دکتر کریم عبدیان
چالش کاخ سفید برای متحد کردن مخالفان ایرانی در جهت سقوط رژیم جمهوری اسلامی
این روزها بحث در مورد ثبات یا عدم ثبات، بقاء و یا عدم بقاء نظام جمهوری اسلامی ايران، هم چنين امکان از هم گسیختگی ناگهانی جامعه از درون، ذهن جامعه جهانی بویژه رهبران کشورهای غربی را سخت مشغول کرده است. اهمیت این مسئله نیز کاملا روشن است: از یک سو با توجه به رشد فزاینده ی جنبشهای مردمی و خود جوش بویژه جنبش های كارگری كه از تظاهرات و اعتراضات كارگران صنايع نيشكر هفت تپه در شوش آغاز شد و به صنايع فولاد اهواز و پالايشگاه عبادان و مجتمع هاي ٓپتروشيمي درسربندر و معشورو ديگر شهرهاي اقليم اهواز بدليل تاخیر چندین ماه در پرداخت حقوق و مستحقات کارگران گسترش یافت، و از سویی دیگر همبستگی و پشتيبانی دانشجويان دانشگاه های تهران و صنعتی شريف و نيز اعتصاب معلمان و بازنشستگان و كاركنان بانكها، بعلاوه تشديد تحريم های اقتصادی آمريكا پس از ٥ نوامبر که ايران را در وضعیت اقتصادی بحرانی قرار داد، همگی فضای سياسی داخلی و حوزه ی سیاست خارجی را با چالش های بزرگی مواجه ساخته است. چنین وضعیتی جامعه را در آستانه ی انفجار و تغییرات بنیادین قرار داده است.
اين وضعیت رهبران امريكا و اروپا را بشدت نگران كرده و تصمیم گیری در رابطه با ایران را برای آنها بسیار دشوار ساخته است. همه ی آنها در تكاپو و بدنبال چاره ای برای مدیریت و اداره ی این وضعیت خطرناك می باشند. اما این وضعیت چه تاثیری بر همکاری و نزدیکی اپوزیسیون داشته است و چرا معارضان ایرانی با نظر به شرایط کنونی ایران به یک توافق جامع و شامل دست نیافته اند؟
در روز جمعه 14 دسامبر 2018 یکی از اندیشکده های مهم امریکا بنام انستيتو واشنگتن برای سياست خاور نزدیک، میزگردی در واشنگتن تحت عنوان ” چهل سال پس از جمهوری اسلامی: چه در پیش است؟ ” با حضور رضا پهلوی بر گزار کرد. در قسمت پرسش و پاسخ يكی از خبرنگاران و ايران شناسی معروف در موسسه ی اتلانتيك، باربارا سلاون، از آقای پهلوی سوال کرد كه آيا با آقای ترامپ و يا مقاماتی از كاخ سفيد در مورد صحبت های امروزتان – یعنی در مورد سرنگوني رژيم – ملاقات هایی داشته ايد؟ و دیگر اینکه آیا کمک های مالی از آمریکا و یا از طرف های دیگر دریافت می كنيد؟ خبرنگار ديگری نیز پرسید که رابطه ی شما – رضا پهلوی – با سازمان مجاهدین خلق چگونه است و آیا با آنها در ارتباط هستید؟
آقای پهلوی در پاسخ گفتند که تاکنون با آقای ترامپ و هیچ مقامی از کاخ سفید ملاقاتی نداشته ام اما آماده هستم با ایشان و یا مسئولانی از كاخ سفيد ملاقات کنم. در رابطه با سوال دوم نیز تصریح کردند که هیچ نوع منابع مالی نداریم ولی انتظار داریم دولت آمریکا ثروت رهبران جممهوری اسلامی و خانواده های آنان در آمريكا را بلوکه کند و در اختیار اپوزیسیون قرار دهد.
اما در مورد سازمان مجاهدين آقای پهلوی ادعا کردند كه مجاهدين حاضر نيستند با وی یا دیگر گروه ها و شخصیت های معارض ایرانی دیدار داشته باشند و یا همکاری کنند.
در چنین شرایطی و در حالی که نظام جمهوری اسلامی با چالش های بزرگ و بحران های عمیقی روبرو است چرا ایالات متحده با رهبران طیف های متنوع اپوزیسیون – ازطرفداران پادشاهی تا دیگر گروه ها و سازمان های اپوزیسیون – دیدار نمی کند تا راه را برای انتقال مسالمت آمیز از رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی به یک رژیم دمکراتیک هموار كرده و بدينسان از هرج و مرج اجتماعی و تنش ها و درگیری های سیاسی بعدی جلوگیری شود؟
به نظر من یکی از مهمترین دلایلی که ایالات متحده تاکنون به چنین اقدامی نپرداخته تحليل كاخ سفيد و شورای امنيت ملی آمریکا است که بر این باورند گرچه اکثریت مردم ایران از نظام جمهوری اسلامی بیزار شده اند اما رژيم پادشاهی نیز در ايران منقرض شده و ديگر مورد قبول مردم نمی باشد. اینکه ده ها مليون نفر در يك رفراندوم (گرچه به ندا ودستور رژيم مرتجع خميني)، از سلطنت به جمهوری رای داده و سلطنت را نفی کرده اند نماینگر رشد آگاهی ایرانیان بوده و نشان می دهد که مردم ایران مجددا زیر بار نظام پادشاهی موروثی نخواهند رفت. افزون بر آن نظام سلطنت در عراق، افغانستان، ترکیه و دیگر کشورهای منطقه نیز منسوخ شده و اين روند تاريخ است، بنابراين مورد قبول ملت های منطقه ی خاورمیانه از جمله ايرانيان نمی باشد.
شخصا در ملاقاتهای خصوصی ام با آقای پهلوی در منزل ایشان در مريلند و در جریان بحث هایی که جهت رایزنی و همکاری با وی داشتم صریحا نظرم را درباب وضعیت نظام پادشاهی در ایران آینده را به ایشان ابرازکرده ام و اضافه نمودم با این که پدر ایشان سالها مرا به زندان انداخته و شکنجه کرده بود ولی من ایشان را به عنوان یک شخص میهن دوست و دموکرات قبول دارم، اما نه من، نه سازمانها و احزابی كه به عنوان رایزن و مستشار با آنها همکاری می کنم، و نه ملت عرب در ایران که خاطرات و تجارب تلخ بسیاری از دوران شاه و ساواک دارند، حاضر به بازگشت رژیم سلطنت موروثی نخواهند بود. با این حال به آقای پهلوی گفتم من به نوبه ی خود و به همراه بسیاری از گروه ها و سازمان ها و طیف گسترده ای از اقشار و طبقات جامعه ی عرب در مبارزه مشترک برای سقوط جمهوری اسلامی با ایشان همکاری خواهیم کرد.
اما ادعای آقای پهلوی در رابطه با سازمان مجاهدين که حاضر به همکاری در سطح برابر با سلطنت طلبان و یا با ديگر گروه ها و شخصیت های اپوزیسیون نیستند، کاملا درست می باشد. از سویی دیگر متاسفانه، طرفداران سلطنت طلب آقای پهلوی نیز هم راستا و با کمک لابی جمهوری اسلامی در کنگره، کاخ سفید و وزارت خارجه ی آمریکا بشدت بر علیه دیگر اپوزیسیون غیر سلطنت طلب فعالیت کرده و تبلیغ سوء می کنند و بویژه تلاش دارند از نزدیکی نیروها و احزاب سیاسی ملل غیر فارس به مقامات آمریکایی جلوگیری نمایند.
نیروهای معارض چپ ایرانی نیز بدلیل نوع سوء برداشت شان از “دولت-ملت إيراني” هر چند گرایش های جمهوری خواهانه دارند ولی بشدت ملی گرا بوده و نه با سلطنت طلبان و نه با سازمان مجاهدین خلق ( که به زعمشان به رژیم صدام حسین طی جنگ ایران – عراق علیه مام میهن یاری رساندند) حاضر به همکاری و توافق نیستند. افزون بر آن چپ های ایرانی با احزاب ملل غیر فارس که معتقد به فدرالیسم می باشند نیز سر ستیز دارند و ایده ی ” فدرالیسم ” را ترفند و تاکتیکی برای تجزیه ی ایران و جدایی خواهی می پندارند. از این چشم انداز نیروهای چپ حتی حق تعیین سرنوشت ملي در چارچوب ایران را رد کرده و قبول ندارند.
اپوزیسیون فدرالیست مليتهای غیر فارس نیز با سلطنت طلبان و ملی گرایان پان ايرانست بدليل گرایش های شوونیستی، انکار چند ملیتی بودن ایران، عدم اعتراف به حق تعیین سرنوشت مليتهای غير فارس و مخالفت با نظام غیر متمرکز فاصله زیادی دارند. علاوه بر آن ملل تحت ستم مضاعف، با سازمان مجاهدین خلق هم بدلیل نفی سیستم غير متمركز فدرالی از سوی مجاهدین، همکاری ندارد.
با تمام این تفاصیل و با توجه به نقاط افتراق ذکر شده اما مخرج مشترك هر۴ گروه اپوزیسیون فوق الذکر، خواست سقوط رژیم جمهوری اسلامی است که چنین هدفی می تواند عامل نزدیکی همه ی اپوزیسیون شده و بر اساس آن همکاری و توافق چند جانبه شکل گرفته و ايران و ايرانيان را از وجود جمهوري إسلامي پس از نابودي و مسخ سه نسل از آنان را، رهائي بخشد.
البته در ماه های اخیر مذاکرات روزانه و مستمری برای اتحاد حول محور حق تعیین سرنوشت ملی در چهارچوب ايران میان اغلب گروه های اپوزيسيون – بجز سازمان مجاهدین خلق – در جريان بوده است.
در رابطه با مواضع اخیر آمریکا نیز باید گفت که طبق آخرین اظهارات رسمی، دولت ترامپ، کنگره ی امریکا، شورای امنیت ملی و وزارت خارجه در نشست های متعدد با گروه های مختلف اپوزیسیون معتدل و غير استقلال طلب اعلان كرده اند كه خواهان تغیير حكومت از درون كشورو بدست خود ايرانيان و انتقال مسالمت آميز قدرت با حفظ ثبات و به دور از هرج و مرج می باشند. در عين حال مقامات آمریکایی علنا اعلان کرده اند که حاضر به همكاری با احزاب و گروه های استقلال طلب نبوده و در این راستا حتی حاضر به ملاقات با این دسته از اپوزیسیون نیستند. علاوه بر این پارلمان اروپا و نیز شورای اروپا (مجمع وزرای خارجه) در جلسات متعدد با اپوزیسیون ایرانی هم اعلام كرده اند که حاضر نیستند با اپوزیسیون ایرانی كه خواهان استقلال و تغییر مرزهاي بين المللي هستند، همكاري كنند.
باید یادآوری کرد که در سال های اخير چندین ائتلاف جدی و گسترده میان نيروهای مخالف رژيم جمهوری اسلامی پديد آمده است. از جمله این ائتلاف ها می توان به كنگره ی مليت های ایران فدرال شامل ۱۴ سازمان و حزب ملل غیر فارس كه مركز آن در سوئد و نیز شورای دمکراسی خواهان ایران متشکل از ۱۲ سازمان و حزب عرب، کرد، ترک، بلوچ، لر، ترکمن و فارس که سه سال پیش كه مركز آن در آلمان است، شکل گرفت، اشاره کرد. اخیرا نیز ائتلافی از ۱۱ سازمان و أحزاب ملیت های غیر فارس و احزاب چپ دموكرات و سوسیالیست به مرکزیت پاریس، نیز تشکیل شده است.
در پایان باید اشاره کنم که طبق منابع مطلع در کاخ سفید و وزارت خارجه، دولت آقای ترامپ برای متحد کردن نیروهای اپوزیسیون ایرانی با چالش ها و مشكلات بسیاری روبرو بوده و متاسفانه تاکنون در این امر موفق نبوده است. البته فعالیت تخریبی دو لابی بسیار قوی و ذی نفوذ يعنی لابی جمهوری اسلامی و لابی نیروهای راست گرا و متعصب پان ايرانيست و عمدتا سلطنت طلب را نیز نباید فراموش کرد که با تكرار ادعاي بي پايه و دروعين جمهوري إسلامي مبنی بر تجزیه شدن ایران در صورت سقوط رژیم کنونی، مانع نزدیکی دولت و مقامات آمریکایی به اپوزیسیون شده و به هراس افکنی در میان مسئولان آمریکایی دامن می زنند.