گوش کن فاشیست
صدای موج دشداشه
بر ساحل بلند عقال
وچشمه های سیاه چپاول
گوش کن
می آیم
با چفیه و چوخه
از سواحل عشق
از اهواز
از سرباز ومهاباد
می آیم
با زبان سبز دریاها
وتاول عمیق ستم
و خونابه خلف آباد
می آیم
از سهند و سبلان
وخواهران تشنه تفتان
هراس کن فاشیست
از خشم خلیج
و زخم قدیمِ
ترکمن صحرا
گوش کن فاشیست
من سلاحی ندارم
جز زبانم
اما حقوقی نود ساله دارم
سلاح ام
صدایی است
در سرسرای کارون
و یزله هایی
در کاخ های مخروبه خزعل
گوش کن
نوای نشکن عاشق
در پگاه پرتقالی بابک
وترانه های سورانی
در دامنه های سرخ سنندج
نگاه کن مرا
بر قله دُرفک
گوش کن فاشیست
فریاد خفته تفتان
خروش کرخه وتبریز
هراس کن فاشیست
از موج های نارنجی
از کودکان نارس شرجی
از برف های سهند و آبیدر
وزبرگ های نخلستان
گوش کن فاشیست
من به زبان تو می گویم
دریای داد می خروشد باز
تمام کن کینه
مهار کن نفرت
باز کن زنجیر
از زبان من ستمدیده
نگارش اول: لندن 15 می 2014
یوسف عزیزی بنی طرف