نظام ولاية فقيه وسیاست تبعيض عليه مردم عرب الأهواز

By A A سپتامبر23,2017

بقلم: غانم زعفری
مردم عرب الاهواز روي سرزمینی پهناوری که داراي جلگه هاي حاصلخيز ، رودخانه هاي پرآب ، معادن عظيم نفت و گاز زندكي ميكند وهم اکنونپس از گذشت نزدیک به چهار ده از حكومت نظام استبدادي نظام ولاية فقيه تلاش ها و راهکارهای مختلف سیاسی را در جهت تضعیف و ازبين بردن همبستگی و آحاد ملت عرب احواز وايجاد فقر و انزوای اجتماعی – سیاسی وتغير بافت مردمي دربين این جامعه به کار گرفت و از طرفی دیگر آغاز جنگ بين دو كشور ايران و عراق خود عامل تشدید کننده ای بود كه بيشتر مردم خانه و زمينهايشان را رها كرده وبه شهرها و مناطق امن پناه برده[1]، و از طرفی دیگر نظام از اين فرصت گرانبها استفاده نموده، وبه غصب زمينهايي كه متعلق به مردم مظلوم عرب بودن ، را با بهانه هایی متعددی همچون : ايجاد پادگانها و مراكز نظامى و طرح های ملی تحت تصرف خود در آورد. كه بعد از بازگشت مردم به خانه هايشان ، متوجه اين امر شده و نظام حاكم هيچ يك از اين املاك را باز پس نداد. يكي از بزرگترين اين زمينها جنگل الباجى ميباشد كه مردم با تلاشهاى فراوانى در اين امر به ھيچ نتيجه اى نرسيدندو نظام حاكم اين املاك را به تاراج برد.[2]
بعداز به پایان رسیدن جنگ ، تمامى شهرهاي ايران كه صدمه اى به آنها وارد شده بود مورد بازسازى و حتی احداث با شرایط و امكانات رفاهى بسیار بهتر قرارگرفته ، در صورتيكه شهرهاى خوزستان بخصوص شهرهاى عرب نشين مناطقی” همچون کوت عبدالله ، ملاشیه ، عین 2 ، زرگان ، محمره ( خرمشهر) ، عبادان ، حویزه ( هویزه ) ، بسیتین ( بستان ) ، خفاجیه ( سوسنگرد )، حمیدیه و… ” که خود مرکز آماج جنگ و متحمل بيشترين ضرر وزيان شده بودند حتي مورد مرمت واقع نشدند وهيچ رسيدگى به آنها نشد و بيشتر مردم كه بخاطر شرایط ناامن ، شهرهایشان را رها و به شهرهاى ديگر پناه برده بودند با مشاهده وضعيت تاسف بار ، از برگشتن به دیار مادری منصرف شده و در همان شهرها ماندگار شدند [3]و اين هدف اصلی بود كه نظام جمهوری اسلامی دنبال ميكرد تا ما مردم عرب را از ديار ديرينةخود اخراج كند” براساس آمارهای رسمی جمعیت پانصدهزار نفری در حاشیه شهر احواز ، مرکز استان خوزستان زندگی می کنند که۹۵ درصد حاشیه نشینان شهر٬ عرب هستند و ۷۵ درصد آنها ریشه روستایی دارند. حاشیه نشینان با اینکه در استانی زندگی می کنند که درصد قابل توجهی از درآمد نفت ایران از منابع آن به دست می آید، فاقد درآمد کافی برای تامین سرپناه مناسب برای خود هستند ” و بجاى آنها مردم فارس جايگزين نمايد.[4]
 
و در ادامه این رونده تاسف بار ، دولت همچنان در تلاش برای امحایی ماهیت و هویت ملت عرب احواز بود و این بار دولت حاكم ، با استفاده از ايجاد طرح توسعه نيشكر براى بار ديگر زمينهاى كشاورزى را ، از مردم مظلوم عرب غارت كرد و بافشار آوردن به كشاورزان و حتى با تهديد كردن وبا زور اسلحه مردم را وادار به فروش زمينهايشان با كمترين بهاء نموده و به آنها وعده دادند به آنها كه فرزندان شما را در اين شركتها استخدام مى نمائيم و بعد از به اتمام رسيدن فرایند برپایی اين شركتها ، فرزندانشان را اخراج كردند و مردم با آنها درگير شدند و در مقابل نظام آنها را دستگير كردهواينچنين نظام جمهوری اسلامیبر مردم روستا نشينان ظلم كرده ومانع امرا معاش ميشود تا در بدترين شكل ممكن به زندگيشان ادامه دهند و در فقر كامل قرار گيرند و ناچار به مهاجرت شوند .[5]
از طرفی اجباری بودن تدریس زبان فارسی از ابتدای تحصیل ، کودکان عرب که تا پیش از ورود به دبستان غیر از زبان مادری خود به زبان دیگری تکلم نکرده اند ، فشار مضاعفی نسبت به کودکانی که فارسی ، زبان مادری آنهاست احساس می کنند که خود را در آمار بالای افت تحصیلی و همینطور ترک تحصیل در مقاطع تحصیلی متعدد و همینطور درصد پایین قبولی در آزمون ورودی دانشگاهها نشان می دهد و از طرفی دیگر عامل موثر در افت فرهنگ و انحتات اجتماع مردم عرب در جهت منفی مانند اعتیاد ، ازدواج های زودرس و ….. [6]
اما محرومیت مردمعربدر ایران ، تنها به محرومیت از استفاده از زبان وعدم اعمال فرهنگ خود در فضاهای عمومی نمی شود بلکه بخشی از اعتراضات همواره به عدم فرصت مشارکت مردمعربها به عنوان کسانی که قرنهاست دراین سرزمین سکونت دارند ، دراداره امور سیاسی و اقتصادی منطقه بوده است. همچنین فعالان عرب عقیده دارند دولتهای مرکزی چه در زمان پهلوی و چه در جمهوری اسلامی سیاستهای مختلفی برای تغییر بافت جمعیتی و کاستن از تعداد جمعیتمردمعرب در این منطقه اعمال کرده اند.
بزرگترین اعتراض مردمی ده سال اخیر وقتی شروع شد که در ۲۰ فروردین ۱۳۸۴ فتوکپی های بخشنامه ای منتسب به محمد علی ابطحی٬ معاون سابق حقوقی و پارلمانی رئیس جمهور(محمد خاتمی) در سراسر استان پخش شد و مردم در شهرهای مختلف در اعتراض به آن به خیابانها ریختند. در بخشی از این بخشنامه خطاب به رئیس سازمان برنامه و بودجه آمده بود که دولت باید ترتیبی اتخاذ کند که ظرف ده سال جمعیت مردم عرب خوزستان نسبت به فارسی زبانان مهاجر به یک سوم کاهش یابد.[7]
در پی این وقایع ، فضای امنیتی و پلیسی بر استان حاکم شد. لجنه الوفاق الاسلامی ، تنها حزب نیمه رسمی مردمعربکه در طی دوران کوتاه فعالیت خود در سالهای پایانی دهه 70 شمسی ، یک نماینده به مجلس و چندین نماینده را به عضویت در شورای شهر رساند ، هیچگاه از سوی وزارت کشور مجوز فعالیت نگرفت و در سال۱۳۸۴ با صدور اطلاعیه از سوی دادستانی انقلاب به این عنوان که مسبب اغتشاش و اختلاف انداختن میان عرب و عجم است غیرقانونی اعلام شد و اعضا و فعالان آن تحت پیگرد قرار گرفتند. سایر تشکلهای غیردولتی مردم عرب که با استفاده از فضای نسبتا باز دوران ریاست جمهوری خاتمی تشکیل شده بودند نیز غیرقانونی اعلام شدند و فعالانشان تحت فشار قرار گرفتند.
با اندکی تامل در بند هایی از قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران برای مثال : در بند 9 اصل3 قانون اساسی دولت را موظف به رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه ، در تمام زمینه های مادی و معنوی کرده است . اما آنچه درعمل اتفاق افتاده است گسترش این تبعیضات ناروا و ایجاد وتوضیع ناعادلانه امکانات در مناطق قومیتنشین درهمه ابعاد است .
تا آنجایی که 37 سال پس ازانقلاب در ایران ، استانی که ( 80 ) در صد نفت ، ( 60 ) درصد گاز کشور، ( 34 ) درصد فولاد کشور ، ( 30 ) درصد آّب جاری کشور ، ( 46 ) درصد تولید نیشکر کشور ، ( 80 ) درصد تولید انرژی برق آبی کشور را در خود جای داده است ، متوسط بیکاری آن ( 45 ) درصد بالاتر از متوسط کشوری است و البته لازم به ذکر می باشد اغلب آمارها در زمینه بیکاری درست نمیباشد و درصد بیکاری در میان مردم خوزستان و به خصوص مردم عرب ، بسیار فراتر از این می باشد .
این در حالی است که آمار نیروهای غیر بومی در استان خوزستان بیش از ( 300 ) هزار نفر گزارش شده است و جزء فقیرترین استان های کشور می باشد . و شاخص استان در بخش آموزش رتبه ( 28 ) کشوراست واز لحاظ شاخص سلامت این استان در پایین تریین ردها به سر می برد تا جای که استان خوزستان در بخش بهداشت رتبه ( 24 ) و در بخش وضعیت جوی کشور است . [8]
تبعیض در استخدام ها و مدیریت ها در این استان چنان فاحش و آشکار است که در کل استان نمی توان یک استاندار و یا یک مقام عالی رتبه ء عرب را یافت . بیشتر نیروهای عرب در گزینش ادارات و استخدام ها و حتی در عرصه های انتخابی فعالیت اجتماعی و سیاسی رد صلاحیت می شوند و حضور نیروهای عرب در مراکز تصمیم گیری در حد صفر می باشد .
در بسیاری از موارد آزادی فعالیت سیاسی از ما مردم عرب سلب گردیده و مردم عرب اجازه تشکیل هیچگونه گروه ، انجمن و یا احزاب سیاسی در چهارچوب فعالیت مسالمت آمیز را در جهت حق جوی و انتقاد از سیاست های دولت مرکزی را نداشت است که این خود به عنوان اصل از قانون اساسی نیز می باشد . و هرگونه فعالیت را در این زمینه ها را به فعالیت علیه نظام و اقدام علیه امنیت کشور و محارب با خدا و …. محکوم به زندان و اعدام می شود
با استناد به اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مردم عرب استان ما همچنان از تحصیل و تدریس به زبان مادری خودشان ” عربی ” محروم هستند و از طرفی دولت در زمینه چاپ و انتشار کتب و نشریت با زبان عربی موانع بسیاری زیادی را ایجاد می کند . و این موضوع خود نقض آشکار ماده 27 میثاق بین المللی حقوق مدنی-سیاسی است که حقوق اقلیتهای اتنیکی برای برخورداری از فرهنگ یا تکلم به زبان خود را به شکل جمعی تضمین کرده است.
ماده پانزدهم میثاق بین المللی حقوق فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نیز مشارکت در زندگی فرهنگی را به عنوان یکی از حقوق پایه ای افراد به رسمیت شناخته است. اعمال این حق مستلزم آزادی ابراز هویت فرهنگی و زبان مادری به عنوان یکی از اصلی ترین عناصر تشکیل دهنده فرهنگ و نیز کوشش برای غنی کردن فرهنگ بومی است که از بسیاری از فعالان فرهنگی عرب از جمله اعضای موسسه الحوار دریغ شده است.
در مدارس خوزستان که طبق براورهایی انجام شده ( 33 ) درصد دانش آموزان عرب در مقطع ابتدایی و ( 55 ) درصد در مقطع راهنمایی و ( 75 ) درصد در مقطع متوسطه ودبیرستان ترک تحصیل می کنند ، که تمام این مشکل منشاء گرفته از عدم تحقق اصل 15 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد . و لازم به ذکر می باشد در بعضی از مناطق هیچ گونه مدرسه وجود ندارد و یا کمبود قابل ملاحظه ای در زمینه مدارس راهنمایی و دبیرستان به چشم می خورد .[9]
همانطور که آگاهی کامل دارید اکثر ساکنین این استان از قوم و ملیت عرب می باشند و با استناد به اصل 19 قانون اساسی، اما از کمترین حقوق و امتیازات برخوردار هستند ، بسیار از نیروهای اعزامی به استان خوزستان غیرعرب و غیر بومی می باشند ، این درحالی می باشد که نیروهای واجد الشرایط عرب در این بخش به اندازهء کافی وجود دارد از بیش از 24 سمت کلیدی و مدیریتی استان خوزستان تنها یک یا دو سمت یا به عبارتی بهتر کمتر از نیم درصد در دست آنان می باشد[10] و با این همه کمترین صدای حق خواهی از سوی جامعه عرب بلند شود به سهم خواهی تعبیرشده و سهم خواهان با انگ های وهابی ، پان عربیسم ، بعثی ، اقدام علیه امنیت نظام ، محارب با خدا و رسول …..رو به رو می شوند ، تا موقعیت اقلیتی که به ناحق و براساس معیار های برتری طلبی قومی و مذهبی قدرت را در این مناطق به دست گرفته اند خدشه دار نشود .
برخلاف اصل 23 قانون اساسی کشور ، ما ملت عرب همیشه در زمان تحصیل ، اعزام به دوره ضرورت خدمت سربازی ، اسخدام در ادارات دولتی و غیر دولتی و حین کار و فعالیت روزمره مدام مورد تفتیش در زمینه های مختلف دینی و ایدولوژیکی قرار می گیریم و این در حالی می باشد که گاها مورد بازپرسی نسبت به عقیده افراد نسبی خود نیز قرار خواهیم گرفت . که این نشانه آشکار از نقض اصل 23 قانون اساسی توسط نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد .
با وجود اینکه اصل 26 قانون اساسی ایران و همچنین ماده 21 میثاق بین المللی حقوق مدنی-سیاسی، حق آزادی تشکل ها و اجتماعات مسالمت آمیز را برای همگان به رسمیت شناخته است، تنها موسسه فعال ” موسسه الحوار ” هیچگاه نتوانست از وزارت کشور ایران پروانه فعالیت بگیرد و در سال 1384 فعالیتهای آن غیرقانونی شناخته شد.
مقامات امنیتی از سال 1384 هرگونه فعالیتی به زبان عربی را در شهر خلفیه (رامشیر) ممنوع کردند. اعضای الحوار همانطور که شرح آن رفت، بارها و بارها تحت بازجویی و فشار قرار گرفتند تا اعتراف کنند که از خارج از ایران دستور و پول دریافت می کنند. در نهایت نیز بسیاری از اعضای این موسسه به شکل دسته جمعی دستگیر و به اتهام محاربه محکوم به
اعدام شدند. همه این ها نشان از آن دارند که دولت ایران به شکل آشکاری تعهدات بین المللی خود در زمینه آزادی تشکل ها و اجتماعات را با غیرقانونی خواندن فعالیتهای الحوار و تحت فشار گذاشتن اعضای آن در مورد موسسه الحوار نقض کرده است.
متاسفانه با سپری شدن سال های بسیار زیاد پس از انقلاب اسلامی و وجود اصل 27 قانون اساسی مبنی بر تظاهرات مسالمت آمیز همچنان ما مردم عرب احواز از حق تجمع و تظاهرات مسالمت آمیز در جهت اعتراض به این نا برابری ها محروم می باشیم و دولت مردان هر گونه اقدام در این جهت و در این زمینه را به اقدام علیه امنیت ملی و برندازی دولت و ….. تعبییر خواهند کرد و حوادث 26/01/1390 نمونه بارز و آشکار از نقض این اصل می باشد که در پی این تظاهرات 150 تن دستگیر که تعداد 30 تن از آنها زن می باشد و یک نفر نیز بر اثر خفگی ناشی از گاز های که توسط نیروهای ضد مردمی استفاده شده بود کشته شد .
و در ادامه آن تعداد 9 نفر از هموطنان عربمان که در این تظاهرات مسالمت آمیز شرکت کرده بودن به اعدام محکوم شد ، که سه 3 تن از آنها در سه راه حمیدیه و شش 6 تن در زندان اعدام شدند.
با نگاهی نه چندان عمیق به تاریخ و رخدادهای استان خوزستان می توان به نقض اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به وضوح پی برد ، تا جایی که متاسفانه انسان های بی گناه به صرف داشتن عقیده ای که در چارچوب قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران گنجانده شده است ( برای مثال اصل 9 ، 15 ، 27 : فعالیت های فرهنگی ، اجتماعی ، در موسسه الحوار ) به دست نیروهای دولتی دستگیر ، شکنجه روحی و روانی و جسمی و در دادگاهای غیر علنی و بدون داشتن وکیل مدافع و تفهیم حکم ، محکم به اعدام می شوند.
تا جایی که دولت پس از اجرایی حکم اعدام ، از برگرداندن اجساد آنان نیز جلوگیری می کند . و اخیرا حکمی توسط علمای اهل فقه شیعه در زمینه تجزیه بدن محکومین به اعدام صادر گردیده شده است ، که این خود نقض فاحشی از حقوق بشر می باشد .
وهم اکنون ستمگران حاكم بعد از اين همه ناعدالتى كه درحق مردم ستم ديده عرب احواز انجام داده اند ، اين بار طرحى فاجعه بارتری را به کار گمارده اند که بر اساس آن ، به منحرف كردن مسير رودخانه كارون برخواسته تا اقتصاد خوزستان وبخصوص مردم كشاورز را از بين ببرد و از طرفی دیگر خود ، عامل تشدید کننده افزایش ریزگرها و آلودگی شرایط جوی و محیط زیست می باشد .
متاسفانه در طی اعتراضات و تجمعاتی که از سوی مردم شهرهای مختلف این استان صورت گرفت ، یک فعال محیط زیست احوازی به نام خانم زکیه نیسی که از فعالان کمپین اعتراض به انتقال آب کارون بود ، توسط نیروهای اطلاعات این رژیم استکبارگر بازداشت و به مکان نا مشخص انتقال داده شد .
و در ادامه این روند ها دولت بدون توجه به شرایط زندگی کشاورزان و موقعیت آنها اقدام به باز کردن دریچه های سد دز نموده که در طی آن صدمات و خسارت بسیار جدی به دام و زمین های آن مردم بی گناه وارد شد که متاسفانه هیج یک از مقامات دولتی پذیرای مسئولیت این فاجعه نبوده و دراین حادثه تعداد دو شهروند عرب فعال اجتماعی به نام های رضا کعبی و علی جلالی که با راه اندازی کمپین مردمی کمک به سیل زدگان قصد یاری رساندن به مردم آسیب دیده را داشتند را در تاریخ 29/02/1395 توسط نیروهای اطلاعات رژیم استکبارگر دستگیر و به مکان نا مشخص انتقال دادند . آياعدالتى كه سالهاى سال نظام جمهورى دروغين اسلامى از آن سخن مى زند اينچنين است.!!!!!!!!!!!!!!!
غانم زعفری
منابع :
1-   سید لطف الله هاشمي برسی مهاجرت دراستان خوزستان .
2-     بروفسور حسين صدقي ، ازآغاز طرح نیشکر تا پیامدهای تخریبی زیست محیطی خوزستان )
3-   اية الله حيدري ، نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری (خوزستان بعد از جنگ بازسازی نشد؛ ماله‌کشی شد/ روحانی خلاف می گوید! )
4   بررسی پدیده حاشیه نشینی در استانهای کشور۵۸ /خوزستان ) گزارش خبرنگار مهرشناسهٔ خبر: 2529648 – یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴
5-   اعتراض جمعی از کشاورزان اهواز به تصرف زمین های کشاورزی توسط شرکت نیشکر ) گزارش ایرنا – ۲۱:۱۸ – ۰۶شهريور ۱۳۹۵- 27 August 2016
6-   نگاهی به مسائل کودکان مناطق دوزبانه ایرانی در ورود به مدرسه )فریده عصاره
7-   [1] ۳ تا ۶ کشته بدنبال انتشار نامه جعلی و تظاهرات چند هزار نفری در اهواز، گویا نیوز، ۲۷ فروردین ۱۳۸۴، قابل دسترسی در ای نشانی اینترنتی:
http://mag.gooya.com/politics/archives/027091.php
8-   مشروح مذاکرات مجلس، مجلس شورای اسلامی، دوره ۸، جلسه ۹۶، صفحه ۱۹، قابل دسترسی در این نشانی اینترنتی: http://www.ical.ir/index.php?option=com_mashrooh&view=ajax&id=147834&Itemid=38&task=pagePrint&tmpl=componen
9-   عرب ها در ایران چه می خواهند؟ ) یوسف عزیزی بنی طرف – شهروند
10    – طبق آمارها سهم عربها از مديريت اقليم اهواز (استان خوزستان) کمتر از نیم درصد است )سازمان حقوق بشر اهواز
https://www.ahwazhumanrights.org/fa/sections/19/2017-04-23-12-50-41

By A A

Related Post