فرماندهانِ «پاسدار» در برابر فرماندهان جدید

– حفظ ویژگی یک انقلاب به تنهایی نمی‌تواند حافظ آن انقلاب در برابر قوانین بدیهی تغییرات باشد. تنها ابزار حفظ یک انقلاب، تن دادن به تغییرات و دگرگونی‌هایی است که شرایط جدید آنها را ناگزیر می‌کند. عدم آشتی هر انقلاب با شرایط جدید و ضروریات زمان، کوتاه‌ترین مسیری است که آن را به نابودی می‌کشاند.
– فرماندهان «پاسدار» در ایران باید بدانند که اینک فرماندهان جدیدی متولد شده‌اند که برای آنها به مراتب خطرناک‌تر از ژنرال‌های آمریکایی هستند: فرماندهانی که از بطن انقلاب علمی، تکنولوژیک و دیجیتال رشد کرده و بالیده‌اند.

با ورود به چهلمین سال انقلاب، می‌توانم تصور ‌کنم که اکنون فرماندهان سابق و کنونی سپاه پاسداران ایران از جمله سردار قاسم سلیمانی فرمانده لشکر قدس، سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه، سردار رحیم صفوی مشاور نظامی رهبر وفرمانده پیشین سپاه و سردار محسن رضایی دبیر شورای تشخیص مصلحت نظام و فرمانده سابق سپاه پاسداران دور میزی جمع شده، نقشه منطقه را روی میز پهن کرده و به آن خیره شده‌اند. با چنین تصویری می‌توان سپاه پاسداران را «حزب حاکم» در ایران توصیف کرد چرا که نمی‌توان حضور و نفوذ بی حد و حصر سپاه پاسداران را در تار و پود حکومت و تصمیمات آن و همچنین ساختار دولت کنونی ایران نادیده گرفت.

گمان می‌کنم وقتی فرماندهان سپاه پاسداران به نقشه منطقه نگاه می‌کنند، نوعی احساس آرامش به آنها دست می‌دهد چون ایران نقش اول را در عراق ایفا می‌کند؛ در سوریه شبه‌نظامیان وابسته به سپاه شریک اساسی روسیه در جلوگیری از فروپاشی رژیم دیکتاتوری بشار اسد به شمار می‌روند و در لبنان برخی‌ها بر این باورند که انتخابات پارلمانی ماه مه آینده طوری برنامه‌ریزی شده که قرار است این کشوررا این بار با ابزارهای قانونی به شکل رسمی در نقشه «هلال شیعی» مورد نظر فرماندهان سپاه قرار دهد. در یمن نیز حوثی‌ها بدون در نظر گرفتن پیامدهای ماجراجویی‌های خطرناک خود که هنوز برای هیچ‌کس معلوم نیست که به کدام سو خواهد رفت، نقش خود را در برنامه‌های فرماندهان سپاه پاسداران ایفا می‌کنند.

احساس آرامش و فخرفروشی فرماندهان سپاه رژیم تهران از نفوذ بر چهار پایتخت کشور عربی، هرگز شرایط بسیار بد و بغرنج پایتخت‌های هر کدام از این کشورها را پنهان نمی‌کند. برای مثال عراق که ایران نفوذی قوی در تصمیم‌گیری‌های آن دارد، متاسفانه در همه زمینه‌ها شکست خورده است؛ دولت مورد حمایت رژیم ایران در بغداد هنوز نتوانسته حتی بین مردمان سنی‌، کرد و شیعه خود صلح برقرار کند و با وجود پیروزی‌ علیه داعش که با حمایت مستقیم نیروهای ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا به دست آمد، هنوز نتوانسته روی پای خود بایستد.

در سوریه اگر چه مسکو و تهران توانستند جلوی سقوط دیکتاتوری بشار اسد را بگیرند اما این کشور در حال حاضر به جولانگاهی برای همه شبه‌نظامیان گوشه و کنار دنیا تبدیل شده؛ از داعش و القاعده سنی گرفته تا شبه‌نظامیان فرقه‌گرای شیعه افغان، پاکستانی و عراقی که حکومت ایران آنها را تغذیه و حمایت می‌کند. وضعیت و شرایط سوریه چنان بغرنج و دشوار است که با هیچ کشوری در دنیا نمی‌توان آن را مقایسه کرد.

ایران در سوریه تنها با بقای اسد و حاکمیت قانون جنگل که شبه‌نظامیان به وجود آورده‌اند،ا می‌تواند نقش ایفا کند وآنجا باقی بماند اما به محض بهتر شدن اوضاع و برقراری هر نوع صلحی در سوریه، تهران دیگر نقشی در سوریه نخواهد داشت. در لبنان نیز اوضاع خیلی بهتر از سوریه نیست. اما حوثی‌ها در یمن، که به گفته بیشتر تحلیلگران کشور بسیار پیچیده‌ای است، با ماجراجویی‌ و بی‌برنامگی هرگز نخواهند توانست این کشور را که خود اقلیتی در آن هستند، برای مدت طولانی اداره کنند. اینها مشکلاتی هستند که رژیم ایران سرنوشت خود را با آنها گره زده است. فرماندهان سپاه پاسداران همیشه در گریز از مشکلات داخلی ایران، درباره نفوذ خود در کشورهای منطقه داد سخن می‌دهند. اما واقعیت این است که در مقابل «دستاوردهای» مورد نظر این فرماندهان درباره‌ نفوذ جمهوری اسلامی خارج از مرزهای ایران، این واقعیت‌ قرار دارد که انقلاب ایران پس از نزدیک به ۴۰ سال اینک از بیماری و پیری و فرسودگی رنج می‌برد. این حقیقت برای فرماندهای سپاه بسیار تلخ و دشوار است.

اعتراضات سراسری اخیر در شهرهای ایران بیماری مزمن انقلاب ۱۹۷۹ ایران را به نمایش گذاشت. نامه سرگشاده مهدی کروبی یکی از منتقدان اصلاح طلب رژیم به خامنه‌ای نشانه‌ای بسیار مهم و زنگ خطر از هم پاشیدگی نظام انقلابی در ایران است. کروبی در نامه‌اش به خامنه‌ای گفت: من از شما می‌خواهم قبل از اینکه دیر شود با مطالعه دقیق و بازخوانی وضعیت سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی کشور در چند دهه گذشته، اصلاحات ساختاری نظام را فراهم کنید

پس از کروبی، حسن روحانی رئیس جمهور نیز با هشدار شدید گفت: همه مسئولان ایران باید به حرف مردم گوش دهند نظام قبلی به خاطر اینکه صدای مردم و انتقاد آنها را نشنید، سقوط کرد.

واضح است که روحانی و کروبی از خشم رو به رشد مردم ایران که باعث به خیابان ریختن آنها شده است، آگاه‌اند. روحانی و کروبی از ناامیدی نسل‌های جدید ایرانی به دلیل سیاست‌های داخلی و ماجراهای منطقه‌ای رژیم و برباد دادن ثروت‌ ملی ایرانیان برای جنگ‌های منطقه‌ای خوب آگاه هستند. این دو خوب می‌دانند که توافق هسته‌ای به تنهایی نمی‌تواند رژیم را از مهلکه نجات دهد چرا که ایالات متحده آمریکا در حال تدارک تحریم‌های سخت‌تری علیه تهران است. این تحریم‌ها نخواهد گذاشت که رژیم ایران میوه‌های توافق هسته‌ای با اوباما را بچیند. آمریکا اغلب شرکت‌های سرمایه‌گذاری را قانع کرده که برای رفتن به «ایرانِ سپاه پاسداران» با هدف سرمایه‌گذاری هنوز خیلی زود است. مقامات تهران این بهای سنگین را به دلیل فعالیت‌های موشکی، دخالت در امور کشورهای منطقه و حمایت از گروه‌های تروریستی می‌پردازند.

در چنین شرایطی است که گفته می‌شود، گذشت زمان، بزرگ‌ترین دشمن انقلاب‌هاست. زمان تا حدودی مدارا می‌کند و گاهی از عملکردهای منفی انقلاب‌ها چشم می‌پوشد اما در نهایت آنها را دور می‌زند و علیه‌شان می‌تازد. زمان، انقلاب‌ها را می‌آزماید و هاله‌های ابهام آنها را باز می‌کند؛ زمان، همیشه متغیر و در حال حرکت است و به کسی رحم نمی‌کند. زمان است که میان آرزوها و اوهام فرق می‌گذارد و در دادگاه واقعیت‌ آنها را از همدیگر جدا می‌کند. حفظ ویژگی یک انقلاب به تنهایی نمی‌تواند حافظ آن انقلاب در برابر قوانین بدیهی تغییرات باشد. تنها ابزار حفظ یک انقلاب، تن دادن به تغییرات و دگرگونی‌هایی است که شرایط جدید آنها را ناگزیر می‌کند. عدم آشتی هر انقلاب با شرایط جدید و ضروریات زمان، کوتاه‌ترین مسیری است که آن را به نابودی می‌کشاند. هیچ اندیشه‌ای وجود ندارد که برای همه‌ی زمان‌ها و همه‌ی مکان‌ها قابل استفاده باشد. اندیشه‌ها فرزندان زمان خویش هستند به همین دلیل ویژگی‌های مکان تولدشان را دارند. زمان مانند جویبار جاری است و ضروریات هر دوره را با خود حمل می‌کند.

امپراتوری مخوف «کا.گ.ب» نتوانست انقلاب لنین را از خودکشی نجات دهد و حزب کمونیست بزرگ چین نتوانست از انقلاب مائو در برابر وزش نسیم تغییرات جدید «زمان» محافظت کند. بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که ثابت کند در راهی که دیگران در آن شکست خورده‌اند، جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه می‌توانند پیروز شوند!

۴۰ سال پیش در چنین ماهی انقلاب خمینی در ایران پیروز شد. پیروزی آن طنین بزرگی در منطقه و جهان افکند. انقلابی که ظاهرا خارج از قاعده و چارچوب موجود در دو اردوگاه غرب و شرق آن زمان به نظر می‌رسید. در آن زمان رفتار حزب لنین هنوز مانند رفتار خود لنین بود و حزب مائو هنوز شبیه مائو بود. اما زمان اکنون تغییر کرده است و انقلاب خمینی امروز در آستانه‌ی چهل سالگی با مشکلات دنیایی جدید و بسیار متفاوت با شرایطی که در آن زمان متولد شد، روبروست.

فرماندهان «پاسدار» در ایران باید بدانند که اینک فرماندهان جدیدی متولد شده‌اند که برای آنها به مراتب خطرناک‌تر از ژنرال‌های آمریکایی هستند: فرماندهانی که از بطن انقلاب علمی، تکنولوژیک و دیجیتال رشد کرده و بالیده‌اند. فرماندهانی که نمی‌توان آنها را در مرزها بازداشت کرد؛ و هیچ موشک‌ بالستیک و هیچ گروه شبه‌نظامی فرقه‌گرا نیز نمی‌تواند حریف آنها شود. این فرماندهان خطرناک در تلفن‌های همراه جوانان ایرانی حضور دارند. فرماندهانی به نام «گوگل» لری پیج، «مایکروسافت» سانتیا نادلا و بیل گیتس، «آمازون» جیف بیزوس، «فیس بوک» مارک زوکربرگ، و «اپل» تیم کوک و «تلگرام» پاول دروف.

جوانان ایران با یاری این فرماندهان می‌خواهند مانند همه جوانان کشورهای باز چون شهروندی آزاد در کشوری آزاد و با ثبات سرمایه‌گذاری و زندگی کنند و مملکت خود را بسازند.

اگر مقام‌های حکومت انقلابی ایران معنای دقیق ناکامی‌های ۴۰ ساله خود را در دنیایی که همواره در حال تغییر است درک نکنند با شکست حتمی روبرو خواهند شد. خامنه‌ای باید به آنچه بر سر انقلاب‌های لنین و مائو آمد، بیندیشد و خوب فکر کند. رهبر جمهوری اسلامی باید به یاد داشته باشد که وارثان هوشی‌مین امروز نه تنها به دنبال ضربه زدن یا پیروز شدن بر «شیطان بزرگ» نیستند بلکه در پی فرصتی برای جذب سرمایه‌گذاران آمریکایی به کشورشان هستند. ما در عصر فرماندهان جدید بسر می‌بریم؛ از همین رو فرماندهان قدیمی باید در محاسبات و توهمات خود بازنگری کنند.

*منبع: شرق‌الاوسط
*نویسنده: غسان شربل
*ترجمه از کیهان لندن

By A A

Related Post