پنجشنبه, ژانویه 11, 2018 – 14:30
عبدالله مهتدی
اقتدارگرا و اصلاح طلب به موقعش جلاد بوده و هستند، این را نشان داده اند، اما دستشان برای قلع و قمع مانند دهه های گذشته و حتی مثل سالهای گذشته باز نیست. ترس از واکنش بعدی مردم و از بازتابهای بین المللی اعمالشان، میتواند آنها را دچار تردید کند. با تمام توان باید علیه این سرکوبها ایستاد، کمپین کرد و افشاگری نمود و دست جلادان را در انتقام جوئی از مردم هر چه بیشتر بسته و محدود کرد.
با وجود اینکه وزیر اطلاعاتشان اعلام کرده که هیچ سندی دال بر دخالت خارجی در تظاهراتهای اخیر وجود ندارد و گویا در نشست دربسته مجلس با مقامات امنیتی نیز همین مسأله تأکید شده، اما بازار برچسپ زدن به مردم معترض و فعالان جنبش مردمی اخیر کماکان گرم است. سران جمهوری اسلامی، از محمد جواد ظریف، که ریاکارانه ترین دروغها را در دفاع از رژیم فاسد و دیکتاتور به زبان انگلیسی و با ادبیات غرب پسند تحویل «خارج» میدهد، تا مقامات امنیتی و نظامی و آیت الله ها و امام جمعه های ریز و درشت، جز ابراز نفرت و انزجار از مردم ایران، جز تهدید به تنبیه و سرکوب چیزی برای گفتن ندارند.
خودشان بهتر از هرکسی میدانند که فساد و دزدی فراگیر و رانتخواری و تبعیض و بیعدالتی و فقر و رکود و بیکاری توأم با ماجراجوئیهای پرخرج و خطرآفرین خارجی و در کنار امنیتی کردن همه جوانب زندگی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه و دخالت تمامیت خواهانه و طاقت فرسا در همه شئون زندگی، مردم و جوانان را به این اعتراضها کشانده است. با اینهه، نشانه ای از تجدیدنظر در این سیاستها، از تغییر روش و حتی تغییر زبان و لحن دیده نمیشود. هیچ نشانه ای از اینکه سران نظام حاکم جمهوری اسلامی جداَ به خود آمده و صدای انقلاب مردم را شنیده باشند و بخواهند اصلاحاتی در نظام سیاسی و عملکرد اقتصادیشان به عمل بیاورند وجود ندارد. نه قصدی برای تحول مثبت وجود دارد و نه توانی هم. نظام دیکتاتوری توتالیتر مذهبی جمهوری اسلامی نشان داده که اصلاحات ولو کوچک را هم برنمی تابد.
اصلاح طلبان دروغین هم که در ابتدای جنبش مردم ترس از سقوط نظام برشان داشته و مجبور شده بودند نقابها را کنار بگذارند و صراحتاَ مردم معترض بیش از هفتاد شهر ایران را تفاله و اغتشاشگر نامیده و مجازات شدیدشان را از «اقتدارگرایان» خواستار بودند، با فروکش این جنبش تلاش میکنند دوباره نقش میانجی را مابین مردم و حاکمیت بازی کنند. اما پیش از آنکه رویدادهای اخیر هم آنها را به وضوح در کنار حاکمیت و به عنوان بخشی از آن قرار دهد، مدتها بود که به طیب خاطر نقش خندق دفاعی نظام حاکم را در مقابل مردم و اپوزیسیون به عهده گرفته بودند.
اگر از روی واکنشهای تاکنونی سران حاکمیت در مقابل جنبش مردم قضاوت کنیم، شوکه شدنها و تناقض گوئیهای اولیه شان به کنار، دست بردن به سوی سرکوب و ارعاب تنها درسی است که ظاهراَ دارند میگیرند. بخصوص که یکی از ویژگیهای جنبش اخیر همان فروریختن دیوار ترس و ریختن ابهت و اقتدار رژیم بوده است و این نقطه ضعفی است که حتماَ تلاش خواهند کرد جبرانش کنند. با اینهمه نباید محدودیتهای رژیم را در این مورد نادیده گرفت. سرکوبهای گسترده میتواند عواقب بسیار سنگین داخلی و خارجی برای نظام حاکم دربر داشته باشد. اقتدارگرا و اصلاح طلب به موقعش جلاد بوده و هستند، این را نشان داده اند، اما دستشان برای قلع و قمع مانند دهه های گذشته و حتی مثل سالهای گذشته باز نیست. ترس از واکنش بعدی مردم و از بازتابهای بین المللی اعمالشان، میتواند آنها را دچار تردید کند. با تمام توان باید علیه این سرکوبها ایستاد، کمپین کرد و افشاگری نمود و دست جلادان را در انتقام جوئی از مردم هر چه بیشتر بسته و محدود کرد.
اما اگر مردم تحول امیدبخشی از هیچ سوی حاکمیت را نباید انتظار بکشند، درعوض به هیچوجه غیرممکن نیست که جنبش مردمی بزرگ دیماه به نحوی تحولات درونی حاکمیت را موجب شود و یا تسریع کند، کسان و جناحهائی را به جان هم بیندازد، دعوای جانشینی «رهبر» را شدیدتر و سبعانه تر کند، سپاه پاسداران را که هم الآن نیز همه کاره است به جلوی صحنه براند، و در یک کلام به تجدید آرایش و به پالایش درونی حاکمیت دامن بزند. در جبهه مردم و انقلابشان نیز تجدید آرایش و پالایش درونی نیروهای مردمی برای روبرو شدن با نبردهای آتی به همان اندازه ضروری است.