پس از انتخاب حسن روحانی در خرداد 1392 به عنوان رئیس جمهوری ایران، همه منتقدین سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب برای منحرف کردن اذهان عمومی از دلایل اصلی مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به حاشیه رفته و برای عرض اندام در صحنه سیاسی پس از پیروزی روحانی، حملات سیاسی خود را متوجه دولت محمود احمدی نژاد کرده و او را مسبب همه مشکلات کشور تلقی می کنند. این منتقدان از مطرح کردن اصل مسئله عمدا چشم پوشی می کنند. یکی از این منتقدان که خود از سران و پایه گذاران نظام است، اما به دلایلی زمانی از سوی اصولگرایان طرفدار بیت رهبری مورد بی لطفی و هجوم قرار گرفته بود، مانند قافله مطیعان ذوب در ولایت، به جای نشانه رفتن به حامی اصلی احمدی نژاد کسی که او را با تقلب و سرکوب اعتراضات مردمی سال 1388 به ریاست جمهوری نشاند، به دولت احمدی نژاد حمله می کند.
برخی ها معتقدند که هاشمی رفسنجانی با حملات مکرر و پی در پی به احمدی نژاد در واقع خامنه ای را نشانه گرفته است، چون همه می دانند که احمدی نژاد با حمایت بی دریغ خامنه ای، فاسد ترین دولت دوران سی و چند ساله نظام ایران را تشکیل داد.
اما سوال این است که چرا رفسنجانی نمی تواند به جای اینکه زبان انتقاد خود را متوجه شخص ولی فقیه و بیت او بکند، مانند برخی اصولگراها و فرماندهان سپاه که خود حامیان کودتا و تقلب در رای گیری بودند، دولت و شخص احمدی نژاد را مورد حمله قرار می دهد!!؟؟
هنوز کسی سخنرانی معروف علی خامنه ای پس از انتخابات 1388 فراموش نکرده است که در آن علنا گفت :”نظر احمدی نژاد از نظر هاشمی به من نزدیکتر است”. و با تمام قوا از انتخاب او حمایت کرد و پسر او مجتبی در راس یک تیم امنیتی به نام سپاه ثارالله، بسیجیان و لباس شخصی ها، قلع و قمع معترضین علیه تقلب انتخاباتی را هدایت کرد.
حقیقت امر این است که برای هاشمی رفسنجانی حفظ نظام از زندگی مردم و جان ایرانیان مهمتر است. می گویند که رفسنجانی گفته است که نظام ششمین فرزند من است، پس برای نجات ان هر کاری میکنم، و در حقیقت تاکنون نیز عملا چنین کرده، مثلا او در برابر هجوم یکی از اوباشان بسیجی و فحاشی رکیک به دخترش فائزه یا فحاشی و تبلیغ و زندانی کردن فرزندان او مهدی و فائزه و متهم کردن اعضای خانواده وی به جاسوسی برای بیگانگان و اهانت های دیگر، خم به ابروی نیاورد، زیرا وی دقیقا می داند که سپاه و بیت رهبری جرات دستگیری یا مزاحمت سیاسی برای او را ندارند. دلیلش هم این است که او به طبیعت همکاری های چند دهه اش با آنها ، اسناد و مدارک زیادی از فساد مالی بیت رهبری و برخی از فرماندهان سپاه را در اختیار دارد . مسئله دیگری که هاشمی را از زورآزمایی و جنگ با بیت رهبری و اصولگرایان مخالف خود منع می کند این است که اگر او در این وادی گام نهد کلیت نظام را هدف قرار خواهد داد و نظامی که او آن را فرزند ششم خود می خواند متلاشی خواهد شد، بویژه که بیکاری و گرانی طاقت فرسا باعث نارضایتی شدید در جامعه و پشت کردن مردم به نظام شده، و درگیرشدن او با رهبری احتمال سقوط نظام را تسریع خواهد کرد.
رفسنجانی با حمایت از جریاناتی با خط مشی میانه رو، نه اصلاح طلب واقعی و نه اصولگرای دو آتشه، سعی دارد ، تمام مشکلات را از طریق حمله به احمدی نژاد غیر مستقیم آنها را متوجه خامنه ای بکند تا هر چه بیشتر خامنه ای را در میان اقشار جامعه بدبین کند. از سویی دیگر با این روش خود را آلترناتیوی برای آینده مطرح سازد. تا حالا اصولگرایان توانسته اند اصلاح طلبان اصلی را به حاشیه رانده و از طریق سرکوب، زندان و اخراج از مراکز آموزشی و رسانه ها تقریبا ضربه فنی کنند.
اما رفسنجانی که بندباز ماهری در این صحنه بود با اتخاذ خط مشی میانه موقعیت خود را حفظ کرد، اگر چه اصولگرایان اطراف بیت رهبری خیلی تلاش کردند تا او را با توهین به دخترش یا زندان کردن پسرش از کوره بدر کنند و او را برای همیشه از صحنه خارج کنند، اما او آنها را مهار کرد. حتی وقتی که صلاحیت او را برای انتخابات ریاست جمهوری رد کردند موضعی برای شکست آنها تدارک دید و با کشاندن اصلاح طلبان به عرصه و وادار کردن آنها به رای دادن به نفع روحانی توانست اصولگرایان را مچاله کند و دوباره از دریچه روحانی، تعدادی از همفکرانش را وارد دستگاه اجرایی کند. بنابرین او با حملات پی در پی او به احمدی نژاد در واقع غیر مستقیم به خامنه ای و سیاست او حمله می کند و سیاستی نرم در قالب “به در می زنم تا دیوار بشنود “،را در پیش گرفت. رفسنجانی با اتخاذ چنین سیاستی به جنگی آرام و فرسایشی با همه رقیبان خود رفت تا آنها را در آینده ای نه چندان دور، برای همیشه کیش ومات کند.
او معتقد است که اگر چنین سیاستی در پیش نگیرد کلیت نظام از بین خواهد رفت و دود از هم پاشیدگی نظام نه تنها در وحله اول به چشم او و خانواده اش خواهد رفت، بلکه ممکن است باعث از هم پاشیدگی ایران نیز بشود. به همین دلیل او با سیاست معتدلانه همیشگی خود موضع صبر را انتخاب کرده و تلاش می کند از طریق اهرم هایی که در دست دارد کمبودها و کاستی های سیاست دولت روحانی و بیت رهبری و سپاه پاسداران را گوشزد کند و آنها را غیر مستقیم مورد انتقاد قرار دهد.
رفسنجانی به خوبی آگاه است که اغلب مردم ایران می دانند که بیت رهبری و سپاه پاسداران و به شکلی خود رفسنجانی که باعث صعود خامنه ای به مقام رهبری شد، باعث تمامی بدبختی های این مملکت در تمام عرصه ها سیاسی و اقتصادی 36 ساله هستند.
وی برای کوبیدن اصولگرایان روز چهارشنبه اول اکتبر، در دیدار با جمعی از فرهیختگان، فرهنگیان و دانشگاهیان استانهای کرمانشاه، آذربایجان غربی، فارس، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد گفت: “کسانی که همه اقدامات دولت سابق را با همه رسواییها و فسادها، تقدیس میکردند، امروز در مقابل هر برنامه دولت فریاد “وا اسلاما” سر میدهند .آمار رسمی تخلفات دولت سابق تأسف برانگیز است. افراطیون و تندروها از مردم ایران عصبانی هستند از صبوری مردم سوء استفاده میکنند و انتقام مردم را از دولت منتخب آنها میگیرند. کسانیکه با همان روحیهای که قطعنامههای بینالمللی را کاغذ پاره میخواندند، قوانین و مصوبات داخلی را زیر پا میگذاشتند که آمار رسمی تخلفات آنان تأسف برانگیز است”.
با توجه به عملکرد پشت پرده ای رفسنجانی در برخی نهادهای تاثیر گذار مانند مجلس خبرگان رهبری، مجلس تشخیص مصلحت نظام، شورای امنیت ملی کشور و تاحدودی در قوه اجرائیه، می توان نتیجه گرفت که او تلاش دارد، مسئولیت شکست های سیاسی و اقتصادی سالهای اخیر متوجه رهبری و نزدیکان وی کند، و بدین ترتیب خود را برای آینده پرتلاطمی که منتظر ایران است،به عنوان ناجی نظام معرفی کند.