كنگره بنيانگذاران حزب تضامن دمكراتيك أهواز (عربستان) طى نشستهاى خود در تاريخ 18/19 جولاى 2003، در لندن مرامنامه حزب را بدينسان مورد تصويب قرار داد.

پيشدرآمد

خلق عرب أهواز (أحواز يا عربستان) در حال گذار از شرايط بسيار بغرنج وپيچيده اى است كه ناشى از قيد و بندهاى ستم ملى كم نظيرى ميباشد. اين ستم از هنگامى آغاز شد كه اين خلق در سال 1925 دچار رنج بزرگ فروپاشى حاكميت عربى و تسلط حاكميت  نژاد پرست مستبدى به رهبرى  رضا شاه شد. بطورى كه در پى انقلاب سوسياليستى اكتبر 1917، گرايشهاى شوونيستى و بلندپروازيهاى سركش رضا شاه با اهداف و منافع كشورهاى استعمارگر غربى در نقطه اى ويژه و بسيار پر اهميت استراتژيك پيوند خوردند، وآن ايجاد دولتى نيرومند و متمركز در ايران بود، بطوريكه بتواند سدى محكم در برابر نفوذ كمونيسم به آبهاى گرم خليج و منطقه خاور ميانه باشد.

اين امر سر آغاز مرحله اسف بارى بود كه طى آن نه فقط رژيم پهلوى اقدام به تسلط به زور بر أهواز بدون در نظر گرفتن خواسته هاى مردم اين سرزمين كرد، بلكه تمام تلاش خود را بكار بست تا هويت قومى و خصوصيتهاى فرهنگى أهوازيان را نفى و محو كند، و خلق عرب را در بوته ناسيوناليسم فارس گرايانه افراطى عرب ستيز ذوب نمايد. و با بكار بردن كليه أبزار ترغيب، تهديد، سركوب و شكنجه فرزندان اين خلق را تا سطح شهروندان درجه دو و سه نزول داد.

بدينسان اميد و آرزوى مشروع خلق عرب جهت تعيين سرنوشت خود بر باد رفت، و مواجهه نابرابر و مبارزه جانكاه براى ادامه حيات  بر او تحميل شد، كه يكى از بارزترين ويژگيهاى اين رودرويي اقدامات حساب شده حاكميت پهلوى به منظور محو نشانه هاى بارز عربيت در اهواز بود، مانند تغيير نامهاى تاريخى عربى  شهرها، روستاها، خيابانها، و جايگزينى نامهاى جعلى فارسى، و نيز ممنوعيت بكارگيرى زبان عربى در مدارس و ادارات دولتى، تبعيد دسته جمعى، غصب زمينها، و ايجاد شهركهاى فارس نشين همچون ديگر شهركهاى استعمارى شناخته شده در تاريخ.

فرايند نهائى اين اقدامات ظالمانه و سياستهاى سركوبگرانه چيزى جز عقب ماندگى شديد خلق عرب در زمينه هاى سياسي، اجتماعى، فرهنگى، و اقتصادى نبود، در حاليكه منطقه ما سرشار از ثروتهاى نفتى عظيمى ميباشد كه حدودا نود در صد صادرات نفتى ايران را تامين ميكند! نتيجه اينگونه سياستها ايجاد بحران بغرنج هويت در ميان قشرهاى وسيعي از خلق عرب گرديد كه آثار منفى آن همچنان بر اوضاع داخلى ما سنگينى ميكند.

از طرف ديگر از آنجا كه محافل بين المللى و حتى جهان عرب از مطالبات  عادلانه خلق عرب حمايت جدي نكردند وحتى حقوق بحق ما را برسميت نشناختند، خلق ما خود را ناگزير يافت تا با بكارگيرى ابتدائى ترين وسايل ممكن، مبارزات سختى را ادامه دهد، بويژه آنكه در آن مرحله بغرنج تاريخى، خلقمان محروم از تشكيلات سياسى نيرومند ومؤثر در جريان رويدادها بود. و به همين علت كليه قيامها و جنبشهاى اعتراض آميزش با ناكامى مواجه شد.

عليرغم همه از خود گذشتگيهاى عظيمش، خلق ما نتوانست اوضاع سياسى اسف بارى را كه بر منطقه حاكم بود دگرگون ساخته، و يا اينكه مسأله أهواز را به عامل انكارناپذيرى در معادله سياسى ايران و منطقه مبدل سازد، در حاليكه از تقديم شمار عظيمى از شهدا و زندانيان دريغ نورزيد.

با اين وجود توانست نقشى اساسى در فروپاشى ديوار ترس و وحشت ايفا كرده، سطح آگاهى سياسى وقومى را در ميان توده ها بالا برده، و برغم شرايط و أوضاع دشوار امنيتى وسياسى شعله مبارزه ملى را فروزان نگهداشته، و پرچم اين مبارزه را به نسل مبارز بعدى تحويل داده، و بدينسان يكى از مهمترين اهداف مرحله اى را تحقق بخشد.

اما پس از پيروزى انقلاب 1979 ، جهت گيرى و ماهيت سياستهاى زمامداران جديد ايران در قبال خلق عرب هيچگونه تغيير بنيادين نيافت، و با اينكه خلق ما در شعله ور نمودن انقلاب و پيروزى آن مشاركت فعالانه نموده، و عليرغم اينكه رهبران انقلاب شعارهاى انقلابى اسلامى پيرامون حمايت از آزادى، عدالت اجتماعى، رفع ستم و تبعيض، دفاع از حقوق محرومين و مستضعفين ومسائل عادلانه جهانى را سر ميدادند. اما بمحض اينكه خلق عرب بعضى خواسته هاى بديهى مورد تأييد اسلام و قوانين بين المللى را مطرح كرد، بلا درنگ نقاب مصنوعى دين  وبرادرى اسلامى از چهره حاكمان جديد ايران بر افتاد، و كليه مطالبات بر حق خلق ما را منكر شده سريعا سلاح تهديد و سركوب را بكار بردند. وطى قتل عام ناجوانمردانه كه رژيم خمينى در شهر هميشه سرافراز و سربلند محمرة (خرمشهر) مرتكب شد، اين امر به اوج خود رسيد، و پيش درآمد فاز نوين مبارزات تحميلى سختى بر خلقمان شد. اما خلقمان همچون گذشته پايدارى و مقاومت جانانه اى را به نمايش گذاشته كه مايه افتخار  و سربلندى گرديد، و در راه تحقق اهداف ملى  وخواست هاى عادلانه خود از هر آنچه ارزشمند  و پر بهاست دريغ نورزيد.

بدينسان انقلاب نه تنها نتوانست شكاف ميان خلقمان و دولت ايران را پركند، بلكه كليه فرصتهاى پيش آمده جهت برپايي پل ارتباطى ميان طرفين را سوزانده و باعث روى گردانى توده هاى أهوازى از رژيم ولايت فقيه شد. بويژه آنكه رژيم جهت سرپوش نهادن برعمليات غصب زمينهاى وسيعى از صاحبان عرب آن، طرح باصطلاح توسعه نيشكر را در منطقه به اجرا گذاشت، طرحى كه هدف آن ايجاد شهركهاى فارس نشين بر زمينهاى به يغما رفته از مالكان عرب ميباشد. اين طرح نمونه اى از طرح رژيم مخلوع شاه در نزديكى شهر حويزه بنام طرح (يزدنو) ميباشد.

لازم است كه در اينجا به جنگ ايران وعراق نيز اشاره نمود كه طى آن موج سواران انقلاب، رقيبان خود را از ميدان به در كرده قدرت وحاكميت را احتكار نمودند. رژيم حاكم بر ايران جنگ و شرايط استثنايي آنرا مورد سوء استفاده قرار داده، فضاى پليسى را بر اهواز تحميل كرده، با بهانه پيامدهاى ويرانگر جنگ و فجايع آن اقدام به كوچاندن دسته جمعى عربها به خارج از سرزمين أهواز نموده، زمينهاى عربى بيشترى را مصادره كرد.

أما اين مسأله روند رويارويي وپايدارى هر چه بيشترى را به پيش برد و نتايج جنگ نقش فعالى را در زمينه خود آگاهى سياسي و قومى جامعه أهواز ايفا كرد، كه اين جهتگيرى مردمى را جهش كيفى جوانان عرب در زمينه آموزش عالى طى ده سال بعد از پايان جنگ مذكور تقويت نمود.

اما نتيجه نهايي جنگ و پيامدهاى آن  وناگزيرى نظام ولايت فقيه به سركشيدن جام زهر و شكست سخت طرح بسيار توسعه طلبانه و بلندپروازانه صدور انقلاب لاجرم منجر به افزايش اميد خلق عرب جهت تغيير اوضاع رقت بارش شد.

در اينجا بايد به تحولات طوفانى منطقه اى وبين المللى و در رأس آن فروپاشى اتحاد جماهير شوروى و پايان جنگ سرد اشاره نمود كه نقشه سياسي جهان را از بنياد دگرگون ساخته، امتيازات عظيم سياسى و راهبردى ايران كه ناشى از اهميت جغرافياى سياسى منحصر بفرد اين كشور به عنوان دولت حايل ميان اتحاد جماهير شوروى و خاورميانه بود، را لغو كرد.

در تلاطم چنين رويدادها و تحولاتى بود كه جنبش ملى أهواز با تجلى در نهضت قومى فزاينده، فراگير و پر نفوذ به نقطه عطف تاريخى خود رسيد و توانست بعضى از مطالبات مشروع خلق ما را بويژه پس از بدست گرفتن قوه مجريه توسط اصلاحگرايان به رهبرى خاتمى تحميل كند.

آنچه باعث افزايش قدرت اين نهضت و گسترش دائره نفوذ آن شد، همانا شرايط عينى ناشى از تحولات سياسى و اجتماعى پر اهميتى است كه در سطح ايران بطور اعم، و در سطح أهواز بطور اخص طى سالهاى معدود گذشته بروز كرده ومهمترين آنها در سطح ايران عبارت است از شدت گرفتن جنگ قدرت در تهران، ناكامى نظام ولايت فقيه در تحقق شعارها و طرحهاى بلندپروازانه، تشديد بحرانهاى سياسى، اقتصادى ومعيشتى، كاهش نفوذ دولت، افول ضريب امنيتى رژيم، و افزايش گرايشهاى قومى نزد خلقهاى غير فارس ميباشد.

اما در مورد اقلیم أهواز بايد به كاهش وحشتناك سطح خدمات، افزايش فقر ، بالا رفتن شديد ميانگين بيكارى، انتشار پديده اعتياد، آلودگى فاجعه بار محيط زيست و آب آشاميدنى، اجراى طرح استعمار گونه توسعه نيشكر در منطقه توسط رژيم اخوندى و تحول روشنفكران متعهد عرب به نيروى فعال در جامعه از طريق ايفاى نقشى مهم و مؤثر در بالا بردن سطح آگاهى مردم نسبت به فرهنگ و تاريخ پربار أهواز و فعال نمودن نقش سياسي واجتماعى جامعه أهوازى اشاره نمود.

بدينگونه آگاهى قومى  و نيز ارزشها و مواضع سياسى- اجتماعى ناشى از آن به مرجعيت مشترك خلق عرب تبديل شده راه را براى گسترش مبارزات ملى و ارتقاء آن تا سطحى كه بتوان صفات قدرت، رشد و يكپارچگى را برآن اطلاق كرد، هموار ساخت كه اين امر به طور اخص در پى افزايش نارضايتيهاى مردم و نيز فضاى نفى شرايط اسف بار ناشى از سياستهاى ستمگرانه رژيم ميباشد كه به منظور قرار دادن خلق ما در برابر عمل انجام شده و از هم گسستن ساختار هويت ويژه قومى اش اعمال ميگردد.

شايان ذكر است كه اين داده هاى مثبت و تغييرات بنيادين عليرغم اينكه از اهميت والايي برخوردار است اما به خودى خود نمى تواند ضامن تحقق خواسته هاى عادلانه و آرزوهاى مشروع خلق عرب در جهت ساختن آينده اى بهتر باشد، زيرا كه جنبش ملى ما همواره فاقد ابزارهاى لازم براى تحقق اهداف مورد نظر خود بويژه تشكيلات سياسى داراى تأثير عميق  بر جريان رويدادهاى داخلى بوده و در نتيجه باعث بروز خلاء سياسى عميقى گرديده، كه جنبش خلق عرب همواره از پيامدهاى آن در كليه سطوح طى هفت دهه گذشته رنج برده است.

لذا بمنظور رهايي از اين معضل أساسى و محو پيامدهاى منفى آن كه باعث تضعيف اراده و روحيه مردم و هدر رفتن نيروها، امكانات و فرصتها شده، راهى بجز ايجاد يك تشكيلات سياسي دمكراتيك كه برخوردار از ساختار استوار و فعاليت مبارزاتى گسترده و استراتژى اجرا پذير باشد، وجود ندارد. چنين استراتژى ميبايست آراسته به خرد گرايي، انعطاف پذيرى  و در عين حال ثبات و پافشارى باشد.

بر اين اساس و طبق اصول مسؤوليت قومي، ما بنيانگذران حزب تضامن دمكراتيك أهواز بر خود لازم ديديم دست به تأسيس چنين تشكيلاتى زده، اعلام وجود حزب را ضرورتي تاريخى در اين مرحله سرنوشت ساز مبارزات ملى بر شمرديم. خط مشي سياسي حزب ما مبنى بر منافع خلق عرب و مطالبات آن از يك سو و ضرورتهاى برخواسته از شرايط محلى منطقه اى و بين المللي از سوى ديگر ميباشد.

نظر به اينكه پروسه تغيير شرايط اسف بارى كه با آن دست بگريبانيم با شناخت دقيق آن آغاز ميگردد، لذا تمام تلاش خود را بكار بسته تا از طريق بررسيها و بحثهاى عميق به ژرفاي اين شرايط و عوامل داخلي و خارجي پيرامون آن رسيده، بتوانيم ديدگاهى صحيح و واقع بينانه و همچنين استراتژيهاى واضح و فعال را متبلور ساخته كه پاسخگوى ويژگيهاى شرايط بغرنج أهواز در كليه سطوح سياسي، اجتماعي و فرهنگي، بدور از پندارها و  تزهاى تجريدى و نمونه هاى از پيش ساخته شده مبارزاتى باشد.

حزب تضامن دمكراتيك أهواز بازده آگاهى ژرف نسبت به دگرگونيهاى ريشه اى داخلي و بين المللي، و نيز فرايند تجارب سياسي سخت مردم ما در طول هفت ده گذشته است.

و بهمين دليل ما اميد داريم، فعاليت مبارزاتي حزب در مرحله آينده به سطح خواسته ها و آرزوهاى خلق عرب ارتقاء يافته، تا اينكه پيشگامى خود را به درستى به اثبات رسانده، بار نماينگي اين خلق  را بر دوش كشيده، مسأله آن را در مسير صحيحى قرار داده كه به مرحله استحكام نيروهاى درونى و رهايي از  ستم سياسي واجتماعى رهنمود سازد.

البته لازم به تأكيد است، ما مدعى بى كم و كاست بودن  نظريات  و مواضع خود نبوده، و نيز بر اين باور نيستيم كه هر آنچه در برنامه سیاسی (مرامنامه) خود عرضه كرده ايم حاوى حقيقت مطلق و يا فصل الخطاب در مسأله أهواز است، بلكه تلاشي  فكري- سياسى بوده كه قابل بحث، تصحيح وتعديل ميباشد، تا اينكه بتواند خدمتگذار مساله عادلانه  و منافع عاليه ملتمان باشد.

نظام فدرالیسم: چرا ما نظام فدرال می خواهیم

در مناسبات سیاسی امروز دنیا، سیستم فدرالیسم یا سیستم غیر متمرکز سیاسی، به دلیل نظم و قاطعیت ان درفراهم کردن حقوق کلیه ملیتها و اقوام در یک کشور با تکثر فرهنگی،تنوع ملی،زبانی و دینی، از اهمیت خاصی برخوردار است و مورد حمایت جهان ازاد و سازمانهای بین الملل حقوق بشری است.

فدرالیسم که از لغت لاتین foedus که به معنی عهد و پیمان است مشتق شده است، در عرصه سیاسی و روابط بین جناح های مختلف مردمی از قدرت اتحاد اگاهانه و صلح امیز برخورد است، به عبارتی میتوان گفت که نظام فدرالیسم اتحاد داوطلبانه ملل و اقوام یک کشور برای نیل به حقوق برابر است، شالوده این اتحاد بر پایه تقسیم قدرت سیاسی چه عمودی و چه افقی است، و حقوق کلیه احاد مردمی را که چه تعلق سرزمینی دارند یا ندارند، را در برمیگیرد.

فدرالیسم در یک کشور، از یک واحد سیاسی پر قدرت مثل دولت فدرال و تعدادی واحد های سیاسی ایالتی (حکومتها و پارلمان های محلی) است. هر دو طرف قدرت چه دولت فدرال و چه حکومت هایمحلی باید دارای قانون اساسی مشخص خود بوده، اما قانون اساسی دولت فدرال که اعضای ان از نمایندگان کلیه ملیتها و اقوام تشکیل شده است، باید به تایید حکومت های محلی(ایالتی) برسد.

در نظام فدرال هم دولت فدرال و هم دولت های ایالتی باید دارای پارلمان خود، قوه قضایی مستقل،وزاتخانه و سیستم ادرای و مالی خود باشند،اختیارات و حقوق دولت فدرال و دولت های محلی باید در قانون اساسی سراسری تضمین باشد، یکی از اصول مهم در نظام فدرالیسم این است که نه پارلمان سراسری فدرال و نه دولت فدرال نمی توانند حقوق و حقانیت دولت و پارلمان محلی را زیر پا بگذارند و یا مخدوش کنند،اما این به معنی برتری قدرت و اختیارات دولت فدرال بر دولت های محلی نیست، و چنانکه مشکلی پیش امد و احتیاج به تغییر قانون اساسی شود، لازمه ان این است که دو سوم نمایندگان پارلمان فدرال و دو سوم نمایندگان پارلمان محلی به این تغییر نظر مساعد نشان دهند.

در عرصه فرهنگی، اموزشی، دانشگاهها، و رادیو و تلویزیون و غیره، ایالات از استقلال کامل برخوردارند، و بر حسب شرایط عینی و تاریخی منطقه خود عمل خواهند کرد و هیچ دولت و یا پارلمان فدرال دیگری حق دخالت در امور یکدیگر ندارند.تلویزیون سراسری از قانون فدرال تبعیت میکند و باید به زبانهای مختلفی که در ان کشور است، برنامه های مختلف پخش کند. از طرف دیگر دولت ایالتی موظف است برای غیر بومیان که در ایالت انان زندگی میکنند، زبان مادری انان را برسمیت بشناسد و برای انان مدرسه تهیه کند.

پلیس ایالتی و دستگاه امنیتی وظیفه حفظ نظم در هر ایالتی را دارد و ارتش فدرال حق دخالت در امور ایالات را ندارد، بلکه با رعایت اصول و باهمکاری نیروهای نظامی ایالات، کار مرزبانی از مرزها را انجام خواهد داد، نباید فراموش کرد که ارتش فدرال تشکیل شده از تمام ملیتها و اقوام کشور و تابع قوانین فدرال کشور است، با این حال حق دخالت در امور امنیتی ایالاتها را ندارد.

البته توضیحات بالا تنها وجه کوچکی است برای درک بهتر نظام فدرالیسم است، چرا که سیستم فدرال بسیار متنوع و دارای اشکال مختلفی است، و بر حسب شرایط فرهنگی و عینی هر جامعه منطبق میشود و این انطباق ممکن است که با کشور همسایه فدرال تفاوت هایی داشته باشد، و این خود ار خصوصیات بالنده و قوی فدرالیسم است، و بر پایه چنین تعریفی، فدرالیسم نوعی از ساختار سیاسی دولت است، که بر دو شکل از حاکمیت عمل میکند و قدرت سیاسی را تقیسم میکند، یکی در شکل مرکز(دولت فدرال) و دیگری به شکل ایالت ها (حکومتها و پارلمان های محلی) یا جغرافیایی است، هیچ کدام از این دو قدرت سیاسی در نظام فدرال حق تعرض به حیطه نفوذ و حقوق و صلاحیت های خود را ندارند.

با توجه به توضیحات بالایی که در وصف نظام فدرالیسم امده، ما در حزب تضامن دمکراتیک اهواز از طرفداران این سیستم برای نظام اینده ایران هستیم، نوع فدرالی که مورد نظر ما است، فدرالیسم ملی جغرافیایی است که به تفضیل در بالا به ان اشاره کردیم، اما اینکه چرا فدرال می خواهیم دلایل سیاسی و ژئوپولتیک خاص خود را دارد، که در هر زمانی مردم ان اقلیم فدرال، تنها نیرویی هستند که میتوانند اینده سیاسی خود را تغییر وتایین کنند.

اصول كلى

1-

مبارزات خلق عرب در أهواز بخشى از مبارزات خلقهاى ايران ( ترک آذرى، فارس، كرد، بلوچ، تركمن، بختيارى ولُر) در راه صلح، دمكراسى، آزادى وعدالت اجتماعى است.

2-

خلقهاي ايراني كه همچمون خلق عرب از ستم ملى رنج ميبرند، همپيمانان طبيعى ما ميباشند. لذا ما در سنگر اين خلقها و جنبشهاى مبارزاتى آنان، بمنظور مواجهه با سركوب، تبعيض، و استبداد قرار داريم.

3-

حزب برضرورت ايجاد رابطه ارگانيك ميان مبارزه در راه دمكراسي و آزادي براى ايران، و مبارزه در راه تحقق خواسته ها وحقوق ملى خلقهاى تحت ستم، از جمله حق تعيين سرنوشت تأكيد مي ورزد.

4-

حزب به دمكراسي به عنوان ابزارى ايده آل براى تنظيم رابطه ميان آحاد جامعه و حاكميت، طبق اصل برابرى كليه شهروندان با هر گرايش دينى، قومي، و سياسي، و نيز اصل مشاركت آزادانه آنان در تصميم گيريها و قانونگذاريهاى ضامن حقوق اساسى، اقتصادى و اجتماعى، اعتقاد راسخ دارد، كه اين اعتقاد برخواسته از اصل:  ملت منشأ مشروعيت هر حاكميتى است.

5-

حزب براين عقيده است كه در روند شناخت و تطبيق دمكراسي، دنباله روى جوامع ديگر نمى تواند سودمند باشد، لذا بر ضرورت ايجاد طرحهاى دقيق و استراتژيهاى قابل اجراء تأكيد ورزيده، كه بتواند راه مستقلى به سوى نوعى دمكراسي بگشايد كه هماهنگ كننده اصول اساسي دمكراسي همانند حقوق فردى، ارزشهاى ديني واجتماعى، وضوابط اخلاقى جامعه، و ساختارهاى ويژه تاريخى خلق عرب أهواز باشد.

6-

حزب ما حزبي است مردمى كه نيروي خود را از توده هاى ملت كسب كرده، و بازگو كننده اراده، خواسته ها، و آرمانهاى مشروع آنان بوده، منافع خلق عرب أهواز را در اولويت قرار ميدهد.

7-

حزب اصل ولايت فقيه را مردود دانسته، آنرا بدعتى به منظور لغو اراده ملت، و در جهت مشروعيت و قداست بخشيدن به ديكتاتورى ميداند.

8-

حزب به ضرورت جدايي نهادهاى دولت از نهادهاى دينى جهت حفظ قداست دين و پاسدارى از نقش معنوى آن در جامعه و احترام به اراده ملت ايمان دارد.

9-

حزب موضع خود در برابر هر نظام حاكم در ايران را در پرتو موضعگيري آن نظام نسبت به مسأله عادلانه خلق ما و اينكه تا چه حد پاسخگوى خواسته هاى مشروع به رسميت شناخته شده آن در كليه  قوانين و معاهدات بين المللى حقوق بشر باشد، تعيين خواهد كرد.

10-

حزب عميقا معتقد به مساوات ميان زنان و مردان و مبارزه عليه تبعيضاتى است كه از مشاركت زنان در زمينه هاى مختلف جلوگيرى كرده آنان را از ميادين گوناگون دور كرده، و يا به حاشيه مى راند. ما بر این عقیده هستیم، ستمی که بر زنان اقوام و ملیتهای ایران میرود، بسبت به زنان مرکز نشین ایران مضاعف است، بدین شکل که این ستم تنها در حوزه سیاسی و اجتماعی نیست بلکه ستمی فراگیر اقتصادی است که کل خانواده و زنان عرب الاهواز را دربرمیگییرد و انان را درگیر مشکلات فقر و تهیه نان شب برای فرزندان انان کرده است، زیرا ستمی که بر مردم و زنان عرب اقلیم به مانند دیگر ملیتهای ایران میرود، انان را از حق کار و اشتغال به دلیل تبعیض نژادی و زبانی و جنسیتی نظام ضد بشری ایران، محروم کرده است، برای ما واضح است که زنان در مرکز ایران شاید دچار محرومیت سیاسی باشند، اما حقوق انان در مسائل اقتصادی و اجتماعی بسیار بالاتر از زنان عرب اقلیم اهواز و دیگر اقالیم اتنیکی است، زنان ما از حق کار به مانند مردان عرب محروم هستند و این متاسفانه موردی است که حتی سازمان های حقوق بشری که خود را سرتاسری میدانند، با سکوت انان در مورد این تبعیض خشن و مضاعف بر علیه زنان عرب الاهواز سکوت اختیار کرده اند.

11-

دفاع از حقوق بشر و اقليتها در برابر اقدامات سركوب، تجاوز، و تعدى در سراسر جهان، يكى از اصول اعتقادى اساسي حزب است، و در اين رابطه بر ضرورت احترام كامل حقوق اقليتهاى دينى در أهواز منجمله صابئيان (مندائيها) و مسيحيان اصرار مى ورزد.

12-

حزب برضرورت پايبندى عملي و كامل به اعلاميه جهانى حقوق بشر  و كليه قوانين ذيربط تأكيد مي كند.

13-

حزب أشكال مختلف تروريسم را محكوم نموده، در عين حال بر ضرورت تفاوت قائل شدن ميان تروريسم و مقاومت مشروع ملتهاى تحت اشغال و يا خلقهايى كه براى رهائي از ظلم وستم تلاش مي كنند، تأكيد مي ورزد.

14-

حزب ايمان راسخ دارد كه هرگز صلح و أمنيت در خاورميانه برقرار نخواهد شد مگر اينكه چنان راه حل عادلانه و فراگير براى مسأله فلسطين ارائه شود  كه مورد قبول آن ملت، و اجماع عربى بوده بر رنجهاى ملت فلسطين خط پايان كشد، و برپايي دولت مستقل فلسطين را طبق قطعنامه هاى سازمان ملل متحد تضمين نمايد.

15-

حزب به لزوم حمايت از همبستگى جامعه جهانى، و اجتناب از خشونت و زور و يا تهديد به اعمال آن در روند حل اختلافات بين المللي، و در پيش گرفتن شيوه گفتگو و تفاهم، به عنوان  زير بناى روابط بين المللي اعتقاد دارد.

اهداف

بر اساس  اصول اعلام شده فوق، حزب تضامن دمكراتيك أهواز تلاش خود را در راه تحقق اهداف ذيل مبذول مي دارد:

1-

حزب براى حق تعيين سرنوشت خلق عرب أهواز به مثابه حق طبيعى انتخاب آينده سياسي اش مبارزه مى كند، خصوصا هنگاميكه أهواز بطور غير داوطلبانه به ايران پهلوى پيوند داده شد كسي از  خلق ما در اين رابطه نظرخواهى نكرد.

2-

حزب تلاش كامل خود در زمينه آگاهى سياسي و فراخوانى حزبى در داخل ميهن را بكار خواهد بست تا اينكه توده ها را ارگانيزه كرده، سطح آگاهى آنان را بالا برده، ديناميسمى سياسي و اجتماعى ايجاد نموده، رابطه فعل و انفعال و تماس مستمر ميان شهروندان و حزب برقرار ساخته، توان درك صحيح امور، عملكرد آگاهانه و پاسخگويي به چالشهاى مبارزاتى و رهبرى جنبش، را فراهم آورده و سرانجام قواى جامعه أهوازي را بسيج و توانهاي درونى اش را كه نتيجه ظلم، حرمان و احساس سرخوردگى دفن گرديده، احيا كند.

3-

حزب در راه رشد روحيه تعهد جمعى و تحكيم گرايشهاى ميهنى مبارزه ميكند، و بدين منظور احساس قومي ودرك وحدت سرنوشت  را در ميان توده ها تقويت نموده، جهت محو آثار سياستهاى شوونيستى حكومتهاى متوالى در ايران كه طى هفت دهه گذشته بطور عمد سعى در نابودى هويت قومى، فرهنگى و ميراث تاريخى أهوازيان داشته تلاش خواهد نمود.

4-

حزب در راه همبستگى مردمى در أهواز، دعوت به اتحاد  و همگرائي براى رسيدن به حداكثر فعاليت  و مبارزه سياسي در داخل وخارج تلاش مى كند.

5-

حزب براى تقويت ارزشهاى دمكراتيك و اصول آن در جامعه و در نتيجه ايجاد تحولى حقيقى و عملى در راستاى دمكراسى تلاش مى نمايد.

6-

حزب از تلاش به منظور پى ريزى نهادهاى جامعه مدنى مانند مراكز فرهنگى اتحاديه ها، و سنديكاهاى صنفي حمايت بعمل مى آورد.

7-

حزب براى تحكيم و هماهنگى ميان احزاب و سازمانهاى فعال أهوازي و بمنظور ايجاد جبهه فراگيرى  كه توان نمايندگى هر چه گسترده تر نيروهاى سياسي و اجتماعى أهواز را داشته باشد، فعاليت مي نمايد.

8-

حزب سعى دارد ميان جنبش خلق عرب و ديگر جنبشهاى پيشرو در ايران، و بويژه جنبش خلقهاي تحت ستم كه اهداف و آرمانهاى مشتركى را دنبال مي كنند روابط مستحكمى برقرار كند.

وسايل

1- حزب طبق اصول اعتقادى و مبارزاتى خود مقاومت مسالمت آميز را بعنوان ابزار و شيوه تحقق اهداف ميهنى و نيز به مثابه اعتقادى تغيير ناپذير در پيش گرفته، بكار گيرى  خشونت و زور را براى عملى ساختن اهداف خود مطلقا نفى كرده، و نظر به نابرابرى امكانات ما و رژيم حاكم كه كليه وسايل سركوب را در اختيار دارد، خلق ما را از مصيبت و خونريزي مصون دارد.

بر اين اساس حزب شيوه تظاهرات، راهپيمايي، اعتصاب، بست نشينى و ديگر اعتراضات مسالمت آميز را بعنوان راه و روش مبارزاتى خود بمنظور گسترش مقاومت مسالمت آميز بر مي گزيند، كه چه بسا تا حد فراخوانى به نافرمانى مدنى همگانى در صورت عدم كارآيي شيوه هاى ديگر به پيش رود. حزب ما در عين حال درك كامل دارد كه موفقيت گزينش شيوه نافرمانى مدنى به عوامل اساسي بسيارى وابسته است كه مهمترين آنها عبارتند از :

ألف- بلوغ شرايط عينى و درونى در كليه زمينه ها تا حد اطمينان به اينكه موفقيت چنين شيوه مبارزاتى، عملى و يا تضمينى باشد.

ب- توان جامعه أهوازي جهت به كنار نهادن اختلافات سياسي، تضادهاى اجتماعى، تعصبات قبيله اى و گروهى و نيز رسيدن به سطح درك مسؤليتهاى تاريخى و آمادگى عملى براى از خود گذشتگى در تمامى زمينه ها.

ج- وحدت كليه نيروهاى سياسي أهوازي حول برنامه حداقل ها كه در برگيرنده راه حلهاى تقريب ميان ديدگاه نخبگان جامعه و خواسته هاى مردم از يك سو واهداف سياسي  ومطالبات صنفى از سوى ديگر تا تحقق اجماع ملى حول مشاركت  وسيع مردمى در نافرمانى مدني همگاني.

د- جذب حمايت هاى داخلى و بين المللى به منظور پشتيبانى از اين روش مبارزاتى وحقانيت آن.

2- در راستاى انسجام با اين آرمان، حزب أولا بر انتخاب شيوه و گفتمان همگون با ضرورتهاى مبارزاتى  و زمينه ساز بسيج نيروهاى مادى و مردمى در جامعه و جذب  عناصر هر چه آگاهتر، مخلص تر، و فعالتر در زمينه عمل تشكيلاتى با مردم اصرار مى ورزد، ثانيا به ساخت نيروى درونى و تقويت تشكيلات و هسته هاى خود از طريق ذيل اقدام خواهد كرد:

ألف- ايجاد سازمان تشكيلاتى منسجم حزبى كه بتواند ارتباطات عمودى و افقى درون حزبى را بدقت تنظيم كند.

ب- بكارگيرى روش سنتراليزم دمكراتيك به منظور افزايش سطح عملكردها، و اقدامات، از طريق تطبيق اصل انتقاد و خود انتقادى.

ج- ايجاد رابطه تشكيلاتى مستحكم ميان حزب و توده هاى مردم، و بويژه جوانان، دانشجويان، دانش آموزان، روشنفكران، طبقات و اقشار بسيار تأثير گذار بر جامعه در زمينه هاى اجتماعى و اقتصادى، همچون كاركنان دولت و بالأخص كارگران صنعت نفت كه شاهرگ حياتى اقتصاد ايران را تشكيل مى دهد.

ثالثا حزب سعى دارد نهادهاى جامعه مدنى عربي را در أهواز فعال ساخته از استقلال عمل آنها در برابر حاكميت دفاع كند، و همچنين وسايل و ابزار ضرورى براى تحكيم پايدارى  و ادامه مقاومت را فراهم آورد.

رابعا حزب اقدام به ايجاد ابزار  و كانالهاى سياسي- اطلاع رسانى در خارج خواهد كرد تا بدينسان بتواند با تحت فشار قرار دادن نظام حاكم و جلوگيرى از اقدامات سربكوبگرانه اش او را به تسليم در برابر خواسته هاى عادلانه خلق عرب واداشته، مشروعيت مبارزه وحقانيت آن را روشن سازد.

حزب در پايان براين باور است كه گزينش و انتخاب مردم تنها داور ارزيابى هر اقدام مبارزاتى و يا تلاش سياسي است بطوريكه هر حزب و يا تشكيلات سياسي مشروعيت خود را از اينكه تا چه حد مردم به اهداف و اصول اعلام شده اش گرايش دارند از يك سو واز سوى ديگر تا چه اندازه قدرت تطبيق عملى برنامه هاى سياسي و اهداف خود را دارد كسب كند.

براساس چنين اصلى، حزب در برابر خلق عرب أهواز و تاريخ، متعهد مى شود تا تلاش كامل خود را به منظور وفادارى به تعهدات و مسؤليتها مبذول داشته كليه شعارها و برنامه هاى خود را عملى ساخته در تحقيق خواسته ها و آرمانهاي ملتمان براى آزادى، عدالت، و زندگى شراتمندانه مشاركت نمايد.

كميته مركزى حزب تضامن دمكراتيك أهواز (عربستان)

جولای 2003