این بنای تاریخی، گرچه طی هشت سال جنگ ایران وعراق، لطمه های فراوانی دید، اما همچون نخل زار هاى اين خطه، استوار وسرفراز ایستاد و از پا نیفتاد. اما عرب ستیزان و دشمنان تاریخ و انسانیت، باکلنگ خونین خود اساس این اثر مهم تاریخی را از بنیاد برکندند و جنایتی را مرتکب شدند که سپاهیان و جنگ سالاران طی جنگ ویرانگر هشت ساله خود نتوانسته بودند انجام دهند. قبلا نیز در دهه بیست شمسی قصر شیخ خزعل در شهر سوسنگرد (خفاجیه) را به اداره دارایی و در دهه هفتاد شمسی قصر فرزندش شیخ عبدالحمید در خیابان بیست وچهار متری اهواز را به گاراژ خودروهای شرکت واحد تبدیل کردند.
اینها نشانگر ستیز هردو رژیم با آثار تاریخی مردم عرب اقلیم اهواز است اما اکنون پرسش این است که چرا سازمان های عریض و طویل به اصطلاح مدافع میراث فرهنگی در داخل وخارج کشور در برابر این جنایت سکوت اختیار کرده اند؟ چرا شخصیت های و سازمان های مخالف این رژیم که به خاطر آسیب های محتملی که ممکن بود به آثار تاریخی مثلا پاسارگاد یا جاهای دیگر وارد شود اعتراض و کمپین راه می اندازند اما به خاطر تخریب قصر شیخ خزعل، دم بر نمی آورند؟ آیا اینان با سکوت خود، این تخریب تاریخ را تایید می کنند؟ آیا اینان همچون ویرانگران این اثر تاریخی، در ژرفای دل خویش می خواهند نشانه ای از تاریخ عرب های اهوازی و آخرین فرمانروایشان باقی نماند؟
اینها پرسش هایی است که این روزها، ذهن هر شهروند عرب ايرانی را به خود مشغول کرده.
ما شک نداریم که سپاهیان تخریب کننده قصر سردار اقدس، شیخ خزعل خان (لقبی که شاهان قاجار به وی داده بودند) به تخریب تاریخ یک ملت کمر بسته اند، ولی ما به آنان می گوییم، گیرم که یک بنای تاریخی – هرچند گرانبها وارزشمند – را ویران کردید آیا دانش تاریخ وکتاب های تاریخ را هم می توانید ویران کنید؟ شیخ خزعل وشیخ مزعل و شیخ سلمان و خاندان مشعشعیان بخشی از تاریخ این سرزمین اند و با کینه های نژادی وقومی محو نمی شوند.
تخریب کاخ های شیخ خزعل بن جابر، ادامه تخریب محیط زیست این استان است. بنگرید که چگونه طبق طرح های برنامه ریزی شده رودخانه کارون و باتلاق های “هور دورق” و “هور العظیم” را به تدریج می خشکانند.
بنگرید که چگونه صدها هکتار زمین روستاییان عرب اهوازی را در جای جای سرزمین آباء واجدادی شان غصب می کنند تا به تدریج در اقلیت قرار گیرند. وببینید چگونه زبان وادبیات وتاریخشان را ویران می کنند تا بی هویت شوند.
به گمان ما عاملان محلی شووینیست وعرب ستیز این کارها را انجام می دهند تا هر چه آسان تر، ثروت این دیار به جیب حاکمان مستبد تهران سرریز شود و خلقی از بی آبی وبی نانی، فقر را فریاد کشند.
نمایندگان شهرهای اهواز وآبادان وخرمشهر(محمره) هم گویی کور وکر شده اند واز وقوع این جنایت بی خبر. ما از مردم این شهرها می خواهیم بر این به اصطلاح نمایندگان فشار وارد آورند تا در این زمینه موضعگیری کنند.
از سازمان میراث فرهنگی انتظار می رود بر شکایت خود از سپاه پاسداران که متهم ردیف اول تخریب این اثر مهم تاریخی است پافشاری کند وآن را پیگیری نماید. اما اساسا روی سخن ما با ایرانیان مستقل و آزاده است که بیش از این در برابر محو هویت فرهنگی وملی هموطنان عرب خود سکوت نکنند. این مردم هشت سال تمام طی جنگ ایران و عراق و در هنگامه آتش و خون، هزاران شهید دادند تا از زادگاه و خانه وکاشانه خویش دفاع کنند. کمترین وظیفه، رساندن صدای اعتراض به سازمان های فرهنگی داخلی و بین المللی است. نباید نسبت به این گونه جنایت های فرهنگی سکوت کرد. این سکوت می تواند علامت رضا باشد و البته با مسلمانی ودموکراسی وحقوق بشر سازگار نیست.
باید به فکر دیگر کاخ های شیخ خزعل در حمیدیه و خفاجیه وسایر شهرهای استان ونیز به فکر دیگر آثار تاریخی دوران عیلامیان و خاندان های مشعشعیان وکعبیان در این خطه باشیم تا کلنگ مرگ آزمندان شووینست به جانشان نیفتد و ویرانشان نکند.
بيانيه شماره 3/10/11/08