دشت عباس (دچة العباس) سرزمین فراموش شده
اگرتنها 4 کیلومتردر سمت غرب شهر دهلران در جنوب استان ایلام خارج بشوید با روستایی عرب نشین برخورد خواهید کرد به نام فرح آباد (طرفایه) که ساکنین آن از اعراب بنی کعب هستند وهرچه بسمت جنوب استان ایلام وشمال استان خوزستان بروید با روستاهای زیاد عرب نشین دیدار خواهید کرد .روستاهایی غنی از منابع طبیعی وفقیر از لحاظ اقتصادی . فقر ونداری مانند مار بر مردم مهربان این خطه چمبره زده است مردمی که سالیان سال است در کنار کوردهای جنوبی با صلح وصفا زندگی میکنند وبرادرند .در سال 1350بعد از تشکیل استان ایلام و جدا شدن منطقه ایلام از حوزه استانداری کرماشان استانی جدید پدید امد که نام ان را ایلام گذاشتند به مرکزیت شهر ایلام و اعراب منطقه جنوب دهلران که تا ان هنگام زیر نظر حوزه سرزمینی وفرمانداری خفاجیه (سوسنگرد) بودند به حوزه جغرافیایی این استان نوظهور انتقال پیدا کردند .از دیرباز طوایف بنی لام در غرب دهلران و بنی حمید در جنوب دهلران وسادات بخات در دشت اکبر پیمان برادری با طوایف وعشایر کورد مانند طایفه دشتی وماسپی داشته اند که اصطلاحا آن را جریش مینامند .در زمان قبل از انقلاب عبدالحسن محمد الحمیداوی معروف به سرحد دار شیخ عشیره الحمید بخشدار موسیان و دشت عباس بود که روابط بینظیری با عشایر کورد همسایه داشتند .بعد از حکومت جمهوری اسلامی وجنگ 8ساله بین ایران وعراق بسیاری از اعراب این منطقه وادار به کوچ اجباری به استان میسان عراق شدند وبعد از پایان جنگ وبازگشت دیرهنگام شان (اغلب درسال 1374) وقتی که سرزمین اصلی بازگشتند زمین های حاصلخیز کشاورزی شان را دولت غصب کرده بود وروستاهایشان ویران شده بود . شیخ طالب کاظم الرکاض زعیم واز شیوخ متنفذ بنی کعب که زعامت طایفه بنی کعب در روستای پتک اعراب را برعهده دارد بارها برای باز پس گیری زمین های زراعی خود از سازمان اتکا که متعلق به ارتش است شکایت به نهاد های مختلف برده که تا کنون هیچ نتیجه ای دربر نداشته .عشیره ای دیگری که زمین های انها حدافاصل روستای جلیزی تا نهر میمه (الطیب) غصب گردیده وبه نفع ارتش وسپاه ووزارت نفت برای برداشت ذخائر نفت یا عبور لوله های نفتی سند زده شده اند طایفه جلیزی هستند که زعامت انها در حال حاضر با “شیخ فالح حسن مشداغ” است که ایشان نیز اسناد زیادی از مالکیت انها برزمین های غصب شده فوق الذکر دردست دارد .
برداشت بی رویه آب از منابع زیر زمینی که باعث آن واگذاری زمین های کشاورزی اعراب به بسیجیان وسپاهیان است وحفر بیش از 170 حلقه چاه در قالب تعاونی های 7نفره بسیجیان باعث خشک شدن رودخانه میمه که در پاین دست آن را الطیب میخوانند شده است وصدها نفر درخت خرما در منطقه دشت عباس و جلیزی وپتک به دلیل بی ابی خشک شده اندتصویر نخل های خرما خشک شده در جاده دشت عباس _دهلوران
میادین نفتی دهلوران و چشمه خوش و میدان نفتی ابوغریب
وجود سه میدان نفتی ویک پروژه پمپاژ و نمک زدایی در عین خوش (چشمه خوش) در جنوب دشت عباس خبر از ثروت عظیم این منطقه میدهد بنابر آمار منتشره وزارت نفت برداشت نفت از این سه حوزه نفتی بعلاوه حوزه نفتی مشترک آذر در شمال دهلران روزانه بیش از 65هزار بشکه نفت از 16حلقه چاه فعال در این منطقه استخراج میشود که هیچ درآمدی برای مردم منطقه ندارد و همه کارکنان این چاه ها وپروژه نمک زدایی چشمه خوش غیر بومی هستند و جوانان این منطقه به علت فقر مطلق یا در دام اعتیاد افتاده یا مجبور به مهاجرت به شهرهای اهواز وشوش شده اند .
بی آبی و نبود امکانات وفرصت های شغلی
سلمان جوان تحصیلکرده از عشیره الخرسان ساکن دهستا ن دشت عباس است او فارغ التحصیل رشته مهندسی کشاورزی است ومدت سه سال است که همچنان بیکار است بارها به پروژه های نفتی چشمه خوش مراجعه کرده وحتی حاضر بوده که برای ابیاری فضای سبز در این مجموعه از او استفاده کنند که مسئولان این پروژه ترجیح داده اند که نیروهای غیر بومی را استخدام کنند .سلمان میگوید که در منطقه ما جهاد نصر گرگان وبسیجیان اهل مازندران با واگذاری زمین های کشاورزی منطقه چم هندی به ثروت رسیده اند و ما هم زمین هایمان را ازدست داده ایم وهم هیچ جایی حاضر به استخدام ما نمی باشد .تنها نهری که ما از اب آن برای ابیاری زمین هایمان استفاده می کردیم کاملا خشک شده است نهر دویرج در زمان پدران ما انقدر پر اب بود که به عراق سرازیر میشد ومردم منطقه الطیب در عراق نیز از آن استفاده میکردند ولی الان بخاطر کثرت چاه های اب وخشکسالی به بیابان برهوت تبدیل شده است
خالد جوان دیگری از عشیره الحمید است که لیسانس صنایع دارد ولی اکنون وانتی خریده ودر مجموعه نفتی چشمه خوش راننده است او ساکن روستای مرزی چم هندی است ومیگوید که با چشمان خودمان هرروزه میبینیم که افرادی از آن سر ایران واز سپاه نصر گرگان زمین های مارا صاحب شده اند وما نمی توانیم هیچ حرفی بزنیم تنها توجیه آنها این است که ما سالها برای ایران جنگیده ایم واین مزد جنگ ماست .خالد میگوید انقدر فقر وبدبختی درروستای ما زیاد است که همه به شهر شوش مهاجرت کرده اند ودر روستایی که روزگاری 400خانوار داشت تنها 16خانوار زندگی میکنند وما نیز به اجبار پدرمان حاج علی اینجا مانده ایم .تنها من نتوانسته ام کاری به عنوان راننده در شرکت نفتی چشمه خوش به صورت قراردادی وخرید یک وانت پیدا کنم
جمیله جوان دیگریست که با توصیف شرایط اسفناک مردم منطقه چم هندی گفت : وضعیت بهداشتی در این روستا که زمانی یکی از پرجمعیت ترین روستاهای مرزی بود بسیار بد وغیر قابل تحمل است جمیله گفت که پشه سالک باعث شده که کمتر کودکی در روستا هست که نشانه ای از سالک روی گونه خود یا بدنش نداشته باشد او گفت سال گذشته دخترک سه ساله ای براثر نیش عقرب و دور بودن اولین مرکز بهداشت که در دشت عباس است جانش را درمیانه راه از دست داد .این روستا(چم هندی) با نزدیک به بیست خانوار حتی برای اب مصرفی وخوردن مشکل دارد در فصل زمستان که فصل پر ابی است تنها سه ساعت درروز اب داریم وباقی فصل ها که باید با تانکر به ما اب برسد که ان را هم خریداری میکنیم وبرق کماکان در این روستا دچار نوسان است وگاهی حتی تا دو یا سه روز برق نداریم اهالی این روستا از عشیره الحمید وچند خانوار از عشیره سرخه نیز در این روستا زندگی میکنند که کارهمه کشاورزی است که با این وضع خشکسالی وبی ابی تقریبا همه یا بیکار هستند ویا برای کسانی که زمین های آنها را غصب کرده اند وچاه حفر نموده اند کارگری روزمزد می کنند
نويسنده اوات بازيار