بلوچ ماندگار است و بلوچستان برای هميشه خواهد ماند
«تصور ما در سنتو همیشه این بود که بلوچها در فرصتی سعی خواهند کرد با کمک شوروی دولت مستقل خود را ایجاد کنند. بنابراین تلاش ما این بود که تا حد ممکن آنها را از نظر سیاسی ضعیف، عقبمانده و نامتحد نگهداریم.»[i]
اين جمله افشاگرانه از آقای محمود خلعتبری از رده های بالای مقامات سياسی دوران رژيم پهلوی و رئیس کل پیمان سنتو([سازمان پيمان مرکزی] شامل کشورهای ترکيه، عراق، ايران و پاکستان در دوران جنگ سرد )، در گفتوگویی با سلیگ.اس. هریسون نويسنده و پژوهشگر معروف آمريکايی در امور سياسی ايران، پاکستان و افغانستان بيان شده است۔
در ادامه اعمال سياستها و اجرای گام به گام طرح ها ی همانندسازی اجباری فرهنگی، زبانی و مذهبی مردمان ايران با زبان و فرهنگ و مذهب مورد حمايت دولت های مرکزی حاکم بر ايران، مردم بلوچستان از زمان تسلط ارتش رضاشاه بر بلوچستان تاکنون شاهد چندين طرح هويت زدايی ملی ونتيجتاً تضعيف ساختارهای اقتصادی، سياسی_ اجتماعی، فرهنگی، هنری و زبانی خود بوده اند۔،
ابتدائاً رژيم پهلوی نه تنها اقدام به تغيير اسامی آباديهای تاريخی بلوچستان(مانند تغيير نام پهره به ايرانشهر، گِه به نيکشهر، گنداوگ به قصرقند، دزّآپ به زاهدان، حسين آباد به زابل و۔ ۔ ۔ نمود بلکه بر خلاف خواست مردم بلوچ مناطق وسيعی از شمال بلوچستان را به خراسان جنوبی، و همچنين غرب و شمال غربی آنرا به استان های هرمزگان و کرمان الحاق نمود۔ پس از مدت کوتاهی اسم استان “بلوچستان” را به استان “بلوچستان و سيستان” و ناگهاناً به استان “سيستان و بلوچستان” تغيير دادند۔ آن زمان نيز توجيه انضمام مناطق بلوچستان به استانهای همجوار را مديريت امور اداری بهتر جهت توسعه و رشد سريعتر مردم بلوچ در پاره های الحاقی اعلام گرديده بود و حال آنکه عملاً پس از گذشت 80 سال از آن زمان، مردم بلوچ ساکن آن مناطق حتی بیشتر از بلوچستان موردآماج تبعيضات اقتصادی، اجتماعی، کاریابی و معیشتی و تحقیر فرهنگی قرار داده شده ودر وضعبت بدتری نسبت به مردم بلوچ در بلوچستان بسر ميبرند.
سازمان دیدهبان حقوق بشر در گزارش ماه سپتامبر 1997 خود چنين آورده است : «مناطق بلوچنشین بشکل سیستماتیکی، توسط دولتهای متعدد طوری تقسیم شده است که یک تناسب نادرست جمعیتی برعلیه بلوچها ایجاد شود، مناطق مدیریتی و سیاسی طوری تنظیم گشته اند که از استانی باجمعيت اکثریت بلوچ جلوگیری شود، تااز اين طريق مانع انتخاب نمایندگان محلی گردند. مهاجرت غیر بلوچها در طی حکومت پهلوی به این مناطق تا بدان حد تشویق میشد که تقریبا چهل درصد مردم زاهدان مهاجران غیر بلوچ بودند.»[ii] . حکومت جمهوری اسلامی ایران نیز به شدت بيشتری به این سیاست ادامه داده است به طوری که در ادامه اين گزارش چنين آمده است: «از اواسط 1990 برنامه ای سیستماتیک توسط مقامات در حال اجرا است تا تناسب جمعیت در شهرهايی همانند زاهدان، ایرانشهر، چابهار و خاش را تغییر بدهد.[iii]
تشويق به مهاجرت کارمندان اداری، تجار و کسبه از استانهای ديگر به بلوچستان همواره با مشوق هايی همچون دريافت مزايای دوری از مرکز، بدی آب و هوا، واگزاری مناسب ترين زمين های تجاری و مسکونی شهری،و حمايت های مالی بانکها از طريق وام های بدون بهره دراز مدت و پشتيبانی بيقيد و شرط نيروهای نظامی و امنيتی موجود در بلوچستان در اجرای سياست “تغيير تناسب وبافت جمعيتی” مردم بلوچ و تبديل آنان به اقليت در بلوچستان بوده است۔
عملکرد نظام ارتجاعی ولايت فقيهی جمهوری اسلامی ایران در طول حيات بيش از سه دهه آن ودولتهای تماميت خواه مرکزی پيشين ایران بیانگر آن است که اختلاف مردم بلوچستان با حکومت و دولت های حاکم برایران، اختلافی سطحی نبوده بلکه ريشه در تاريخ دارد و اختلافی اساسی بر مبنای هویت های تاريخی و ملی است و راه حلی اساسی بر بنياد تأمين حاکميت مردم در بلوچستان را ميطلبد۔ به معنای ديگردسترسی به حقوق سياسی، اقتصادی، فرهنگی و آزادی های دموکراتيک مردم بلوچستان در ايران زمانی میسرميگردد که مردم بلوچستان به حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت خود در ایران دست یابند.
هسته ها و شوراهای متعدد سیاست گذاری های نظام جمهوری اسلامی ايران نظیر شورای (مخفی) راهبردی نظام در دفتر ولی فقيه، کميته تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنين مراکز پژوهشی مجلس، غیره مدام در حال بررسی و تدارک طرح هايی با هدف محو هویت ملی مردم بلوچ و سرزمین تاریخی بلوچستان بوده و ميباشند۔
سران نظام جمهوری اسلامی ايران بر خلاف شعارهای عوام فريبانه و برگزاری هفته های وحدت ميان “اقوام” و “مذاهب شيعه و سنّی” در راستای به اصطلاح تأمين ثبات و امنيت و وتوسعه و يکپارچگی کشور، در سياستهای عملی خود مداوماً در حال ايجاد تفرقه و اختلاف در ميان “اقوام” و “مذاهب” است۔ اعمال سياست کهنه “تفرقه بينداز و حکومت کن” نظام حاکم، حتی قبايل و عشاير مليتهایی مانند بلوچ را نيز در نورديده و باعث خونريزی های بيشمار و به ناحقی گرديده است۔
از آنجا که نام بلوچ و بلوچستان طی دهه ها مقاومت مردم آن در مقابل تبعيضات و مبارزه برای آزادی و برابری و زندگی با عزت گره خورده است، برای حاکمان سرکوبگرمفهومی معادل مقاومت در مقابل زورگويی های آنان يافته اند۔
اخيراً آشکار گشته است که دولت اسلامی ايران طرح هايی جهت تجزيه ا”ستان سيستان و بلوچستان” به چند استان کوچکتر، با حفظ نام سيستان و حذف نام بلوچستان در دست اجرا دارد و عملاً چندين اداره دولتی وابسته به وزارت کشور دولت آقای حسن روحانی اقدام به حذف نام بلوچستان در اسناد و مدارک دولتی نموده اند۔ سران نظام تبعيضگر و تفرقه انگيز حاکم، برای نشان دادن کينه ديرينه خود بدينسان در صدد پاک کردن نام بلوچ و بلوچستان از نقشه سیاسی و جغرافیای ایران برآمده اند تا به ظن خود تیشه به ریشه هویت تاريخی، جغرافیائی و ملی مردم بلوچستان بزنند ،زيرا که در اذهان عقب مانده خويش باور دارند که با پاک کردن صورت مسئله، خود مسئله را حل کرده اند!
حزب مردم بلوچستان که برای دستیابی حاکمیت ملی مردم بلوچستان مبارزه میکند ،تکه پاره کردن سرزمین مادری و تاريخی بلوچستان وحذف نام بلوچستان از اسناد و مدارک اداری را که ادامه سياستهای مخرب و جنوسايد ملی مردم بلوچ به شيوه ای زيرکانه تر است محکوم مينمايد۔ اما سران حکومتی بايد بدانند که نسل هم اکنون مردم بلوچ ديگر آن نسل چندين دهه پيش نبوده و با هر ايده و مرام و مسلک و مذهبی که باشند آگاهانه و متحدانه از بلوچ و بلوچستان که دو هويت جدايی ناپذير از يکديگرند بدفاع برخواهند خاست.همچینین حزب مردم بلوچستان پیوستن داوطلبانه بخش های جدا شده بلوچستان به سرزمین مادری بلوچها را بخشی از مبارزه ملی مردم بلوچستان برای دستیابی به حاکمیت ملی مردم بلوچ در سرزمین مادری خود دانسته و از آن دفاع می کند.
حزب مردم بلوچستان
تیر 1993، ژوئیه 2014
[i]Selig S. Harrison 1981, In Afghanistan Shadow: Baloch Nationalism and Soviet Tempetations, Carnegie Endowment for International Peace, Washington D.C. pp 159.
[ii]Human Rights Watch: Religious and Ethnic Minorities Discrimination in Law and Practice, September 1997 Vol. 9, No 7(E)
[iii] Ibid.