احترام و حرمت به مادر و گاه خواهر، و زورگوئی و تحقیر زن و دختر، در مذهب دکانداران همۀ ادیان مرد سالار و نظام های پدرتبار وجود داشته، و برای کل بشریت، همواره فاجعه آفرین بوده است، بقول درستِ ” ابن رشد ” آخرین فیلسوف جهل ستیز، قرن ششم هجری اندلُس: ” سقوط تمدن اسلامی، ناشی از سقوط مقام زن درعالم اسلام است “ که تاکنون هم همچنان ادامه دارد.
تمدن درسرزمین ایران، با تمدن ایلامی ( در4850 پیش ازمیلاد) ودر شهرشوش آغاز شد، که تمدنی متکی به زن و مادرتباری بود، پادشاهان به دلیل تبارِمادری خود و با تأئید مجلس ایلام، به سلطنت می رسیدند، و بنابراین سلطنت ارثی، در معنای جانشینی پسر به جای پدر نبود. لباسهای بسیار زیبا و فاخرِ زنان ایلامی، همانند وصیتنامه های مردان و زنان ایلامی، بیانگرآزادی زن، و برابری حقوقی بانوان با مردان درتمدن ایلامی بود. اما دوهزارو پانصد سال است که با استقرارِ پدرتباریِ توأم با مرد سالاری، زن به اندرون رفته، و بعد ازانقراض ساسانیان و پایان سیستم مردسالارانۀ توام با سیستم کاست، گُلِ سُنت مرد- سالاری دیرینۀ جامعۀ ما، به سبزۀ اسلامِ آخوندهای مرتجع وجاعل هم آراسته شد. اززمان سلطۀ تشیع سیاسی صفویّه ( 1501 میلادی= 880 ه.ش. )، در معنای واقعی کلمه، ” زن “، تبدیل به ” جنس دوم ” در دست سیستم توام ” شه و شیخ ” شد، و با استقرار بدعت مذهبی ولایت فقیه خمینی – خامنه ای، بدین غایت رسید.
چون تمدن مدرن، براساس جدائی دین از نهادحکومت و دولت، و آزادی های قانونی و برابری انسانیِ مبتنی برحقوق بشر بنا شده است، نابرابری زن با مرد را با هیچ توجیهی برنمی تابد، کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال همچون یک تشکُل دموکرات ( آزادی خواه و برابری طلب در معنای تبعیض ستیزِ آن )، معتقد است که بدون تأمین آزادی و برابری زن با مرد، وآزادی و برابری فرهنگها و زبانها، ادیان واعتقادات سیاسی، و جدائی کامل نهاد دین از نهاد دولت وحکومت، تحقق دموکراسی واقعی درایران ناممکن است. مبارزه برای آزادی زبان، جدائی ناپذیر با، مبارزه برای آزادی زنان است و آزادی و برابری زن، آغاز پایان ستم بر کودکان است .
ملاک قضاوت دربارۀ هر تمدن و حکومتی، به طرزِ نگرش آن، به زن یعنی به حیات، و به کودک یعنی اراده به ساختن آینده مربوط است.
کنگره ملیت های ایران فدرال
7 مارس 2013