تلاش نگارنده در این نوشته نشان دادن تشابه شیوههای تعرض حاکمان مستبد و تمامیت خواه ایران- و لیبی به هویت مردم به منظور تحمیل ایدیولوژیک حاکم است. حاکمان در تعرض خود حتا حریم مقدس خانواده را درمی نوردند و معمولاً با بهانه قرار دادن تعلقات ملی- مذهبی انجام می شود. حاکمان تمامیت خواه همه چیز را موافق با خواستهها و نگرش خود، نوع لباس پوشیدن، تشکیل خانواده، نام گذاری فرزندان و محل زندگی آن مردم دخالت می کنند. از این هم فراتر تغیر نام شهرها و حتا کشور به بخشی از ارضای غرایض حاکمان تبدیل می شود.
لیبی
لیبی که درسال 1912 به تصرف ایتالیا در آمده بود و جزو مستعمرات آن کشور شده بود، در سال 1951 به استقلال خود دست یافت و در آن حکومتی سلطنتی فدرالی به پادشاهی ادریس سنوسی برپا شد. معمر قذافی در کودتای ماه سپتامبر(ثورة الفاتح) 1969 سنوسی را برکنار ساخته و خود زمام مملکت را بدست گرفت و نظام پادشاهی فدرالی را به نظام جمهوری متمرکز لیبی تبدیل کرد. وی در تاریخ 2 مارس 1977 نام جمهوری لیبی طی فرمانی به “جمهوریهای عربی لیبی خلقی اشتراکی بزرگ ” تبدیل کرد. قذافی سرود ملی تغییر را داد و پرچم استقلال کشور را یکپارچه به رنگ سبز در آورد. قذافی رنگ سبز را در تمام عرصه های زندگی مردم به جامعه لیبی تحمیل نمود. تقویم کشور هم که مبدأ آن تاریخ میلادی بود، شامل این تغییر شد. در تقویم جدید سال هجری قمری به جای تاریخ میلادی بکارگرفته شد.
استعمال تقویم جدید در مراسلات و اسناد دولتی و همچنین در ارتباطات بین الملی انتقاداتی در داخل و خارج لیبی به همراه آورد و سبب ایجاد مشکلات در روابط خارجی آن کشور شده بود. رهبر لیبی بعد از مدتی متقاعد شد که تقویمی دیگر را جایگزین تقویم رایج سازد. او دستور بکارگیری تاریخ شمسی را صادر کرد که نقطه آغازش به جای هجرت پیغمبر مسلما نان از مکه به مدینه، وفات آن حضرت بود. نام ماه های میلادی که در کشورهای عربی و جهان رایج اند، بنا به تفسیر رهبر (ثورة الفاتح) و اوامر او با نام های دیگری تبدیل شدند. نام ماه های جدید جز در لیبی در جای دیگری شناخته شده نبودند. برای مثال: ماه ژانویه به “ای نار” و ماه فوریه به “النوار”، ماه مارس به “الربیع” و ماه اپریل به “الطیر” تغییر یافتند و غیره . ماه سپتامبر که در آن کودتا(ثورة الفاتح) به رهبری قذافی به پیروزی رسیده بود، به”الفاتح ” تبدیل شد. در چند سال اخیر تقویم میلادی به همراه تقویم شمسی بکار گرفته شد و هر دو تاریخ در مدارک و اسناد دولتی و نامه های رسمی و غیر رسمی ذکر می شوند. بعضی از شهرها، مناطق مسکونی و مراکز اقتصادی و فرهنگی به دستور معمر قذافی تغییر نام یافتند، این شهرها از قرار زیرند: شهر سبها به نام الشراره الاولی* تبدیل شد.
شهر بنغازی به شهر البیان الاول1 ، شهر زواره به نام شهر النقاط الخمس2 تبدیل شد. و اخیرا شهر سرت که شهری بندری است، خلیج التحدی3 نام گرفت. حتا کلمه شهر و شهرستان که در تابلوهای ورودی شهرها قبل از نام شهر نوشته شده بود رهبر را آزار داده، به فرمان او به شعبیه(خلقی) تغییر داده شد. گویا در لیبی مشکلات سیاسی-اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی با این تغییرات بیمارگونه برطرف و آن کشور را در ردیف کشورهای پیشرفته جهان قرار می دهد.
یادآوری این امر ضروریست: مقاومت اهالی شهرستان های مزبور در عدم استعمال نام های جعلی و اصرار در بکار بردن نام های قدیمی از سوی آنان، نام این شهرها دوباره به نام های سابق و تاریخی بازگردانده شد و اکنون رسما نام قدیمی آنها بکار گرفته می شود. در اخبار جنبش اخیر مردم لیبی که بر علیه حاکمیت قذافی بپا خواسته بودند نام این شهرها به کرات شنیده شده و بر نقشه آن کشور با نام قدیمشان مشاهده می شدند.
ایران
و اما در ایران- نام این کشور کهنسال در سال1935 از ممالک محروسه یا پرسین(پرشیا) به فرمان رضاشاه به ایران تبدیل شد. رضا شاه و تئورسینهای دولت ملتش، به جای کار در راستای پیشرفت فرهنگی، اجتماعی و رفاهی افراد و تکامل مفهوم شهروند که اساسیترین عضو دولت ملت است، هم شکل سازی ظاهر افراد را در دستور کار خود قرار دادند. این تغییرات جنایت کارانه، حریم شخصی افراد و خانواده و پوشش آنان را نشانه گرفت. تئوریسین های این پروژه، تغییر لباس را نشانه مدرنیت و برون رفت از روابط تنگ ایلی و فؤدالی به شمار می آوردند و چون مردم زیر بار آن نمی رفتند آنرا با نیروی اسلحه و سرکوب شدید به انجام می رساندند. آنان برای نشان دادن ایران مدرن، رسیدن به جامعه ای تک زبان و تک فرهنگ(تک ملیتی) را هدف خود قرار دادند و برای این منظور تغییر نام های مناطق ملیت های غیر فارس و شهرهای تابعه را در راستای یکسان سازی فرهنگی پیش بردند. مناطق ترکی و عربی آزربایجان و عرستان مشمول بیشترین تغییر نام ها شدند.
تصمیم تغییر نام مناطق ملل غیر فارس در سال 1924 در قرهنگستان تازه تاسیس شده گرفته شد ولی رسما در سال 1936 به اجرا گذاشته شد. در همین سال بود که عربستان به خوزستان تبدیل شد و نیز شهرهایش نام های دیگر گرفتند. در سال های بعد دگرنامگی شامل بسیاری از کوی و برزن ها و حتا رودخانه ها شد.
برای مثال : شهرها ی محمره به خرمشهر، فلاحیه به شادگان، خفاجیه به سوسنگرد، حویزه به هوزگان یا هویزه، بندر خورموسی به بندر شاپور(بندر امام)، عبادان به آبادان و شهر قصبه به شهر اروند و آب راه شط العرب به اروندرود تغییر یافتند. همچنین نام خیلی از روستاها و مناطق دیگر به نام های غیر بومی تغییر داده ش
د که ذکر آنها از حوصله ی این سطور خارج است.
نظام ممالک محروسه که نوعی فدرالیسم سنتی بوده است، چهار سال بعد از کودتای رضاخان یعنی در سال 1925 در این کشور ملغی شده به یک سیستم متمرکز و نظامی تبدیل شد.
هدف رژیم شاهنشاهی از ایجاد آموزش و پرورش سراسری و اجباری کردن تحصیل در دوره ی ابتدائی، قبل از آنکه مبارزه با بیسوادی باشد، در حقیقت برای پیش برد سیاست آسیمیلاسیون ملل غیر فارس بود که با تکیه بر نیروی پلیس و ژاندارم مردم مناطق غیر فارس را به آموزش و سخن گفتن به زبان فارسی مجبور می کرد. اجبار مردم غیر فارس به شرکت در مراسم و اعیاد و مناسبت های فرهنگی غیر بومی که با آن کاملاً بیگانه بودند، از ترفندهای دیگریست که رژیم در جهت تسریع خلق «ملت یک دست ایرانی» خود به کار می بست! در همین راستا از یک طرف با ایجاد تسهیلات و اعطای حق بدی آب و هوا ، مردم مناطق مرکزی را به مهاجرت به استانهای مرزی تشویق میکرد بویژه به عربستان ایران و از طرفی دیگر ساکنان مناطق مرزی را که اغلب غیر فارس بودند به مهاجرت از مناطق خود مجبور می کرد. رژیم با این سیاست غیر انسانی، پروسه مهاجرت را سرعت بیشتری بخشید.
با کشف نفت و ذخائر زیر زمینی در عربستان ایران و تاسیس بنادر و امکانات اقتصادی دراین اقلیم که به طور طبیعی باید به بهبود وضع اقتصادی مردم بومی منجر می شد، به جای رفاه و پیشرفت، آنان را به خاک سیاه نشاند.
در ایران همانند لیبی که قذافی تقویم کشورش را تغییر داد، محمد رضا شاه قبل از سرنگونیش، مبدأ تاریخ کشور را که هجرت پیغمبر اسلام بود، به سلطنت کورش تغییر داد و تقویم شاهنشاهی را در مملکت رایج کرد. محمدرضا شاه که در جشن های پرهزینه 2500 ساله خودرا شاه شاهانی که پدرش در زمان زمامداریش قلع و قمع کرده بود اعلام کرد. وی در پی نشان دادن عظمت، ابوهت و کبریاء تمامیت خواه خود اقدام به این عمل نمود و برایش اهمیتی نداشت که جامعه موافق یا مخالف آنچنان تغییراتی باشد. او دستور داده بود، هرکس در تک حزب من درآوردی رستاخیزش وارد نشود یا به زندان رود یا که به لطف ملوکانه با خرج دولت از ایران خارج شود! تغیر نام مناطق و محلات را وارثان رژم سلطنتی که به خود جمهوری اسلامی میگویند، با شدت و قصاوت هر چه تمامتر دنبال می کنند.
بعضی از نام شهرها در استانهای دیگر تغییر یافت، اما بعد از انقلاب به نامهای اصلی و تاریخی خویش برگشتند. ولی برگشت نام تاریخی عربستان و نام بومی شهرهای آن تا به امروز میسر نشده است.! به راستی چرا نامهای جعلی رضائیه به ارومیه و بندر شاه به انزلی برگشتتند؟ اما بندر شاهپور به بندر امام و نه به نام تاریخی و سابق آن یعنی خورموسی تغیر نام کرده است؟ چرا نام تغییر یافته شهرهای لیبی به نام سابق وتاریخی خود برمیگردند اما نام شهرهای عربی عربستان ایران هنوز که هنوز است به نام تاریخی و سابق خود برنگشته اند؟
*اولین گام انقلاب نظامی معمر فذافی از این شهر برداشته شد.
1- اولین بیانیه کودتا در این شهر قرائت شد.
2- در این شهر برنامه کودتاچیان که شامل پنج ماده بود، توسط معمر قذافی اعلام شد.
3- مانور نیروی دریائی لیبی در دریای مدیترانه در مقابل سواحل شهر مزبور و در شرایطی که آن زمان روابط لیبی با امریک