سر بریده زن عرب در اهواز.. عربستیزی.. ستم مضاعف زنان غير فارس!

دیروز سر یک زن نوجوان عرب با کارد ستم همسرش از تن جدا شد تا قاتل، باصطلاح “شرف” خود را با خون بشوید و جایگاه اجتماعی خود و خانواده و شاید قبیله‌اش را “مصون” بدارد!
جنایت نابخشودنی که مانند آن بارها تکرار می‌شود، گذشته از جزئیات این حادثه دلخراش، فعالان فرهنگی و اجتماعی عرب را در برابر چالش سنگین دفاع از زنان گناهکار و بیگناه قرار می‌دهد، گناهکاران نباید بیش از آنچه شایسته آنان است و یا خارج از چهارچوب قانون مجازات شوند، حال بیگناهان جای خود دارند، هرچند خود قانون در شرایط کنونی جای بحث بسیار دارد زیرا به‌گونه‌ای ارتکاب چنین جنایتی را تسهیل می‌کند.
در این حادثه آنچه بسیار چشمگیر و ناخوشایند بود، ستم مضاعف (زن و عرب بودن) به این زن نوجوان عرب است که از یک سوی قربانی برخی عادات و رسوم ظالمانه اجتماعی و برخی قبیله‌ای است و از سوی دیگر قومیتش در معرض حمله، دشنام و ناسزاگویی قرار گرفت.
با یک سرچ سریع دیگر و جستجو در نظرات درج شده زیر این خبر دردآور در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان، تعابیری همچون، “اعراب کثیف”، “عرب وحشی”، “عرب بی تمدن”، “اینها دختراشون رو زنده به گور می‌کردند”، ووو…را خواهید یافت، توگویی که خود قربانی عرب نبود و یا اینکه غير عرب‌ها مرتکب چنین جنایتی نمی‌شوند، با یک سرچ سریع دیگر خبرهایی از این گونه را به راحتی می‌یابید:
“دختری در رشت توسط پدرش…”
” زنی در مشهد توسط شوهرش ….”
“دختری در تهران توسط نامزدش…”
” زنی در بیرجند توسط برادرش….”
“دختری در سنندج توسط خانواده‌اش…”
” زنی در سیستان توسط پسرش…”
را خواهید یافت، اما هیچکدام از موارد فوق ستیز علیه یک ملیت یا قومیت خاص را دامن نزد.
عربستیزی در ایران داستان دیگری است، زیرا تا زمانی که نخبگان و شاعران در بوق عربستیزی می‌دمند تا به هویتی ساختگی بر وفق مراد خود برای ملت فارس، شاخ بر بدهند و هویت تاریخی این ملت بزرگ را در راستای باورهای توهمی خود دستکاری کنند، و “عرب” را به عنوان نقیض این هویت تقلبی و موتور محرک آن مطرح کنند، مردمان عرب به عنوان قربانی این عقیده فاشیستی خواهند ماند، و زنان عرب همچنان قربانی ستم مضاعف عادات و رسوم اجتماعی که ربطی به مردم خاصی ندارد از یک سوی و نگرش عربستیزانه در جامعه ایران از سوی ديگر، سر از تن‌شان جدا خواهد شد.
این جنایت رعب افکن، و “مهدورالدم” کردن زنان و دختران تحت عنوان “شرف”، “ناموس”، “خیانت” و “بی عفتی”، نیاز به مبارزه‌ای همگانی در سطوح فرهنگی و اجتماعی بدون در نظر گرفتن وابستگی قربانی و یا قاتل به ملیت، قومیت، دین و مذهب، دارد.
شاید جامعه‌های گوناگون در ایران هرکدام به‌گونه‌ای نیازمند راهکارهای “جامعه شناختی- روان شناختی” باشند، تنها محکومیت و افسوس خوردن کافی نیست، به گمانم فعالان اجتماعی عرب در داخل، مسئولیت سنگینی برای جلوگیری و درمان آسیب‌های اجتماعی ناشی از چنین حوادثی بر دوش دارند، و باید اقداماتی جدی برای مبارزه با قتل‌های باصطلاح ناموسی، خشونت خانگی و ازدواج کودکان انجام دهند.

مسعود الفك

Related Post