اخوان المسلمین پایان دهد
و قطعا چنین عملی خالی از خونریزی توسط طرفین نبوده ونخواهد بود. قابل توجه است امروز چهل وهشتمین روز اعتصاب در میادین قاهره بود و صبر این دولت در کنترل اوضاع در مصر بسیار قابل مشهود بود ولی امور کشور از نظر امنیتی و اقتصادی در خطر بوده وهر روزه ضربه های سنگینی به بورس و اقتصاد دولت ومردم وارد می شد لذا آنها مجبور به اعمال زور گشته که تاکنون نسبت به دیگر سرکوبهایی که در کشورهای دیگر صورت گرفته و میگیرد, خسارت جانی وانسانی ناچیزی داشت اما این به این معنی نیست که کسی این سرکوب را تأیید نماید ولی بسیار جای تعجب دارد که دولتهایی امثال ایران این سرکوب را محکوم نمایند.
امروز همزمان با اعتراض ایران به این حادثه, شش نفر در زندان کارون الاحواز اشغالی اعدام شدند وتاکنون هویت آنها آشکار نشده است( دادگستری ایران عادتا به فعالان سیاسی در اقلیمهای غیر فارس اتهام های واهی میزند وهم اکنون دهها نفر از فعالان فرهنگی وسیاسی عرب در انتظار اجرای حکم اعدام خویش می باشند). البته همه ما می دانیم که روند عدالت ودادخواهی بدلیل نوع رژیم حاکم بر این گوشه از دنیا زیر سوال است, زیرا این نظام در اعدام وهتک حرمت مردم, فریب وسرکوب ملل مختلف ساکن در این خطه در مرتبه های اول دنیا قرار دارد و بصورت مکرر هر ساله از سوی سازمان های حقوق بشر محکوم شده است بنحوی که در مرتبه دوم بعد از چین از حیث اعدام قراردارد واگر جمعیت این دو کشور را باهم مقایسه نماییم در واقع ایران از نظر نسبی در مرتبه اول قرار دارد .ولی با کمال جسارت این حادثه در مصر را سرکوب نامیده وبدان اعتراض می نماید بهمین دلیل ضروری است که به اعمال سرکوبگرایانه این رژیم نگاهی بیاندازیم.
مردم سوریا نزدیک به سه سال است که در حال سرکوب و کشتار توسط نظام حاکم بر این کشور است وبارها بصورت مستقیم وغیر مستقیم شاهد بر اعترافات همکاری ایران در این سرکوب بوده وهستیم. هم اکنون دهها زندانی سیاسی در سطح رهبری واز فرزندان باصطلاح انقلاب اسلامی در زندان بسر می برند ومیتوان از کهروبی و موسوی دراین زمینه نام برد و این اشخاص ما را بیاد سرکوب عمومی مردم ایران در چهارسال قبل می اندازد که چگونه بطور وحشیانه بجان ومال وشرف مردم خویش تجاوز نمودند و این سرکوب تا بدانجا رسید که به کوی دانشگاه تهران برای چندمین باردر سالهای گذشته حمله کرده و جوانان فرهیخته خویش را به قتل رسانده وعده کثیری را بازداشت و شکنجه روانی وفیزیکی نمودند وتا کنون این سرکوب آثار منفی خود را در جامعه ایران گاه وناگاه بروز می نماید.
واگر کمی به عقب برگردیم بیاد سرکوب ملت عرب الأحواز در سال 2005 می افتیم و حادثه بدینصورت بود که یک سند دولتی در زمان دولت باصطلاح اصلاحات توسط فعالان احوازی کشف ومنتشر شد و سند بیانگر عزم دولت بر مهاجرت وتشویق مردم غیرعرب به منطقه الاحواز وبالعکس مهاجرت مردم عرب از سرزمین خویش را بیان می داشت لذا ملت عرب الاحواز از کوچک وبزرگ به خیابانها آمده ویک تظاهرات مسالمت آمیز انجام دادند تا به این تغییر دیموگرافی اعتراض نمایند ولی نیروهای نظامی وانتظامی با تمام قوا به مردم حمله ور شده ودهها جوان بیگناه را کشته وصدها وبلکه هزاران عرب احوازی را بازداشت کردند.
یکی از صحنه های دردناک این فاجعه بر روی پل پنجم شهر احواز بوقوع پیوست, در حالیکه صدها انسان با لباس عربی در حال عبور از این پل بوده نیروهای رژیم ضمن محاصره این پل از دوطرف به مردم با انواع سلاحهای گرم وسرد وگاز حمله ور شدند و مردم ناچار شدند خود را به رودخانه بیاندازند و دهها نفر دراین حاثه غرق یا خفه شدند.
همچنین سرکوب ملت عرب در المحمره در اوائل بعد از انقلاب که به چهارشنبه سیاه معروف است یکی از بزرگترین سرکوبهای این رژیم بشمار می رود که در اینجا بدلیل نژادپرستی واضح این رژیم شرکاء انقلاب خویش به رهبری مرحوم آیت الله خاقانی را از زمین,هوا ودریا مورد حمله قرار داده وصدها عرب را کشته وهزاران نفر دیگر را بمدت دهها سال روانه زندانها نمود وهزاران نفر دیگر را تبعید نمود واین فاجعه تنها به این دلیل بود که ملت عرب خواستار فعالیت فرهنگی واجتماعی به زبان مادری خویش براساس توافقهای قبلی در قانون اساسی بودند وهمچنین در همان سالها شاهد سرکوبهای بزرگی در اقلیمهای کوردستان وآزربایجان بوده ایم.
لذا بسیار شرم آور است چنین رژیمی که تمامی اقشار را از ملل غیر فارس تا فارس , از معلم واستاد دانشگاه تا داشن آموز و دانشجووسایر اقشار سرکوب کرده و میکند امروز به سرکوب ملت مصر توسط دولت اعتراض نماید.