انسان دوستان آزاده و مبارز، هموطنان گرامی ایرانی وهمۀ کسانی که ” روز جهانی زبان مادری” را گرامی می دارید.
کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال ” روزجهانی زبان مادری ” را بهمۀ زنان ومردان وکودکانی تبریک می گوید که از تحصیل درزبان مادری خود درایران از/ ١٣٠٤ ه.ش:( 1925 م ) / تا بامروز، به بهانۀ “حفظ وحدت ملی ویکپارچگی ایران و..” محروم شده اند، اما با دفاع اززبان مادری شان و با ایستادگی های خود، سیاست های ضد بشری حاکم را، در نابودی فرهنگشان، نقش برآب نموده اند.
روزهائیکه ازطرفِ ” نهادهای بین المللی” و یا بصورت ” بین المللی ” گرامی داشته می شوند، عموماً جهت یادآوری، وسعت وتعمیق بخشیدن به یک خواستِ انسانیِ برآورد نشده، یا برای مقابله با ظلم عریان، مُزمن واغلب قانونی شده است، و یا خطرفراگیری می باشد که، ابعاد بین المللی داشته وازچهارچوب مسائل ملی یا منطقه ای فراترمی روند.
هرچند” شأنِ نزول ” وعلتِ وجودی بعضی ازاین روزهای جهانی، یا ریشه درمبارزات یک ملت دارد، و یا توسط افرادِانساندوست وخیرخواه مطرح شده، وسپس مقبولیت جهانی یافته اند. ازآن جمله است:
” روزجهانی زبان مادری / روزجهانی زنان / روزجهانی کودک / روزجهانی کارگر / روزجهانی محیط زیست / روزجهانی مبارزه با تبعیض نژادی / روز جهانی آب آشامیدنی سالم / روز جهانی باسوادی (مبارزه با بیسوادی) / و…
بشریت ” روز جهانی زبان مادری ” را از( 21 فوریه 1954 ) مرهون و مدیون مبارزات مردم بنگلادش، بخاطردفاع اززبان مادریشان است. کشورکنونی بنگلادش بعد ازاستقلال پاکستان برهبری ” محمدعلی جناح ” ازهند، با هزاروششصد کیلومترفاصله، بعنوان پاکستان شرقی نامیده شد. رهبران پاکستان غربی، برخلاف رهبرانِ خردمند کنگرۀ ” هند “، آزادی و برابری،( ازجمله آزادی و برابری دردین وزبان ) را همراه باسیستم فدرال واقعی، درکشورخود ایجاد نکردند، بلکه پاکستان غربی به بهانۀ وحدت دینی ( مسلمان بودن اکثریت )، می خواست با داشتن جمعیّتِ کمتراز پنجاه میلیون، آنهم مرکب ازهشت زبان مختلف، کشورهفتاد وپنج میلیونی بنگلادش را، ازخواندن و نوشتن وتحصیل و تدریس، و دفاع حقوقی دردادگاههای محلی بزبان مادری خودشان” بنگالی “، باسرکوب پلیسی محروم کرده و آنها را ” اردو” زبان سازد! عُمرِاین” ستم زبانی ” بیش ازهفت سال طول نکشید که کشور کنونی پاکستان، بعد از استقلالش ( در١٩٤٧ با هند ) ازانگلستان وسپس جدائی اش ازآن کشور، با شورش دانشجوئی وسراسری بنگلادش، برای حفظ هویت زبان مادری وانسانی خود روبرو شد، و سرکوب پلیسی وجنایات غیرانسانی اش هم بجائی نرسید واستقلال بنگلادش را که ازحمایت بیدریغ “هند”هم برخورداربود بناچاربه رسمیت شناخت.
اما پاکستانی ها، پس ازاین تجربه تلخ، فهم وشعورِآنرا داشتند که سنّتِ ” قاعداعظم” خود یعنی” محمد علی جناح ” را درتحمیل انحصارطلبانۀ زبان” اردو” درداخلِ کشورِباقی ماندۀ پاکستان، تا حدی کناربگذارند وبا ایجاد سیستم فدرالیسم وآزادی زبانهای مادری از قبیل پشتونی و بلوچی و …. درکنار دوزبان رابطِ ” انگلیسی” و ” اردو” ، بقاء وهمزیستی” خود خواستۀ پاکستان را تضمین نمایند. تبدیل زبان رسمی وانحصاری” اردو” به زبان رابط، درواقع ” تضمین نامۀ استقلال ” پاکستان کنونی شد، و برتنشهای اقتصادی ناشی از فقر و بیکاری، واختلافات دینی، عشیرتی و تاریخی، و تنش های زبانی فرهنگی را هم اضافه نکرد. از بیست و یکم نوامبر سال ( 1999 ) سازمان ملل متحد ( یونسکو ) نیز ( ٢١ ) فوریه را روز بزرگداشت زبان مادری اعلان کرده و برسمیت شناخت.دولت جمهوری اسلامی ایران ،مدت پنجسال از اعلان رسمی آن خودداری کرد، و ماهیت خود را در ستیز بازبانهای مادری به نمایش گذاشت!
ولی ازرسمیت بین المللی، تا به رسمیتِ ملیِ ” زبانهایِ مادریِ محکوم ” درایران، وازرسمیت قانونی و ملی، تا به رفعِ تبعیضِ اجتماعی وفرهنگی درکشور یعنی بر افتادن آپارتاید زبانی:” پان فارسیسم” راه نسبتاً طولانی باقی مانده است
مسلماً احیاء واستقرارآزادیِ هفتاد( زبان ولهجۀ ) مادری محکوم ازتحصیل درایران، همانند سایر آزادیهای بشری تصریح شده دراعلامیۀ جهانی حقوق بشر، نظیرآزادی ( وجدان / اندیشه / بیان / دین وعقیدۀ سیاسی و…)، درنبودِ نهادهایِ دموکراتیک نظیر: ( احزاب، سندیکاها و ” اِن. جی .اُ ” ها ی مستقل و آزاد و…)، یعنی بنیادِ دموکراسی واقعی، تنها به هِمّتِ زنان ومردان، و به آگاهی، فعالیت، اراده، موقع شناسی وخِردِ آنها وابسته است. درمیان این هفتاد زبان و لهجۀ موجود در ایران کنونی، ده زبان زیرحداقل بیش از یک ملیون نفر( جمعیت بعضی ازکشورها )هستند: (۱- بلوچی، ۲- ترکی آذربایجانی، ۳- ترکی قشقائی، ۴- ترکمنی، ۵- عربی، ۶- کردی،۷- گیلکی- طالشی،۸- لُری، ۹- لَکی، ۱۰- مازندرانی )، و شانزده سال است (۲۰۱۴) هریک ازآنها، رشد متوسط موجود در کشور داشته اند نگاه کنید به:
www.Ethnologue.com/iran
البته تنها به آمارسال (١٩٩٨) رجوع کنید، زیرا بهمت ملی گرایان افراطی داخل وخارج: ( نازی های کشورایران )، که دراین موضوع، همچون دو تیغۀ یک قیچی هستند، فارسی زبان های ایران ناگهان ازسی و پنج درصد یعنی بیست و دوملیون نفردرمقابل ترکهای آذربایجانی سی و هفت درصد ( بیست وسه ملیون ونیم ملیون نفر ) معجزآسا، با جذب وحلِ آماریِ لرها و لک ها (چهارملیون دویست هزارنفر) ومارندرانی ها وگیلک ها (هریک سه ملیون و ششصدهزارنفر) به پنجاه ویک درصد ( درآمار ) خود را رسانیدند ( یعنی اکثریت هستند وکسی حق چون و چرا درنظامشان را ندارد )!و برای آسودگی خاطرملوکانۀ احمدی نژادها، رفسنجانی ها وولی فقیه شان سیدعلی خامنه ای ها، تعداد ترکهای آذربایجانی را به ” نه ملیون ” نفر تقلیل دادند یعنی فعلاً در( درآمار ) نسل کشی انجام دادند، که یاد آوربلوچ کشی خسرواول انوشیروان دادگر، درشاهنامۀ ابوالقاسم فردوسی است: بِشُد ایمن ازرنج ایشان جهان / بلوچی نماند آشکار و نهان!
انسانهای آزاده ومعتقد به دموکراسی: ( آزادی خواه، برابری طلب یعنی تبعیض ستیز، و سکولار )، تا پایان دادن به جنایاتِ فرهنگی زبانِ انحصاری وجانشینِ فارسی، و تبدیل شدنِ آن به زبانِ رابط در کناررسمیت:( عدم ممنوعیت ) و آزادی سایرزبانهای موجود درایران، از پا نخواهند نشست. و سلطۀ زبان انحصاری حاکم (پان فارسیسم) را، نظیرسلطۀ مذهب سیاسی شدۀ انحصاری وحاکم ( خمینیسم ) به تاریخ خواهندسپرد. هرزبان انحصاری وجانشین، مبدل به زبان قاتل می شود ودریغ است که زبان فارسی و تاریخ آن را بقول حافظ مشتی “خودپرست ” و”غرق شده درجهل” ، یعنی آزادی کُش و برابری ستیزومدافع تبعیض، باانحصارطلبی خود، بیش ازاین آلوه اش سازند. درحالی که زبان فارسی درادبیات کلاسیک خود پیامهای انسانی به بشریت دارا می باشد:
یکی است ترکی وتازی دراین معامله “حافظ ” *** حدیث عشق بیان کن “به هرزبان که تودانی “
سخن بمناسبت روزجهانی زبان مادری، با توجه به اوضاع و احوال ” آزادی کشی” و ” برابری ستیزی” هشتاد وهشت ساله درایران، بناچاردارای دومخاطب بوده و لذا شامل دو قسمت است:
اول: خطاب به همدردان،دارندگان زبانهای مادری محکوم و قربانیان زبانکُشی: که از آغاز(سلطنت توأم با حکومت) پهلوی(١٣٠٤/ 1925) تا به امروز، حاشیه نشین، زیرِبارِتحقیر، وموضوع جُک های اهانت آمیز، برایِ جذب وحل شدن بودند، وآزادگانی ازآنها، با مقاومت قهرمانانۀ درزمینه های ( سیاسی، فرهنگی، اجتماعی )، متحمل مرگ و رنجهای غیرقابل توجیه از نظرِ وجدانِ بیدارِ بشری شده اند:
هرچند دمکراسی در تفکیک قوا و استقلال رسانه های گروهی، و در آزادی و برابری، ازجمله در آزادی و بقاء ورشدِ ” اقلیت ها “، درحاکمیت دموکراتیک ” اکثریت نسبی” معنی می دهد، اما در ایران ازسال( ١٣٠٤ ) شمسی، (1925 میلادی) یعنی درست هشتاد وهشت سال است که زبانهای مادری ” اکثریت ” اهالی این کشور ( شصت و پنج درصد ) ایرانیان، محکوم و ممنوع شده و آزادی و رسمیت خود را ازدست داده اند. این ممنوعیت تحصیل به زبان مادری اکثریت ایرانیان غیرفارسی زبان، بوسیلۀ هیئت حاکمۀ ( بیگانه نشانده و بیگانه برده ای ) صورت تحقق یافته است، تا خود ملیت فارسی زبان، که مدعیانش خود را تابه امروزهم ” وکیل سرخودِ ” ونمایندۀ اقلیت ( ٢٢ ) میلیون نفری ملیت فارس، عنوان می کنند و هم سمبل و نمادِ باصطلاح ” ملی گرائی مثبت” ایرانی قلمداد می کردند و می نمایند. امروزصاحبان زبانهای محکوم درایرانِ نزدیک به هشتاد میلیون نفری، حدود پنجاه و پنج میلیون نفررا شامل می گردد.
هویت زبانی هرکس را دردوران بچگی، زبان مادری توأم با زبان بازی با بچه های همزبان، تعیین می کند، ازاینرو: فارس یعنی فارسی زبان، ترک یعنی ترکی زبان، کرد یعنی کردی زبان، و لُروعرب وبلوچ وترکمن ومازی وگیلک و….هم یعنی دخترو پسری که مادرشان ومحیط زندگی کودکانۀ شان به آنها، آن زبان را با لغات، تلفظ وگرامرخاص، و با مهرِمادری، آموخته است:
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم / با شیرم اندرون شد و، با جان بِدَر رَوَد
بنا به نشریۀ شمارۀ یک” فرهنگ ایران ” درفروردین ( ١٣٣٢) درکشور ایران دویست زبان و لهجه وجود داشت. یعنی تقریباً درعرض شصت سال، ازحکومت سلطنتی محمدرضاشاه تا بامروز، حدود (١٣٠) زبان ولهجه درایران قربانی جنون و جنایت تک زبانی و تک فرهنگی سیاسی دولتی یعنی آپارتایدِ ” پان فارسییسم ” شده است: بیش از دو زبان درهرسال!
– سیاستی که بجای ” ملی گرائی مدرنِ متکی به آزادی های قانونی و برابری انسانی، یعنی ( رفع هرگونه تبعیض زبانی، جنسی، نژادی، دینی و اعتقادی ) درمیان شهروندان، جهت حفظ منافع ملی شان، متأسفانه ناظر به جذب وحل زبانی آنها درفرهنگ و زبان فارسی، با از خود بیگانگی و تحقیر واهانت، و درطولانی مدت مقدس کردن کینه ها، دراکثریت زبانکشی شده ومحکوم در ایران بوده است: ( از ترک آذربایجانی ، کرد ، لُر، عرب گرفته تا برسد به ترک قشقائی، لارستانی، بلوچ، ترکمن، مازندرانی، گیلک و طالشی و…). دردورۀ پهلوی تحت اوامرملوکانۀ هردو پادشاه دیکتاتور: ( آزادی کُش، برابری ستیزوطرفدارتبعیض ) سعی شد تا، ملی گرائی قومی متکی به زبان انحصاری فارسی، با ملقمه ای از” ملی گرائی بَدَوی” ناظربرتبارو نژاد پاک و والا، ولی موهوم آریائی را، درکنارِاساطیرِشاهنامه ای ودین قومی – نژادی زرتشتی، احیا کرده و بجای ملی گرائی مدرنِ ناظربر: آزادی های قانونی و برابری های انسانی شهروندان ( برای دفاع ازمنافع فردی، گروهی، منطقه ای و ملی و کشوری خود ) جا بیاندازند، زیرا سرِسودائی و چپاولگر هر دودیکتاتور، طاقت فهم و تحمل آزادی های قانونی و برابری انسانی شهر- وندانی را نداشت که حاکمان، آنها را بصورت ” رعیّت ” پابوس، و” بندگان اعلیحضرتش” می دیدند. همچنانکه ملی گرایان قومیِ بعد از انقلاب بهمن سال (۱۳۵۷) که “سلطانیِ شیخ” را طالبند و به پیروی از علی شریعنی (کتاب هویت) زبان انحصاری فارسی، درکنارمذهب انحصاری وحاکم شیعۀ سیاسی شده را، هویت ایرانی قلمداد میکنند، دراکثریت خود، دشمنان قسم خوردۀ آزادی وبرابری انسانی شهروندان ایرانیِ در کلیت آن و مردمان غیرفارسی زبان بخصوص، بوده وهستند. شه وشیخ می خواستند ومی خواهند تا ازگلستان چند فرهنگی وزیبای ایران، ” جامعه ” که چه عرض کنم، مرتع و” گله ای ” یکدست فراهم سازند که تنها یک دین ویک زبان که مورد پسند و رسمی اعلان شدۀ حضرات ( بقول خود چوپان ) را بدانند وهمچون گوشت چرخ کرده، تمایزی دربینشان وجود نداشته باشد.
اما اگربا ارادۀ انسانی، توأم با آگاهی، منطق وحقیقت دوستی، جهت دفاع از بقاء وآزادی زبان های مادری مان، به مقابله ومبارزه با ارادۀ بربریت حاکم هشتاد وهشت ساله برخیزیم، که متکی بر” خودپرستی” و ” جهل مرکب”، زور و دروغ، و جعل و تزویراست، بیگمان همگان برخیزند، تا به جنایت زبان انحصاری وحاکم ( درایران: زبان فارسی ) و دین انحصاری حاکم (در ایران: شیعۀ مکتبی و سیاسی یعنی خمینیسم ) که با تبعیض آشکارجنسی بربانوان همراه است، نقطۀ پایان گذاشته شود. مسلماً دیریا زود، این توحش ویرانگرونابودکنندۀ زبانها وفرهنگهای درایران جای خودرا به شکوفائی وغنای فرهنگها خواهد داد. اگر نتواند ازمسیرهمبستگی آزاد یعنی ” فدرالیسم ” که مورد نظرما فدرالیست ها است، بگذرد، ازراه جدائی فرهنگی وسیاسی یعنی “استقلال” یا ” تجزیه ” خواهد گذشت. لذابرانسانهای آزادی خواه، صاحب اراده وآگاه برحقوقِ بشری خویش، واجب ووظیفه استکه جهت آزادی زبان مادری، ونیزبرابری وشکوفائی فرهنگها درایران کوشاباشند وباطاعون ملی گرائی قومی حاکم که متکی به زبان انحصاری فارسی ومذهب انحصاری شیعۀ سیاسی شده ( خمینیسم) است مبارزه کنند.
بنظرمیرسد، مبارزه با آپارتاید زبانی ( پان فارسیسم ): که بمعنی ابزار سیاسی سرکوب سازی دولت ها از زبان فارسی است، در سه بُعد بایستی پیش برود:
الف- خودمان (مخصوصاً دختران وبانوان مان)، باید زبان مادری خویش را پاس بداریم و بفرزندان خود صحبت کردن، خواندن ونوشتن آنرا یاد دهیم، تا زمانیکه آزادی تحصیل، تدریس ودفاع حقوقی برای همۀ زبانها درکشورایران فراهم شود، که فرا رسیدنش دورنیست. این قصورفردی وخانوادگی را نمیتوان برهیچکس، بخصوص آنانکه متوجه عمق ووسعت جنایت فرهنگی پان فارسیسم شده اند بخشید.
” چو تو خود کنی اختر خویش را بد *** مدار از فلک چشم، نیک اختری را “
ب – ما بایستی” انجمن دفاع از آزادی زبانهای محکوم درایران ” را تأسیس کنیم و با همۀ زبانها و لهجه های محکوم ارتباط نزدیک و هماهنگ برقرار سازیم.
پ – درسطح بین المللی نیزبایستی پان فارسیسم، وسرکوب وتحقیر زبانهای مادری درایران را مطرح ساخته و رسوا سازیم. هرسال با گرامی داشت روز زبان مادری را با دراعتراض بین المللی بر زبانکشی درایران، همراه سازیم، جهانیان و وجدانهای بیداررا، براین آپارتاید زبانی آگاه سازیم.
مبارزه با پان فارسیسم درواقع نجات خودِ زبان فارسی از” آلت فعل ” شدن سیاسی مشتی شیاد هم هست که ازدورۀ پهلوی تا کنون بمدت هشتاد وهشت سال است که بی وقفه ادامه یافته است:
( ١٩٢٥- ٢٠١۴ ):(۱۳۰۴ -۱۳۹۲)
به همین قیاس، مبارزه با پان شیعیسم (خمینیسم ) جمهوری اسلامی ایران، درواقع نجات مذهب تشیع و دین اسلام، ازدست مشتی دکانداران دینفروش و تبهکار می باشد که بجای تهذیب اخلاق مؤمنین، همچون ابزارسرکوب، از مذهب شیعه، برای منافع نامشروع شخصی و گروهی خود سوء استفاده کرده و می کنند و بی اخلاقی بی سابقه ای را، در جامعه دامن زده و میزنند.
مناسب است که متنی را همۀ صاحبان زبانهای محکوم در ایران، بهمراه فارسی زبانان آزاده و آزادی خواه امضاء کرده وآنرا به پارلمانهای کشورهای دنیا وسازمان ملل متحد و یونسکو بفرستیم.
دوم: خطاب به طرفداران تداوم آپارتاید زبانی (پان فارسیسم) وکسانیکه ایرانیت را بمعنی فارسی زبان بودن تلقی می کنند.
ایران کشوریست کهنسال وازآغاز تأسیس دولت وکشف خط درتمدن ایلامی دراین سرزمین: ( نزدیک به ۴۹۰۰ سال پیش برابر ٢٨٥٠ قبل ازمیلاد ) تا حکومت پهلوی، همواره دارای سه زبان اداری بوده، بی آنکه کسی به زبان های مادری فرد، قوم و یا ملتی(درمعنای سنتی: پیروِیک دین یا یک پیغمبر ) کاری داشته باشد: دردورۀ حاکمیت ایلام زبان های ” سومری، ایلامی و اکّدی ” و دردورۀ هخامنشی باز سه زبان: ایلامی: ( دولتی ) / بابلی: ( بین المللی )/ پارسی باستان:( سلطنت و قشون ) رایج بود. بعدازاسلام نیزاین سُنتِ متکی برخردسُنتی جهت تفکیک قوا، همچنان ادامه یافت و از قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری بازسه زبان عربی( زبانِ: دین، علم، فلسفه و تجارت ): زبان نهاد دین و تجارت / فارسی ( زبان دولت و دیوان و شاعران ): زبان نهاداداره و دولت/ و ترکی ( زبانِ شاه، قوم غالب، اشرافیت و قشون ): زبان نهاد دفاع، درکنارهم وجود داشتند. از وقتی که بوسیلۀ “عَمله واکرۀ ” رژیم پهلوی، زبان فارسی ازشکل زبان رابط ( اهل دیوان ) و یکی ازسه زبان اداری کشور، بصورت زبان انحصاری، رسمی،حاکم ودرنتیجه زبان جانشین وسیاسی تغییرچهره داد:(آغاز سلطنت رضاشاه ۱۳۰۴) با عکس العمل طبیعی افراد آزاده و آگاه زبانهای محکوم، و معدودی از فارسی زبانان صاحب وجدان بیدار، و یا دوراندیش روبرو شده و می شود.
” زبان مادری” هرکس که درآن، آیه های مهرومحبت، به او، زمزمه شده است، با هرزبان اکتسابی بعدی برای او( ازجمله فارسی برای غیرفارسی زبانان درایران ) یک فرق اساسی دارد. زبان مادری تنهایک وسیلۀ ارتباطی ومبادلۀ افکارنیست، وسیلۀ بیان ورشد وشکوفائی شخصیت فردی و احساسات عمیق انسانی هم هست. ” زبان مادری”، ” قلب و دل” است درمفهومی که قدما، بعنوان مرکزاحساس وعشق والهام ازآن مراد می کردند.
کسانی که متأسفانه درجۀ توحششان به مرزخفه کردن و به قصد نابود نمودن زبانهای مادری دیگران وکشتن فرهنگهای دیگر، بدلیل ابتلاء به جنون شیفتگی به زبان مادری خود، و یا فرهنگ خاصی می رسد که همواره همراه با پیشداوری منفی وجهل به فرهنگهای دیگر، ونفرت اززبانهای مادری دیگرو فرهنگ های دیگراست، براستی ازجنایتکاران و آدمکشان نامدارِتاریخ جانی ترهستند:
زیرا اینان نه تنها با لطف ومهروعشق مادری نسل کنونی، که با فرهنگهای نسلهائی که درقرنهای گذشته زیسته وفرهنگ آفرینی کرده اند، باتکیه بر”خودپرستی” و”جهل مرکب خویش”سرستیز دارند. کشتن یک زبان و یک فرهنگ، کشتن یک تاریخ و بخشی از تمدن و فرهنگ بشری وبه بیان دیگر کشتن بشریت است.
انسان های آزاده! بیائید بنام انسانیت و برای رسیدن به آزادی های: سیاسی، مدنی و فرهنگی: ( زبانی – دینی ) و همچنین برابری ( انسانی ) و رفع تمام تبعیصات، با بربریتِ زبان انحصاری حاکم ( پان فارسیسم ) و توحش مذهب انحصاری حاکم ( خمینیسم ) درایران به مبارزه برخیزیم.
کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال، به سهم خود ازملت بنگلادش ویونسکو بخاطرایجاد و رسمیت بخشیدن به ” روزجهانی زبان های مادری”، صمیمانه تشکرمی کند وازهمۀ انسانهای آزاده و طرفدار آزادی و برابری، تقاضا دارد بخاطرهمۀ زبانهای بریده وممنوع، وهمۀ فرهنگهای محکوم وخاموش، و نیزهمۀ انسانهای تحقیرشده ازدوران کودکی تا بسترِمرگ، دربارۀ بربریت زبانهای حاکم انحصاری درسراسر دنیا( ازجمله درایران )، درسکوت خود، به این بیدادگری وحق کُشی بیاندیشند ودرفکرچاره باشند.
کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال
20 فوریه 2014