کریم عبدیان
رژیم استبدادی جمهوری اسلامی ایران از بسیاری جهات هیچ تفاوتی با اسلاف خود ندارد. عدم شفافیت از مشخصات بارز این رژیم است، عوامل و کارگزاران آن چون درندگان وحشی مردمان خود را به قتل می رسانند و مانند همه قدرت های سلطه گر ماندن در قدرت هدف نهایی آنهاست لذا برای بقای خود به هر وسیله ای متوسل می شوند. در اوج شورش و قیام گسترده مردمان مختلف ایران در ماه گذشته که عمدتا از شهروندان طبقات پائین و زحمتکش در سراسر کشور علیه نظام قیام کرده و طی آن میلیون ها نفر به خیابان ریختند، رژیم برای پنج روز (۹ تا ۱۴ نوامبر) اینترنت را قطع کرد.
به دنبال آن دستور شلیک به قصد قتل از سوی خامنه ای واز بالاترین رآس هرم ، صادر شد. واضح است که رژیم ضد مردمی و خونخوار ملاها می خواسته به هر وسیله ممکن شورش را به سرعت پایان دهد – لذا سرکوب می بایست با پنهان کاری کامل و همزمان در سراسر کشور صورت می گرفت و تنها راه آن قطع اینترنت بود.
اکنون با وصل دوباره اینترنت، کلیپ های ویدیویی، تصاویر و گزارش های شاهدان عینی که به خارج درز کرده است، حکایتی از دستور قتل فجیع و هولناکی دارد، قتلی که دستور آن از بالاترین سطح هرم رژیم یعنی سیدعلی خامنه ای و سرلشکر پاسدار حسن سلامی و حسن روحانی صادر شده است. اخیرا معاون فرماندهی سپاه علی فدوی در مصاحبهای در تهران گفت: «من و فرمانده سلامی و رهبر بطور شبانه روزی و مستقیماً نیروها را هدایت می کردیم – در ستادها نشسته بودیم و با جبهه های مختلف در سراسر کشور ارتباط مستقیمی داشتیم». یعنی و در حقیقت رفتار و عمل آنها بمثابه هدایت یک جنگ تمام عیار علیه یک تهاجم خارجی به کشور بوده است! اما پس از مدت کوتاهی دولت و نظام متوجه شدند که اینترنت مانند بسیاری از فناوری های جدید می تواند در حقیقت یک شمشیر دو لبه باشد.
درست است که ایرانیان داخل کشور به مدت یک هفته ارتباطات شان باهم و با جهان خارج کاملآ قطع شد و هیچ کس نمی دانست چه اتفاقی در داخل کشور می افتد. با این حال، آخوندها در تهران فهمیدند که اتصال به اینترنت برای تجارت و عملکرد عمومی جامعه بسیار مهم است. در واقع فهمیدند که برخی از جنبه های زندگی ما کاملاً به اینترنت وابسته است.
در هفته دوم شورش رژیم یک مبارزه تبلیغاتی پر سر و صدا را آغاز کرده و تظاهرکنندگان را متهم کرد که عاملان خارجی هستند که توسط صهیونیست ها، عربستان سعودی و ایالات متحده حمایت می شوند. دولت و نظام غیرمردمی نتوانست درک کند که این شهروندان عصبانی که عمدتا از مناطق فقیر و پایین کشور هستند به دلیل سه برابر شدن قیمت بنزین از نظر اقتصادی بشدت تحت تأثیر قرار گرفته اند. گرچه این همان عاملی بود که اعتراضات را آغاز کرد، اما علاوه برآن این مردم بدلیل تراکم چهار دهه فشار اقتصادی و سیاسی و فساد و بی عدالتی و انحطاط جامعه، به این درجه از عصابنیت رسیده اند. برخلاف تبلیغات رژیم هیچ شخص خارجی درگیر یا عامل این شورش مردمی نبوده است.
از میان حداقل ۱۱۰۴ نفر کشته، بیش از۷۰۰۰ مجروح و قریب ۳۰ هزار بازداشت شده -که اغلبا از طبقه تهی دست بودند. رژیم نتوانسته حتی یک فرد خارجی یا غیرایرانی را معرفی کند. علاوه بر این پس از اظهارات خانم لیلا واثقی فرماندار شهر قدس واقع در استان مرکزی که بطور گسترده در شبکه ها پخش شده است، او با افتخار از دستور شلیک به قتل صادره از رهبری و با استفاده از تمام وسایل موجود، سخن گفته است.
قاعدتآ این سلسله مراتب لازمه اش دستور اعزام نیرو توسط خامنه ای به عنوان فرمانده کل قوا، و روحانی به عنوان رئیس جمهوری وسپس ابلاغ به وزیر کشور بود. سپس این دستور به استانداران استانها و سرانجام برای فرمانداران مانند خانم واثقی ابلاغ می شده است. پس از بررسی دقیق و جامع کلیه داده های موجود از منابع داخلی و خارجی، مشخص می شود که رژیم به سرعت لایه دوم و سوم نیروهای ضد شورشی خود را یعنی نیروهای بسیجی و سپاه را بلافاصله وارد عمل و در شهرها و استانهای مختلف مستقر کرد. به موازات آن تنها نقش ثانویه به نیروهای انتظامی و پلیس که معمولا اولین لایه برای سرکوب هستند، اختصاص داده شد. این نشانگر تغییر در مقایسه با پاسخ های قبلی سرکوب تظاهرات عمومی و مردمی است که اول پلیس را برای رویارویی با مردم و در مراحل بعدی این وظیفه را به بسیج و سپاه محول می کنند.
شواهد فراوان از جمله بیش از سی هزار کلیپ ویدیویی و صوتی انباشته شده توسط وزارت امور خارجه ایالات متحده حاکی از این است که با استفاده از هلی کوپتر، تانک های ذوالفقار، نفربرهای زرهی با تجهیزات دید در شب و مسلسل سنگین ۵۰ کالیبر دوشکای روسی با قدرت شلیک ۱۲۵ گلوله در دقیقه و با برد ۲۵۰۰ متر، مردم را قتل عام کردند. کمتر دیده شده این سلاح های سنگین در تهران و اصفهان برای پراکنده کردن معترضین مورد استفاده قرار گرفته باشد، اما در مناطق دور افتاده و مرزی، و به خصوصا مناطق عرب نشین و کردنشین و نیز در مناطق قشقایی نشین اطراف شیراز – برای سرکوب این مردمان مورد استفاده واقع شده است.
بسیاری از فیلم های دریافت شده توسط رسانه های بین المللی، از جمله وب سایت فارسی وزارت خارجه آمریکا و نیز روزنامه نیویورک تایمز حاکی از آن است که در شهرهای فقیر و کارگر نشین جراحی و کوره ها و همچنین در باتلاق های اطراف آن رژیم مرتکب قتل عام وحشیانه ای با استفاده از تانک ها، نفر بر زرهی و مسلسل های سنگین دوشکا شده است که در نتیجه آن صدها جوان از جمله بچه های ۱۲ تا ۱۷ ساله جان خود را از دست داده اند. در این نیزارها بنا به لیستی که سازمان حقوق بشر اهواز از با کمک خانواده های شهیدان و شواهد عینی تهیه شده است، هزاران کودک و جوان در اثر شلیک گلوهای ۵۰ کلیبری باطول چند سانتی متر، مجروح و بعضا از ترس دستگیری به بیمارستانها مراجعه نکردهاند.
این فیلم ها نیز توسط شاهدانی که در یک گزارش جامع و موثِق صادر شده توسط آقای شاهد علوی، روزنامه نگار بسیار معتبر مستقر و ساکن واشنگتن – تأیید شده است. وی با ده ها خانواده معترضان و نیز دستگیرشدگان و مجروحان، و همچنین خانوادههای کشته شدگان در معشور یا ماهشهر و شهرک جراحی ، سربندر و کوره ها ، و فلاحیه یا شادگان – مصاحبه کرده که همگی این شهرها در قسمت جنوبی اقليم عربستان يا الاهواز واقع شده اند. مضاف بر آن هفته گذشته، سازمان حقوق بشر اهواز مستقر در لندن و ژنو مصاحبه هایی را از طریق تلفن و اسکایپ با خانواده های عربهای اهوازی که فرزندانشان کشته شده اند، انجام داده است. اینکار با حضور دکتر جاوید رحمان گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه حقوق بشر در ایران انجام گرفته است. این مصاحبه ها همچنین شواهدی از قتل عام ها و اعدام های میدانی را در معشور و شهرک های کارگر نشین اطراف آن تأیید کرده است.
خانم میشل باچل، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد در یک مصاحبه مطبوعاتی در هفته گذشته اظهار کردند: «ما تصاویری را دریافت کرده ایم که نشان می دهد نیروهای امنیتی از پشت به معترضین در حال فرار شکیک می کنند یا به طور مستقیم به نقاط حساس مانند سر و صورت تظاهر کنندگان معترض شیک کرده اند – به عبارت دیگر و روشن، “تیراندازی بقصد کشتن”. از جانب دیگر، گزارش های شاهدان عینی فراوانی نیز وجود دارد که حاکی از اعدام تظاهرکنندگان اسیر شده در خیابان ها و کوچه های کوچک و محصور که درشهرک های فقیر نشین سربندر و جراحی و کوره و فلاحیه، که عرب نشینند، آنها را اعدم صحرایی کرده اند.
اخیرا نیز گزارش هایی از داخل دولت منتشر شده است که حاکی از جزئیات دستگیری ۱۴ ایرانی را در روز های اولیه اعتراضات نشان می دهد. این افراد دارای تابعیت دوگانه از آلمان، جمهوری چک، فرانسه ، اتریش و هلند هستند. آنها متهم به اقدامات نفوذی و جاسوسی شدند و به دروغ گفته شده که در آمریکا ، اسرائیل و پادشاهي سعودی آموزش دیده اند. خانواده های آنها این اتهام را رد کرده و گفتند که همگی ایرانیانی هستند که عزیزان خود را از دست داده اند و به دنبال انتقام از رژیم میباشند و چون معتقدند که رژیم به زودی سقوط خواهد کرد و آنها می توانند برای تسریع در سقوط آن کمک کنند، به ایران رفته اند – بنا به تجربه از سناریوسازی کلیشه اَی در گذشته، این دستگیر شدگان با اعدام رو به روهستند. این گزارش ها توسط برخی ازسازمانهای مخالف رژیم در داخل و خارج ایران و نیز همچنین بوسیله دو روزنامه نگار غربی مستقر در تهران و استانبول تأیید شده است.
همین گزارش ها حاکی از آن است که برخی از این افراد بازداشتی از بازرگانان بازار تهران پول دریافت می کرده اند. اگر این امر واقعیت داشته باشد رهبری رژیم از بیاد آوری آن بسیار ترس و واهمه دارد ، زیرا این یادآور چگونگی سرنگونی شاه و به قدرت رسیدن خود خمینی است!
از جانب دیگر اما نگاهی به میزان ارتباطات و مدارک دریافت شده از طریق پلات فرم های مختلف انترنت و نیز سرزدن و مشارکت سیستماتیک به اطاق ها و تجمعات مختلف در این پلاتفرمهای انترنتی نشان می دهد که شورش مردم در سطوح و با اشکال مختلف کماکان ادامه دارد، مردم بسیار عصبانی هستند و جامعه ایران به شدت بی ثبات و ملتهب است.
همه روزه مشاهده می کنیم گروه هایی به صورت خودجوش مانند جنبش های نافرمانی مدنی دانشجویی و معلمان و دانش آموزان و بازنشستگان و از جانب خیل عظیم فقرا و بیکاران – به نحوی صورت می گیرد. اکسیون های عصیان مدنی از جمله شکستن دوربین های راهنمایی و رانندگی (کور و کرش کن) ، نوشتن شعارها و گرافیتی ضدرژیم بر دیوار ها، برگزاری جلسات زیرزمینی منطقه ای و راهبردی در بین دانش آموزان، کارگران و اتحادیه های معلمان و کشاورزان نیز بوجودآمده است. یک تاکتیک مهم و کلیدی در سراسر کشور که در ماه گذشته توسط تظاهرکنندگان و معترضن به کار گرفته شده است، محاصره جاده ها و بزرگراههای اصلی با استفاده از ماشین، کامیون و تجهیزات سنگین و ماشین آلات ساختمانی بوده است. این موارد در تبریز، تهران، اصفهان ، شیراز و اهواز در اعتراضات مشاهده شد.
همچنین طی اعتراضات در معشور، سربندر، بندر خور موسي ( بندر امام) و شهرهای مجاور آن مانند جراحی، کروه، خلفییه و دیگر شهرهای جنوب اهواز، معترضین راه ها را از همه جهات مسدود و مانع ورودی و خروجی به دو بندر عمده تجاری و اقتصادی کشور یعنی بندر معشور و بندر خور موسي ( بندر امام )، شدند. این امر منجر به توقف هزاران هزار کامیون و تأخیر در واردات و صادرات کالاها از جمله مواد غذایی از بندرامام و عدم صادرات و واردات فرآورده های شیمیایی و نفتی برای یک هفته شد که باعث ده ها میلیارد دلار ضرربه اقتصاد بدون درآمد نفت، شد است. استفاده از این تاکتیک ابزاری بسیار مؤثر برای فلج کردن اقتصاد بود. از این رو این عمل درس مهمی برای مقابله با سرکوب مردم بی سلاح و بی دفاع در آینده خواهد بود.
با توجه به همه اینها رژیم در مقابل یک دو راهی حیاتی است – باید تعیین کند که چگونه میخواهد از این مخمصه رها شده و به پیش برود. یا تنها راه نجات خود را با مشت آهنین و سرکوب باز هم بیشتر و کشیدن پرده آهنین به دور کشور می بیند تا بتواند بیشتر تمایلات سرکوبگرانه خودکماکان ادامه دهد. و در این راستا افرادی را که در حدود ۲۵۰ نفر تخمین زده میشوند و رژیم آنها را از میان ده ها هزار بازداشتی به عنوان رهبران شورش معرفی کرده، و می خواهد آنها را به اتهام مفسد فی الارض و اقدام علیه امنیت ملی و مخل تمامیت ارضی کشور، و احیانآ با طرح یک لایحه قانونی چند فوریتی _ همه آنها را اعدام کند.- ممکن و متصور نیز میتواند باشد که رژیم تصمیم بگیرد به ظلم و سرکوب ادامه ندهد – البته این تلاشی است بیهوده چرا که رژیم مشروعیت داخلی و بین المللی را از دست داده است و مورد اعتماد نیست – و یا شاید در نتیجه فشارهای عمومی عقب نشینی کند و برای نجات خود با آمریکا توافق کند و هرچه زودتر حتی از موضع کاملا ضعیف به در خواست های ١٢ ماده ای مایک پامپیو وزیر خارجه آمریکا تن در دهد – که البته اولین ماده آن آزادی زندانیان آمریکایی است – و در این رابطه تبادل زندانی اخیر آقای دکتر وانگ با دکتر مسعود سلیمانی ممکن است در حقیقت سرآغاز همین روند مذاکره و “دتانت” بین دو کشور باشد. به خصوص حضور چشمگیر وزیر امور خارجه ظریف و نماینده ویژه آقای هوک با واسطه گری بیل ریچاردسون دیٓپلمات خبره و استاندار سابق اریزونا و سفیرسابق در سازمان ملل، و آنهم بدون هیچ گونه پیش شرطی از سوی رژیم، حتی بیشترمی تواند قابل توجه باشد.
.اما ازطرفی دیگر ایرانی ها به این دیپلماسی پینگ پنگ بسیار مشکوک هستند و هیچ فایده ای از آن ندیده اند. ونیز، به خصوص در شرف بودن تعطیلات کریسمس و سال نو، هرگونه بازشدن فرجی، و یا گشایش در بین روابط آمریکا و ایران که بتواند راهی برای خروج سریع و عادی سازی روابط شود بنظر غیر محتمل میآید. با این وجود باید در نظر داشت ازدیاد سه برابر قیمت بنزین و کمبود مواد خوراکی در بین طبقه ضعیف و کارگر و خیل بسیار عظیم بیکاری و عصابنیت فوق العاده مردم از سرکوب بیرحمانه و بیشرمانه شهروندان، کماکان این شرایط سیال و ملتهب موجود میباشد – و جامعه منتظر یک چاشنی برای انفجارسراسری بعدی باشد.