(در رابطه با شعار رضاشاه روحت شاد)
ایران شهری بزرگ است با هشتاد میلیون جمعیت و با ویژگی هرتی. از این هشتاد میلیون نفر کم کسی را مییابی که تحلیلگر ( انواعش) نباشد، اگر چنین کسی پیدا کردی قطعا بخشی از خوشبختی است و میتوانی باهاش در کمال آرامش یک فنجان چایی صرف کنی. مشکل ایرانیان نبود تحلیلگر، روزنامهنگار، فعال سیاسی و …نیست، اتفاقا و برعکس بسیاری از کشورهای پیشرفته یا در حال پیشرفت، وجود لشکر روزنامهنگار و تحلیلگر معضلی برای ایران و ایرانیان گشته و از این کشور شهر هرتی بناساخته که درستکردنش کار حضرت فیل است.
حاشیه را کوتاه کنم و برم سر اصل مطلب هر هفته صدها هزار نفر در تمام ایران شعارهایی در حمایت رژیم جمهوری اسلامی سر میدهند شهروندان شهر هرت ما نگفتند این به معنای حقانیت جمهوری اسلامی است. در کردستان هزاران بار علیه رژیم شعار داده شد،اعتصابات برگزار شد، شعارها نوشته شد و فریادها کشیده شد، شهروندان شهر هرت ما نگفتند که حق با شما است و باید این صداها شنیده شود و حتی، خیلیها برچسبها که نزدند از تجزیهطلبی گرفته تا…، اهواز بهپا خواست، روزنامهنگار اهل شهر هرت اروپانشین میشناسم که دریغ از یک جمله در حمایت از خیزش کرامت در اهواز و دهها مورد و نمونه دیگر..
اما همینکه چند نفر یا حتی چند هزار نفر گفتند رضاشاه روحت شاد، این صدا همان طنین رستگاری است و باید شنیده شود پس نتیجه میگیریم نوه ایشان حتما رهبر است. اگر فردا یک جمعیت چند میلیونی به خیابان آمدند و در حمایت از خامنهای شعار سردادند، میتواند به معنای جانشینی برحق پسرش باشد؟ شاید بگویید قیاس معالفارق میکنی و راستش من هم میدانم این دو با هم تفاوتهایی دارند اما این قیاسم برای به سخره گرفتن عقلیت شهرهرتیهاست که تا دلت بخواهد کوته فکرند و توانایی پردازش به اصل مسله را ندارند.
هموطن گرامی
شعار کف خیابان در حمایت از رژیم یا مخالفت با آن، در حمایت از یک شخص یا در مخالف با شخصی نمیتواند و نباید مبنایی برای سرنوشت سیاسی کشور باشد. سیاسیون باید متوجه ساختار آینده و مشغول کار برای سرنوشت سیاسی ایران باشند. خمینی هم میگفت که اول این رژیم برود بعد مردم تعیین بکنند که چه میخواهند، الان هم بر در و دیوار شهرهای ایران این گفته خمینی میدرخشد که میگوید: میزان رای ملت است
نمیشود که تنها شعارهای مورد علاقه خودت را بشنوی و شعار غریو چندین هزار نفری ” هارای هارای من تورکم ” را نادیده بگیری! و تازه انگ تجزیه طلبی هم بر آن بزنی.
انچکه که به آن دقت نمیشود، همین سطحینگری و جوگیری اعضای شهر هرت ماست. یکبار به نظرسنجیهای هرتی نگاهی بکنید که چه کسانی را کاندید رهبری میکنند! این همان سطحینگریای است که توانایی پرداختن به مسائل اساسی را ندارد. باید به ساختار آینده پرداخت و در مورد چند و چون ساختار آینده بحث کرد و به توافق رسید و از این طریق روشنگری و اطلاعرسانی کرد، مردم باید بدانند که برای چه چیز جانشان را به خطر بیندازند. این کوته فکری هرتیهاست که فکر میکنند باید شعار نان را علم کرد، جمهوری اسلامی مساله نان را در عرض یک هفته حل خواهد کرد، رژیمی به غایت پراگماتیست( تو بخوان نرمش قهرمانانه ) است و اگر مبارزه ما متوجه ساختار نباشد، ماندگاری رژیم بیشتر محتمل است تا سقوط آن، قصد من نادیده گرفتن مشکلات مالی و معیشتی مردم نیست بلکه پرداختن به این مسایل ضروی است اما این را هم بدانیم که رژیم در عرض چند ساعت میتواند مرزهای غربی ایران را دوباره باز بکند، قیمت نان را به نصف تقلیل دهد، بخشی از زندانیان مدنی و عقیدتی را آزاد کند، با غرب وارد مماشات جدی شده و کلیه برنامههای هستهایش را تعطیل کند و … خیلی کارهای دیگر که میتواند در کوتاهترین مدت انجام دهد، و این پرسش همچنان به قوت خود باقی خواهند ماند، آیا خواستههای سیاسیون مخالف رژیم جمهوری اسلامی در همین حد بود؟ اگر نماندن کلیت ساختار نظام تروریستی اسلامی حاکم بر ایران و برپایی یک نظام دیگر ( که در پی توافق احزاب و سازمانهای مخالف رژیم اعلام خواهد شود و نقش آلترناتیو را خواهد داشت) هدف نگردد، ایران همان شهر هرتی باقی خواهد ماند که تاکنون دیدهایم. این را هم بگویم که در اولویت بندی پلان مبارزاتی قطعا ساقط کردن رژیم در صدر لیست است ولی توافق بر سر ساختار آینده به منظور پایان بخشیدن به پراکندگی دینامیزم سیاسی و متشکلکردن آن با هدف مبارزه جدی علیه رژم حاکم بر آن مقدم بر هر کاری است. در پایان این را بگویم که محول کردن ساختار به مردم و آن هم به بعداز فروپاشی رژیم و از طریق همهپرسی از عموم مردم یک نوع شیادی است که خمینی هم دقیق همان را کرد و ایران را به چنین روزی انداخت. فعال سیاسی نمیتواند نسبت به ساختار سیاسی آینده کشور بینظر باشد مگر اینکه آچار فرانسه باشد.
کاوه اهنکری