نگاه امنیتی و بی‌توجهی حکومت به عرب‌ها و تاثیر منفی آن بر رفتار جامعه ایرانی

نگاه امنیتی و بی‌توجهی حکومت به عرب‌ها و تاثیر منفی آن بر رفتار جامعه ایرانی
سیاست یک بام و دو هوا جمهوری اسلامی در قبال عرب‌های اهوازی
هفته‌هاي گذشته سراسر اقلیم عربستان (خوزستان) شاهد سيلابي عظیم و ویرانگر بود . اين سيلاب خرابي‌هاي بسياري در منطقه به بار آورد. سیلی كه دار و ندار مردم را با خود برد و زندگی آنان را به روز سیاه نشاند در واقع دار و ندار مرىم عرب قربانی منابع نفتی سپاه و دولت شد. دولت سیلاب‌ها را به سوی مزارع و روستاهای عرب نشین روانه کرد تا به تاسیسات غارت نفت که از زیر پای آن مردم محروم توليد و در جیب دزدان واختلاسگران می رود، اسیبی نرسد .
چندين هفته از اين سيلاب مي گذرد ولی با كمال تعجب و علي رغم  گستردگی اخبار و رويدادها که روزانه از سوي مردم بومي به اشكال مختلف به شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی ارسال می‎شد و افكار عمومي را در جریان این فاجعه محیطی و انسانی قرار می دادند اما هیچ واکننش ملموسی از هیچکس نه از رژیم مردم ستیز جمهوری اسلامی و نه از رسانه‌های مخالفان و فعالان ديده نشد گویی كه مردم عرب جنوب از مردم ایران نیستند. با بررسی این رویداد سه واکنش بسيار مهم و روشن جلب توجه مي‌کرد .
١- بي توجهي رسانه‌هاي فارسي زبان
٢- بي توجهي نهادهاي دولتي و عدم همياري و همكاري با مردم .
٣-عدم بسيج مردم و کمک رسانی ديگر مناطق به مردم عرب، آنگونه كه در زلزله كوردستان شاهد آن بوديم
و اما چرا هلال احمر و سازمان حوادث غير مترقبه هيچ گونه اقدامي در اين رابطه به عمل نياورده اند ؟
در راستاي مهار سيلاب، طبق گزارشات رسيده از روستاي شاكريه، نيروهاي دولتي به جاي همياري سعي نموده اند ابتكارات  مردمي در اين رابطه را از بين ببرند به جاي ساختن و درست کردن موانع در مسير سيلاب، سعي در از بين بردن موانع احداثي توسط مردم نموده اند. اين موضوع باعث شگفتي مردم در ان منطقه شده است و این سوال برایشان بوجود آمده است كه چنين اعمالي از طرف ماموران نظام  چه پيامي براي مردم ان منطقه دارد؟ با توجه به موارد مذكور ، در افكار عمومي مردم منطقه  اين موضوع متبادر شده است كه گويا اين مردمان سزاوار چنین رفتارهایی هستند! چرا كه اينان شهروندان درجه سوم در ايران محسوب می شوند!شهرونداني كه در انقلاب عليه نظام سلطنتي و جنگ ايران و عراق بيشترين زیان‌ها را متحمل شدند مردم این شهرها و روستاها تا اين لحظه آثار زخم‌هاي جنگ را هنوز بر پيكر خويش دارند.
البته تنها مسئله سیلاب‌های اخیر بیانگر سیاست یک بام ودو هوای جمهوری اسلامی در برخورد با عرب‌ها نیست بلکه هزاران نمونه و رفتار ديگر، از جمله نابودي محيط زيست و آثار تاریخی و زيست بومی اين ملت نشانه گر این واقعیت است كه این رویدادها تصادفی یا خلق الساعه نیستند بلکه برنامه‌هایی از پیش تعیین شده برای نابودی این ملت است، نظام با تمام قدرت تلاش می کند که منطقه را از ساکنان اصلی‌اش به هر گونه‎ای خالی کند آنها را  به کوچ اجباری به مناطق دیگری مجبور کند.
سئوالی که اینجا با جدیت خود را مطرح می کند، آیا اين همه بي تفاوتي نشان از عرب ستيزي دولت و نهادهای وابسته به آن نیست؟ این عرب ستيزي نه تنها از طريق رسانه‌ها و برنامه هاي تلویزيوني به جامعه سرايت کرده بلکه در جامعه ایران دشنام و فحش و عرب ستیزی به یک فرهنگ و هنجار اجتماعی تبدیل شده است .
اين شرايط سخت موجب گردیده است  که مردم عرب بخوبي دريابند كه در جغرافياي سياسي ايران شهروندان واقعي محسوب نمي شوند و ان دسته از شهروندان عرب كه بواسطه مذهب تشيع و احساسات مذهبي مورد سوء استفاده قرار گرفته بودند متوجه واقعیت تبعيضات در حق این مردم گردند به همين دليل گرايش به مذهب اهل سنت در بين اين مردم دو چندان شده است.
این رویداد همچنين حس همدردي ، همكاري و كار گروهي و اتكاء به خويشتن را نيز باخود بهمراه داشت و مردم با تشكيل شوراهاي روستايی و پيوستن مردم ديگر بخش‌های این منطقه، حماسه زيبايي را افريدند كه خوش آيند نظام نبوده و مسئولان بومی نظام سعي کردند با تخريب سد بندهاي انحرافي ساخته مردم سنگ اندازی کنند.
حال پرسش مهم دیگری که خود را مطرح می‌کند این است که با اين شرايط بغرنج و غير انساني و میراث کثیف تبعیض  رژیم آخوندی که برای منطقه ما ترک خواهد کرد، در فردای پس از جمهوري اسلامي، این ملت چگونه به حق و حقوق انساني خويش دست خواهد يافت؟ آيا بايد شاهد فاجعه‌اَي انساني دیگری بود؟ ايا جامعه ايران و بخصوص مركز گرايان آمادگي آن را خواهند داشت که بر سهم برابر این مردم اعتراف کنند، يا با تمام توان اين ملت مظلوم را قرباني اهداف ناسیونالیستی و مرکزگرایانه خود خواهند كرد؟
بنظر اينجانب تنها راه حل باقي مانده براي اين ملت، هماهنگي در عمل و شعار با احزاب دیگر مليتها و احزاب و گروههای مترقی که به برابری حقوق شهروندان با هر نژاد و دین و مذهب متعهد هستند. احزاب مترقی باید بر تلاش خود برای آگاهسازی جامعه و زدودن این زنگارهای مریض گونه بیفزایند و فعالیت سیاسی و فرهنگي خود را دو برابر کنند در این میان نخبگان اهوازی مسئولیت بیشتری را باید بر دوش بگیرند وتنها به شعارهای احساس برانگیز اکتفا نکنند با منطق و با فاکت‌های موجود در جامه عرب‎های اهوازی که خود بهترین گواه و سند گویای ظلم و ستم مضاعف ملی است صدای خود را به نهادهای بین المللی برسانند تا بتوانند از طریق حقوقی کردن و بین المللی کردن دادخواهی خود بر رژیم منحوس و انسان ستیز جمهوری اسلامی ولایت فقیهی فشار بیاورد وهمزمان با جامعه روشنفکر ومترقی ایران کانال‌های ارتباطی خود را بیشتر کنند در غیر اینصورت شاهد نابودی کامل مناطق ملت عرب اهواز خواهیم بود .
نیروها سياسي با تمام طیف‌ها و گرایش‌ها باید با ارائه مدارک به نهادهای حقوق بشری این نهادهای بین المللی را از خطری که در آينده ملت عرب الاهواز را تهدید می‌کند، آگاه کنند. البته پیش از هر اقدامی ضروری است که نخبگان و احزاب سياسي زمینه‌های اتحاد مردمي را فراهم کنند تا بتوانند بر چالش‌های موجود چه در حال و چه در آینده فایق آیند. اتحاد ملیت‌ها در ایران شرط اساسی پیروزی بر تمرکز گرایی و جلوگیری از تبعیض مجدد و بازتولید دیکتاتوری در ایران خواهد بود.
حافظ فاضلي

Related Post