توافق اتمی و مغالطات حامیان جمهوری اسلامی

امین قضایی
معمولا آنچه مردم عامی را با ایده و آرای سیاستمداران همراه می کند، نه استدلالات آنها بلکه منافع (به خصوص منافع طبقاتی) است که مردم عامی را با این سیاست ها همسو می کند. در اینجا منظور من از مردم عامی، به اصطلاح تحلیل گران سیاسی و روزنامه نگاران و اصحاب رسانه را هم شامل می شود که تنها چیزی که آنها را از مردم عادی جدا می کند، شغل و تریبون آنهاست و نه قوه عقل و خردشان. ادبیات سیاسی و بلاغی تنها پوسته ظاهری است که بر تن این منافع می پوشاند به امید اینکه این منافع حقیر را لاپوشانی کند.
مورد خروج از توافق اتمی با رژِیم ایران، یک نمونه جالب برای بررسی این مغالطات و افشای منافع پشت طرفداران و حامیان جمهوری اسلامی است. در یک بررسی خردمندانه، دو رویکرد را باید همزمان اما مجزا از هم در نظر داشت: اولی نگاه به استدلال و فکت ها و شواهدی که سخنان مطرح می کنند و دوم نگاه به منافعی که در پشت این سخنان نهفته است. ما در این مقاله، به دومی یعنی رویکرد ایدئولوژیک نگاه می اندازیم.
اگر بخواهیم به گزاره ها و مباحث سیاسی حول توافق اتمی، به عنوان ایدئولوژی نظر افکنیم، نخستین موضوع تحقیق، کشف ایدئولوژی پشت حامیان برجام است. ما می دانیم که رژیم ایران آنچنان سفاک و ددمنش است که نمایندگان بورژوازی ایران (امثال بی بی سی چی ها، جیره خوران رسانه های اروپایی، ملی مذهبی ها، لیبرال های چپ، اصلاح طلبان ریز و درشت و چپ های ورشکسته خلقی)، صریحا نمی توانند از این رژیم حمایت کنند ولو اینکه منافع آنها در گروی حمایت از این رژیم باشد. بنابراین، کار آنها همیشه تبلیغ برای بخش اصلاح طلب رژیم بوده است. اما امروزه که دروغین بودن اصلاحات در ایران بر همگان عیان شده است و بر مردم مسلم است که این دو جناح حکومت دو سر یک هیولا هستند، پس آنها تلاش می کنند حمایت خود از وضع موجود را در قالب یک ناسیونالیسم ساختگی و ارعاب از دشمن ادامه دهند. برخی از ایده های سخیفی که آنها برای منافع خودشان تولید می کنند از قرار زیر است:
1.نابودی رژیم در اثر انقلاب یا هرچیز دیگری باعث تجزیه ایران و فرورفتن کشور در یک جنگ داخلی خواهد شد. اقوام مختلف هریک خواهان استقلال ایران خواهند بود و تجزیه ایران در اثر خلا قدرت مرکزی سرنوشت شومی است که مردم را با آن می ترسانند. در گذشته، استراتژی آنها این بود که ایران را یک منطقه امن به لطف وجود جمهوری اسلامی بدانند که از خطر داعش در امان مانده است. (البته آنها فراموش می کنند که داعش، یعنی دولت اسلامی عراق و شام و نه ایران! و اینکه جنایتی نیست که داعش کرده باشد و رژیم ایران هنوز به آن دست نزده باشد)
2.رژیم ایران به لحاظ ساختاری و قانون اساسی مشکلی ندارد. مشکل تمرکز قدرت در دست نهاد رهبری است و مردم باید امیدوار باشند که بعد از مرگ خامنه ای، شرایط برای از بین رفتن این نهاد فوق دولتی هموار شود. پس آنگاه جمهوری اسلامی به رژیم متعارف و دموکراتیک نزدیک خواهد شد و پروژه اصلاحات از سر گرفته خواهد شد.
3.با بروز قیام دی ماه، آنها شروع کردند به تغییر ساختاری ادبیات گزاره دوم و آن را به این شکل تغییر دادند: رژیم ایران در اثر ناتوانی در مدیریت و حل مشکلات اساسی و حفظ امنیت کشور در مقابل شورش ها، ناچار خواهد بود که رفراندومی را بپذیرد که منجر به تغییرات بنیادی آن خواهد شد از جمله از بین رفتن نهاد رهبری و مشارکت دیگر نیروها در قدرت سیاسی (البته منظور مشخصا خودشان هست) و برگزاری انتخاباتی این بار واقعی. این گزاره، شکل کمی افراطی تر گزاره دوم است که تلاش شده مطابق شرایط و نارضایتی مردم، همان مغلطه قدیمی را حفظ کند.
4. بازگشت تحریم و از بین رفتن برجام باعث جنگ و تهاجم به ایران خواهد شد و کشور در معرض نابودی قرار خواهد گرفت. بنابراین، در این شرایط، یعنی چه تحریم و چه خطر جنگ، وظیفه مردم است که فعلن در مقابل دشمنان خارجی، با رژیم همسو و متحد شوند.
مغالطات اول و دوم، تلاش می کنند، از حس ناسیونالیستی در مردم سواستفاده کنند. مغالطات دوم و سوم، اشکال تغییر یافته، پروژه اصلاح طلبی قدیمی است. گزاره دوم، به سپاه و مرگ خامنه ای و دیگر عناصر ناراضی درون رژیم چشم امید دوخته است و گزاره سوم به تغییر ساختاری حکومت بدون انقلاب و به لطف ابزاری مانند فشار مردم از پایین.
بی شرمی وقاحت نهفته در این مغالطات را نمی توان با هیچ کلامی توصیف کرد. متاسفانه بسیاری از مردمان عامی و طبقه کارگر ایران نیز خام این مغالطات می شوند. در ادامه، به طور خلاصه مغالطه موجود این ایده ها را توضیح می دهم:
1. مغالطه اول، یک مغالطه قدیمی و تاریخی محافظه کاران است. اساس سخن این است که امنیت یک کشور، مهمتر از آزادی و حقوق مردم آن کشور است. البته برای یک سرمایه دار مرفه، امنیت مالکیت و سرمایه هایش باید هم مهمتر از جان و مال مردم باشد. این دفاعیه ای برای توجیه امنیت و آرامش قبرستانی است. اما براستی آیا ایران یک جزیره امن و باثبات در منطقه است؟ اصلا دلیل بی ثباتی منطقه چه کسی است به جز خود این رژیم؟ در این باب، سخن ها می توان گفت و ابطال این ایدئولوژی آنچنان واضح است که دیگر نیازی به ادامه بحث نیست.
2. در مغالطه دوم به سادگی فرض گرفته می شود که استبداد رژیم از نهاد غیردموکراتیک رهبری می آید. خیر. استبداد رژیم در قانون اساسی است که مبتنی بر قوانین شریعت و ناقض صریح حقوق بشر است. تمامی نهادهای رژیم فاسد و تباه و جنایتکار هستند. کسانی که چنین ادعاهایی می کنند از دموکراسی و اصول آن هیچ نمی دانند.
3. مغالطه سوم نیز خودفریبی شرم آوری است که تلاش می کند از خون مردم در کف خیابان که برای آزادی ریخته شده است، به عنوان ابزاری برای مشارکت در قدرت استفاده کند. هر کسی می داند که رژیم ایران، به هیچ رفراندومی تن نخواهد داد و مطالبه رفراندوم، مبارزه مردم را از خیابان به خانه خواهد برد. رفراندوم پیامی است به رژیم که تا دیر نشده و سرنگون نشده ای، تغییرات اساسی با برگزاری یک رفراندوم ظاهری ایجاد کن (مثل اصلاحاتی که در اردن بعد از بهار عربی انجام شد) تا ما هم در ازای سهیم شدن در قدرت، مردم را آرام و راضی نگاه داریم.
4. اکنون بهتر است به برجام بپردازیم. اولین کار حامیان جمهوری اسلامی این بود که این توافق اتمی را به عنوان یک پیروزی بزرگ برای اصلاح طلبان به خورد مردم داده و از آنها یک قهرمان ملی بسازند و پروژه اصلاحات را دوباره زنده کنند. فکت ها و آمارهای مربوط به سرمایه گذاری خارجی و رفاه اقتصادی که هیچ تغییری را قبل و بعد از برجام نشان نمی داد، یعنی بدتر شدن هرچه بیشتر وضعیت اقتصادی مردم، به سادگی بر دهن این یاوه گویان زد. کسی نیست که نداند برجام هیچ مزیتی برای مردم به ارمغان نیاورد. اما هیچکدام از این موجودات شنیع و وقیح، از مزایایی که جمهوری اسلامی برای خودش با توافق اتمی بدست آورد سخن نگفتند: از صدها میلیون دلار پول نقدی که در اثر توافق اتمی گیر رژیم آمد و خرج حمایت از تروریسم شد، سخنی به میان نیامد. از بیرون آمدن عناصر رژیم از فهرست تحریم ها، از سواستفاده رژیم از وضعیت بعد از برجام برای پیشبرد برنامه موشکی و گسترش دخالت در کشورهای منطقه سخنی به میان نیامد.
اکنون ترفند این حشرات موذی این است که وانمود کنند که خروج آمریکا از برجام، یعنی قریب القوع بودن جنگ و حمله نظامی به ایران. هدف آنها این است که مردم را بترسانند و حس ناسیونالیستی آنها را تحریک کرده تا با رژیم ایران متحد و یکدل شوند. متاسفانه مردم عامی و ساده دل بسیاری هستند که فریب این ترفند را می خورند. رسانه های طرفدار برجام مانند سی ان ان نیز همین دروغ ها را می پراکنند اما در پاسخ، بارها از زبان مقامات کاخ سفید شنیده شده که بحث جنگ مطرح نیست و هدف بازگرداندن تحریم ها و یا مذاکرات دوباره با شروط جدیدی است که عدم حمایت ایران از تروریسم، بازدید از مناطق نظامی و توقف برنامه موشک های بالستیک با قابلیت حمل کلاهک اتمی و غیره بخشی از آن باشد.
یک بررسی منصفانه از شرایط موجود بعد از برجام نیازمند یک چارچوب دقیق است. اگر رهایی و آزادی مردم مد نظر است، پس هر نوع بررسی باید بر این اصل مسلم استوار باشد هدف اصلی تغییر رژیم جمهوری اسلامی است و ما درگیر جنگ با جمهوری اسلامی هستیم. تمرکز اصلی باید روی این باشد که تا چه اندازه این تحریم ها به تضعیف حکومت مرکزی ایران و قدرت سرکوب آن کمک می کند و تا چه اندازه در مقابل، مردم عادی را تحت فشارهای اقتصادی مضاعف قرار می دهد.
توافق اتمی با ایران، بنا را بر این گرفته بود که چون حل مسئله هسته ای ایران مهمترین اولویت را دارد، پس می توان به جمهوری اسلامی سر دیگر مسائل باج داد. ما به خوبی می دانیم که این مسائل چه هستند: باز گذاشتن دست جمهوری اسلامی برای دخالت در منطقه و سرکوب هرچه بیشتر مردم. اگرچه در عمل، برنامه هسته ای ایران متوقف شد، اما توان رژیم ایران برای پیشبرد برنامه اتمی خود را از بین نبرد بلکه صرفا متوقف ساخت. ما به خوبی می دانیم که در پشت این توافق اتمی، مماشات با رژیم ایران، عدم دخالت در امور داخلی و پر رنگ کردن عناصر اصلاح طلب در خارج از کشور به عنوان اپوزوسیون تقلبی، بخشی از باج هایی بوده است که دولت اوباما به رژیم ایران داده است. لابیست های جمهوری اسلامی مانند نایاک در زمان اوباما مرتبط به کاخ سفید در رفت و آمد بودند. روابط دموکرات ها با رژیم ایران به حدی نزدیک شده است که نمونه آن را در ملاقات چند وقت پیش جان کری با جواد ظریف می بینیم. جان کری به عنوان یک شهروند عادی آمریکایی با کسی مثل ظریف، علیه سیاست رسمی کاخ سفید، مخفیانه به گفتگو می نشیند و البته چنین کاری خلاف قانون لوگان است و بنابراین حتی می توان وی را تحت تعقیب قانونی قرار داد. چنین ریسکی از سوی وزیر امور خارجه سابق آمریکا، از عمق روابط مخفی و لابی گری های رژیم ایران با دموکرات ها حکایت دارد. کشورهای اروپایی نیز انواع و اقسام مور و ملخ های حامی جمهوری اسلامی را تحت عنوان روزنامه نگار و خبرنگار و گزارشگر در بخش فارسی زبان رسانه هایی مانند بی بی سی، یورونیوز و دویچه وله چپانده است. آنها توانسته اند فضای سیاسی اپوزوسیون را در دست بگیرند و این از دستاوردهای برجام و توافقات پشت پرده با رژیم ایران است. اپوزیسیون و مردم ایران باید نسبت به وجود این عناصر خطرناک رژیم در خارج از کشور هوشیار باشند. در این مورد به چپ و راست بودن آنها نیز نباید توجه کرد. آنها ایدئولوژی هایی را که در فوق برشمردم روزانه از زبان مثلا تحلیلگران رسانه ای به خورد مردم می دهند.
كمپين ايران اگزيت

By A A

Related Post