روز سه شنبه ۲۶ ژوئن کنفرانس یک روزه ای در ساختمان ری برن کنگره آمریکا در واشنگتن برای پشتیبانی از مبارزات مردم در ایران به همت سه تن از نمایندگان کنگره بر پا شد.
آقای دینا روهرباکر نماینده کالیفرنیا و رئیس جمهوری خواه کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان و نیز عضو ارشد کمیته های حقوق بشر و خاورمیانه، در صدر برگزارکنندگان کنفرانس بودند. آقای تد پو نماینده تگزاس و دنکن هنتر از کالیفرنیا نیز از تشکیل دهندگان کنفرانس بودند.علاوه بر برگزار کنندگان آمریکائی، یک سازمان ایرانی بنام کنگره ملی ایرانیان نیز از میزبانان کنفرانس بودند.
تم کنفرانس پشتیبانی از مبارزات داخل و نیز برای گذار به دمکراسی بود .مضافآ کنگره ملی ایرانیان یک قانون اساسی پیشنهادی را برای بحث و تبادل نظر به کنفرانس آورده بودند.
در این کنفرانس از نمایندگان ملیتها و اقلیت های مختلف مذهبی و احزاب و سازمانهای ملل تحت ستم مضاعف کرد، عرب، بلوچ و تورک آذربایجانی برای بحث و تبادل نظر در باره آینده ایران بعد از سقوط جمهوری اسلامی دعوت شده بودند.
در این بحث دکتر محمد حسن حسین بر وکیل بین المللی و رئیس شورای بلوچ در امریکا، دکتر کریم عبدبان به نمایندگی از حزب تضامن دمکراتیک اهواز و نیز بعنوان رئیس کمیسیون بین المللی شورای دمکراسی خواهان ایران ، آقای کامران بالنور نماینده حزب دمکرات کردستان در آمریکا و آقای بابک چلبیانلی سخنگوی حرکت مقاومت ملی آذربایجان، در پانل سوم این کنفرانس شرکت کردند.
در این سمینار برخی مقامات آمریکایی ازجمله سناتور دونا روهراباچر، سناتور دونکان هانتئر،دکتر کنت کتزمن، میشل پرئگنت متخصص خاور میانه از انستیتوی هودسون، دون کرنشا و افسر سابق نیروی دریایی و جیم هنسن ازمقامات آمریکا سخنرانی کردند.
همچنین آقایان علی جوانمردی فعال کرد، هنگامه شهیدی، امیر عباس فخرآور و روح الله زم از فعالین فارس و برخی دیگر از فعالین مخالف نظام جمهوری اسلامی سخنرانی کردند.
در ذیل ترجمه فارسی سخنرانی کریم عبدیان:
با تشکر از برگزارکنندگان کنفرانس از جمله نمایندگان محترم کنگره آمریکا آقایان دینا روهر باکر و تد پو و دانکن هنتر، و نیز با تشکر از آقای فخر آور و همکارانشان در کنگره ملی ایرانیان برای کمک به فراهم کردن این کنفرانس.
از نظر زمانی با توجه به تظاهرات جنبشهای درون کشور، وقت کنفرانس بسیار مناسب است و امیدواریم با وارد شدن به موضوع گذار از جمهوری اسلامی بتوانیم بطور جدی افق وچشم انداز تغییرات سیاسی برای ایجاد جامعه ای سکولار، پلورالیستی و فدرال-دموکراتیک را در ایران، بررسی کنیم. و نیز چند و چون قانون اساسی پیشنهادی از جانب کنگره را به بحث یگذاریم.
اما به منظور انجام این کار، قبل از هر چیز ضروری است که ما مردمان و جامعه ای را که داریم برای آن قانون اساسی مینویسیم بهتر بشناسیم.
اگر قانون اساسی برای ایران است که باید اول معترف شد که ایران از نظر ملی و قومی و دینی و مذهبی نه فقط یک کشورمتنوع، بلکه براستی از متنوع ترین کشور های منطقه است. ایران کشوری است چند ملیتی که از ملتهای عمده عرب و فارس و کرد و تورک و بلوچ و ترکمن و لر و تالشی ودیگر گروه های قومی کوچکتر تشکیل شده است. هر کدام از این ملیتها از نظر عددی در مقایسه با کل جمعیت اقلیت هستند اما هر کدام در مناطق سکونت تاریخی خود در اکثریت میباشند.
ایران همچنین مرکز سکونت سنی ها، مسیحیان، یهودیان، بهایی ها، زرتشتیان ارامنه و آشوری ومندائی و دیگر ادیان و مذاهب میباشد.
این گروه های قومی و مذهبی غیر مسلط و تحت ستم مضاعف ملی حداقل نصف و بر اساس برخی برآوردها میدانی، دوسوم جمعیت ایران را تشکیل میدهند. ولی علیرغم این واقعیت، این گروه ها با ملت مسلط و حاکم، شهروندانی برابر نیستند. قومیت و ملیت و یا مذهب آنها رسما تایید نشده و به آن اعتراف نمیشود. به گفته آقای حاجی بابائی ، وزیر سابق آموزش و پرورش در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد، تنها ٣۰ درصد از دانش آموزان ایرانی که وارد دوره ابتدایی میشوند زبان مادریشان فارسی است. همچنین در حدود یک سوم جمعیت ایران سنی مذهب هستند. مع الوصف در قانون اساسی رژیم کنونی و رژیم های پهلوی پیشین زبان فارس تنها زبان رسمی و مذهب شیعه جعفری تنها مذهب رسمی شناخته شده است. غیر فارس ها و غیر شیعیان نادیده گرفته شده، تحت ستم مضاعف قرار گرفته و در بهترین حالت به حاشیه رانده شده اند. بنابر قوانین حاکم کشوری، یک شیعه فارس ایرانی خود بخود بر دیگر شهروندان غیر فارس و غیر شیعه مزیت اجتماعی و قانونی دارد و جزئی از ملت مسلط در جامعه است.
با استفاده ابزاری از الهیات شیعه و ادبیات و فرهنگ و تاریخ و زبان و سیستم آموزشی و پرورشی، جمهوری اسلامی به لحاظ استراتژیک و قانونی و عمدی، یک گروه قومی و مذهبی را بیش از دیگران مورد حمایت مالی و معنوی قرار داده و به این ترتیب، نابرابری اجتماعی، اقتصادی و ظلم و ستم مضاعف و دوگانه و نیز تحقیر و از خود بیگانگی را در جامعه ترویج، تعمیق و سیستماتیزه کرده است. و با وجود این شکاف بین شهروندان نظام سعی در عدم همبستگی بین مردمان ایران کرده و هر گونه کوشش برای تحول دموکراتیک را بدینسان خنثی و بی ثمر می کند.
ترویج ناسیونالیسم افراطی و تهاجمی در ایران اغلب خود را در برتری طلبی و نژاد پرستی عریان عمدتا بر علیه عرب ها و در مراتب بعدی تری بر علیه تورک ها ، کردها و بلوچ ها و تورکمن ها وغیر شیعه ها و نیز بر علیه اقیلیتهای غیر مسلمانان مانند بهائیان، و یهودیان و مسیحیان و سایر اقلیت ها آشکار می کند.
ملت عرب اهواز که عمدتا در جنوب غربی ایران ساکن است، در استان خوزستان و یا به نام بومی و تاریخی آن اقلیم اهواز یا به عربی الاهواز و یا الاحواز و یا آنچنانکه در تاریخ چند ساله در ایران بنام عربستان،نامیده میشده، ساکنند. رضا شاه در سال ۱۹۳۶ در راستای عرب ستیزی و علیرغم مخالفت شدید مردم بومی عرب نام عربستان را به خوزستان تبدیل کرد.
ملت عرب در ایران یک اقلیت قومی، ملی و زبانی است. آنها از بد شانسی به علت خصومت تاریخی فارس و عرب، و خارج از اراده آنها، در زیر فشار عرب ستیزی همگانی که متاسفانه یک پدیده ارتجاعی همه گیر و وسیع در جامعه ایرانی شده، قرار داشته و از این جهت بخصوص هم در زیر لایه دیگری از فشار اجتماعی و سیاسی میباشند.
عرب های اهوازی یکی از ملیت های محروم جامعه ایرانی و از لحاظ اجتماعی و اقتصادی در پائین ترین رده قرار دارند – و با وجود اینکه ۹۰٪ صد نفت از سرزمین اباء و اجدادی آنها تولید میشود، خود در فقر فاحش به سر میبرند.
جمعیت ملت عرب در ایران حدود ۱۰ درصد جمعیت است.
حالا باید دید راه حل چیست و چه باید کرد؟
بنظر من اولا و برای شروع باید و بطور قطع نظام جمهوری اسلامی را در کلیت آن سرنگون کرد.
سپس اصول حق تعیین سرنوشت ملی می تواند به عنوان راه حل و ابزار و معیاری برای مدیریت بحران ارائه شود. و در اینجا بدیهی است که منظور ما حق تعین سرنوشت داخلی ، که به معنای اتونومی و خودمختاری و حکومت مردم بر مردم در پائینترین سطوح جامعه میباشد، که مقبولیت بین المللی دارد و بعنوان راه حلی برای حل بحران در کشورهای چند ملیتی بوسیله سازمان ملل در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفته و میگیرد.
این بمعنی جدایی و یا تجزیه طلبی نیست. البته این را رژیم ایران و عوامل و لوبی های آن تجزیه طلبی تلقی و تبلیغ میکنند تا هرنوع صدای آزادی خواهی و برابری طلبی و هویت خواهی ملیت های غیر فارس را در نطفه خفه کنند و مخالفین خود را در حال دفاعی قرارداده تا مجبور شوند بجای طرح مطالبات، از خود دفاع کنند.
تبلور و مضمون این حق تعین سرنوشت داخلی یک حکومت غیر متمرکز فدرالی با داشتن حکومت ها و پارلمان های محلی است. تحت چنین سیستمی ملت عرب اهواز میتواند در جوار دیگر ملل و اقوام ساکن ایران این تنوع و تکثر موجود را از طریق مبارزه مسالمت آمیز به یک اتحاد تبدیل کنند و بدینسان جامعه ای دمکراتیک و سکولار بر مبنای عدالت اجتماعی تاسیس کنند. آنچنانکه کشورهای دیگری با این نوع تنوع و تکثر ملی – اتنیکی مانند آمریکا، سوئیس، کانادا، هند و دیگر کشورها کرده و در این راه موفق بوده اند.
در این نوع سیستم غیر متمرکز فدرالی نه فقط مسئله هویت خواهی حل شده بلکه تصمیم گیری محلی و مشارکتی ، بر حسب شرایط بومی و فرهنگی و زبانی و مذهبی و سیاسی و اقلیمی، بصورت دمکراتیک و مردمی، که تصمیمات در پائین ترین سطوح اتخاذ شده و نیز با وجود این سیستمهای غیر متمرکز، از هرگونه باز سازی و بازتولید دیکتاتوری جلوگیری خواهد شد.
بنابراین، هر قانون اساسی باید این تنوع در ایران را به روشنی و شفافیت منعکس کرده و باید به صراحت به طبیعت چند فرهنگی، چند زبانه و چند ملیتی ایران و به مردمان آن اعتراف کرده و هویت آنها را آنچه هستند و خود میگویند تایید کند و نه اینکه برایشان هویت جعلی بسازد.
قانون اساسی میبایستی نه فقط و صرفآ حقوق بشر فردی را بلکه به حقوق جمعی احترام گذاشته و آنرا تاکید نماید. آنوقت بطور اولی بله ما چنین قانون اساسی را تآکید خواهیم کرد.
بنابراین با تشکر مجدد از زحمات نویسندگان این قانون اساسی قدردانی می کنم – این یک شروع خوب است اما به بررسی کارشناسانه و تجدید نظر با حضور نمایندگان تمامی ملل ساکن در ایران نیاز دارد.
در نهایت، نسخه نهایی هر قانون اساسی نه اینجا بلکه در مجلس موسسان – پس از سقوط جمهوری اسلامی ایران و در داخل ایران – با شرکت نمایندگان مردم و احزاب و سازمانهای منطقه ای و مرکزی تعیین و به رفراندم گذاشته میشود
بله، ما در درون اپوزسیون اختلافات فراوانی داریم ولی دیگران نیز داشته اند اما توانسته اند حول یک وفاق مرحله ای و یا یک پلاتفرم عملی قابل قبول توافق کنند. حقیقت آنست هیچکدام از ملل و ملیت ها و یا اقوام ویا حزب و سازمانی نمیتواند به تنهائی این مهم را،سرنگونی رژیم را، به سرانجام برساند. ولی شدنی است و این جبر تاریح است که میبایستی متحد شویم.
بنظر میرسد که ما برای ایجاد اتحادمان احتیاج به کمک داریم و محتاج متخصصینی هستیم که در به تفاهم رساندن دیگران این خبرگی را دارند. همانطوریه میدانیم در سالهای اخیر عراقی ها و افغان ها و صرب ها یا کاسوار و ایرلندی ها و دیگران با همه اختلاف هایشان توانستند به توافق و تفاهم و یک اجماع برای یک عمل مشخص برسند.
با تشکر
کریم عبیان بنی سیعد
واشنگتن ژوئن ۲۰۱۸