پس از كودتاي سوم اسفند كه انگليس، سياست تمركز ساختار سياسي كشور را در ايران دنبال ميكرد، طي نقشهاي حساب شده، شيخ خزعل را اسير رضاخان ساخت و بدين ترتيب وي تحتالحفظ روانه تهران شد و تحت كنترل اداره تامينات و سپس اداره سياسي شهرباني قرار گرفت.
چند سالي بدين منوال سپري شد و رضاشاه تا توانست مال و منال شيخ را از او ستاند و از آن پس طرح قتل و از ميان برداشتن او را در سر ميپرورانيد.
در 24 خرداد 1315 خبر رسيد شيخخزعل – كه تحت مراقبت شديد شهرباني مخوف رضاخان قرار داشت – فوت شده است.
در آن برهه سياه، كسي را ياراي آن نبود تا درباره علت فوت خزعل احيانا تفحصي انجام دهد. فقط پس از عزل رضاخان از سلطنت و در جريان دستگيري و محاكمه ماموران تبهكار شهرباني رضاخاني بود كه آشكار شد يكي از ماموران شهرباني به نام عباس بختياري، معروف به مامور شش انگشتي، طبق دستور ركنالدين مختار، رئيس وقت شهرباني كل كشور و با مباشرت چند تن ديگر از همكاران خود، شيخ خزعل را خفه كرده است.
عباس بختياري براي اين دادگاه توضيح داد كه بنا به دستور ركنالدين مختار همراه با عبدالله مقدادي و چند تن ديگر به اتاق خواب شيخ خزعل وارد شده و در حالي كه مامور ديگري گلوي او را بشدت فشار ميداده، حسينقلي فرشچي «يك درفش تيزي داشت كه زد توي گيجگاه [خزعل]، تا ديگر نفس نيامد و مرد و چند قطره خون هم از همانجا آمد كه ريخت روي ملافه ناز بالش كه آن ملافه را هم فرشچي در آورد و همراه برد كه بيندازد بيرون و آمديم بيرون.»
منبع: اقبال حكيميون، سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي ايران تا پايان دوره رضاشاه، چاپ اول، تهران، موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1386، صص 264