همچون سرکوب های حکومتی، بیکاری مزمن و مردمی بدون اب اشامیدنی، و کم درآمدی در کل منطقه،
کمبود فضاهای آموزشی، بی تحرکی عمدی سازمانهای دولتی دست اندرکار مسایل فرهنگی، بی توجهی عمدی به افت تحصیلی دانش آموزان، نبود مراکز تفریحی و سیاحتی برای مردم و جوانان، نبود مراکز ورزشی و تربیت بدنی، ضعف گسترده شبکه
بهداشت عمومی در رسیدگی به مسالهٔ بهداشت شهری، انجام حفاریهای وسیع در سطح خیابانها و معابر همراه با اتلاف وقت فراوان، نبود تجهیزات، امکانات و به خصوص قطع و یا سرقت بودجه هایی که برای سازمانهایی که نقش اصلی را در کمک رسانی و ارایه خدمات به مردم را دارند، تکمیل نشدن بازسازی شبکههای آب و فاضلاب شهری و روستایی، وجود املاک مخروبه در
نقاط مختلف شهری، خرابی وضعیت آسفالت خیابانها و کوچهها که بیشباهت به وضعیت 30 سال پیش نیست، وفور و پراکندگی زبا لههای ساختمانی در نقاط مختلف شهری (بعضا در پیاده روها)، لایروبی نشدن جویهای درون شهر و تبدیل شدن آنها به محل تجمع حشرات و زبالهها و تمام این بدبختی ها در شهرهای اقلیم اهواز همگی شاهد ان هستند، و دلیل ان هم فقط میتواند نگاه نژاد پرستانه و ضدیت با فرهنگ و زبان مردم اصلی این شهرها باشد که هزاران سال در این اقلیم نفت خیز و ثروتمند زیسته اند.
وجود ۵۴۰ هکتار بافت فرسوده، نابودی بیش از یک میلیون و ۵۰۰ هزار نخل، که یا در زمان جنگ صدمه دیده و یا به دلیل ورود اب شور خلیج العربی به دلیل سرقت ابهای کارون به مراکز مرکزی ایران، به شط العرب، و نبود شغل برای جمع کثیری از ساکنان این شهر و بخصوص جوانان عرب بومی که اداره کار و امور اجتماعی نیز آمار دقیق آن را منتشر نمیکند.
نماینده ویژه ریاست جمهوری وقت (پس از پایان جنگ) در جلسه اختتامیهٔ ستادهای بازسازی مناطق جنگ زده در تاریخ چهارم اسفند ماه سال ۱۳۷۶(در زمان خاتمی) در آبادان اعلام کرد: «کار بازسازی شهرهای جنگزده به پایان رسیده است!!!.
بیانات نماینده رئیس جمهور خود به خودی گویای واقعیت نگاه رژیم به مردم و اقلیم اهواز است، بیاناتی که به وضوح از عدم کمک و بازسازی مناطق عرب نشین اهواز است، بیاناتی که نشان دهنده عمق تنفر و ضدیت با فرهنگ و اصالت روح مردمان ساکن در این مناطق میدهد، و بعدها در پروژه های حکومتی برای به حاشیه راندن این جوانان و تغییر بافت جمعیتی با ایجاد شهرک های فارس نشین که ساکنان ان را از مناطق مرکزی ایران (یزد، اصفهان) حقیقت امر سیاست های نژادپرستانه نظامی که ادعای اسلامیت را دارد، برای عموم مردم اقلیم اهواز کشف شد.
این واقعیت احتیاج به یک بررسی عمیق و علمی ندارد، هر کس که نیت صاف داشته باشد و بخواهد عادلانه قضاوت کند، با ورود اولیه خود به عبادان و یا محمره از عمق خرابی، بیکاری و سرکوب مدنی که بر این مردم میرود اگاه خواهد شد، برای شناخت و رسیدن به حقیقت مفلوکیت و سرکوب مردمان بومی این اقلیم احتیاج به تفکر عمیق نیست، فقط باید چشم ها را باز کرد، البته چشم هایی که بصیرت دیدن واقعیت اسفبار را داشته باشند.
هر چه که بگوئیم یا نگوئیم اما نگاه امنیتی نظام حکومت ایران به این مردم مظلوم عوض نمی شود و تا این نگاه و سرکوب وجود دارد سخن گفتن و یا انتقاد از وضعیت فلاکتبار مردم عرب اقلیم اهواز و از میان ان شهر عبادان، بیهوده است.