سخنرانی کریم عبدیان در جمع ایرانیان در واشنگتن

By A A آوریل20,2011

سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی، مثل اتحاد چپ واشنگتن-  سازمان آمریکائی دفاع از حقوق بشر  در خاورمیانه، سازمان دفاع از

زندانیان سیاسی در ایران- سازمان دفاع از پناهندگان ایرانی-  سازمان اتحاد برای عدالت اجتماعی د ر ایران- سازمان مجاهدین خلق، حزب دمکرات کردستان ایران- حزب کومله- کنگره ملیتهای ایران فدرال و تعداد دیگری از سازمانهای آمریکائی بر علیه حکم اعدام در

کل و برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران و نیز برای نجات جان شیرکوه رفیعی زندانی سیاسی کورد، که قرار است  تا چند روز دیگر در سقز در کردستان اعدام شود ، از ساعت 1 تا 3 بعد از ظهر بر گزار گردید.

در حدود 9 سخنران در این تظاهرات سخنرانی نمودند .  در ذیل  ترجمه سخنرانی کریم عبدیان  که اصل آن به انگلیسی است و ایشان بعنوان نماینده کنگره ملیتهای ایران فدرال  در آمریکا و نیز نماینده سازمان حقوق بشر اهواز میاید.:

سلام و عصر تان بخیر دوستان و  خانمها و آقایان- از اینکه اینجا تشریف آورده اید  وبرای آزادی زندانیان سیاسی ما را یاری میکنید، متشکرم. مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی در هر کجای دنیا- مترقیتری آکسیون سیاسی است..

در حقیقت اگر از من سوال کنید که بهترین کاری که یک شخص  آزادیخواه و. دمکرات و صلح جو و طرفدار عدالت برای اشاعه دمکراسی  میتواند در غرب انجام دهد چیست- میگویم همان دفاع و مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی در کشورهای خفقان زده و دیکتاتوری است. و بالعکس- چگونه میشود خود را دمکرات منش نامید ولی به  زندانیان سیاسی و عقیدتی بی اعتنا بود. وجود و تعداد زندانی سیاسی با استقرار دمکراسی در هر جامعه مرتبط  و تعداد زندانی سیاسی در صورت  رشد دمکراسی در هر جامعه تناسب معکوس دارد- هرچه زندانی سیاسی بیشرباشد وجود دمکراسی کمتر و بالعکس- و بنابراین مبارزه برای ازادی زندانیان سیاسی بسیار مهم است- چرا؟ چرا این مسئله مهم است و رابطه آن با دمکراسی چیست؟

برای اینکه در کشوری خفقان زده مانند ایران زندانیان معمولاً ذهن آگاه جامعه خود میباشند- زندانیان سیاسی معمولا قبل از اسیر شدن ذهن آگاه جامعه خود بودند و معمولاً در پیشاپیش مبارزات اجتماعی و سیاسی  و پیشگام و عامل آگاهی سیاسی و اجتماعی در جوامع خویش بوده اند – و در ست بهمین دلیل است که دیکتاتورها آنها را شناسائی – دستگیر و بزندان می افکنند و گاهی مانند شیرکو – آنها را اعدام و نابود میکنند –  تا این عامل آگاهی ملی و این عامل تغییر و این افراد … را ازمیان بردارند وتوده را از استفاده و راهنما وپسشگام خود محروم کند و بنابرای دیکتاتور این عامل رشد شعور سیاسی و اجتماعی را دشمن استمرار دیکتاتوری و بقاء خود و دشمن  وضع موجود  میداند. و  زندانی سیاسی در هر حالت برای دیکتاتورها مشکل زا است،  و  منظور من فقط روشنفکر و لزوماً دانشمند وپرفسور و دکتر و غیره حتی نیست-   چرا که زندانی سیاسی به سواد اجتماعی مجهز است و به  آن درجه از آگاهی اجتماعی و سیاسی رسیده و میتواند آنرا به بدنه جامعه و توده نا آگاه منتقل کند- و گرنه در ایران زندانیان سیاسی از کلیه طبقات و اقشار جامعه داریم- ما امروز در زندانهای جمهوری اسلامی زن داریم مرد داریم- کارگر و کشاورز  و معلم و زن خانه دار و دانشجو و دانش آموز داریم – زندانی سیاسی کرد ، عرب ، فارس ، ترک و بلوچ ، ترکمن لرو طالشی داریم – شیعه و سنی و لامذهب ومسیحی و مندانی و غیره داریم.  منتهی چیزی که مردم در غرب نمی دانند و شاید حتی در ایران هم  ندانند آنست که در ایران  زندانی سیاسی متعلق به ملل تحت ستم دوگانه و مضاعف  ساکن در حاشیه و کرد ، عرب ، بلوچ و ترکمن و آذربایجانی فشار بمراتب بیشتری و احتمالاً شکنجه بمراتب بالاتری و احتمال مرگ او در زندان بمراتب بیشتر و احتمال نشنیدن صدای او و یا  آگاهی در باره او یا دفاع از او بمراتب کمتر است – چرا؟ چرا چنین است- برای اینکه زندانی سیاسی ایرانی عرب ، کرد ، بلوچ ،ترک و ترکمن در زندانهائی بسیار دور از پایتخت- در سقز و مهاباد ، اهواز ، زاهدان ، ارومیه و بندر ترکمن- دور از چشمان نمایندگان رسانه های غربی  و داخلی و خارجی و دور از سفارتخانه ها و در مناطقی که انترنت یا فیس بوک و تلفن همراه، اسکایپ و پالتاک یا وجود ندارد و یا بسیار ضعیف و از نوع نسل اول  این تکنو لوژی هاست. و بنابراین در این زندانها ی قرون وسطائی خارج از چشم خارجیها و سازمان ملل و غیره- زندانی سیاسی به امر و دستور قاضی  های بیسواد و فوق العاده ناسیونالیست و عقب مانده فکری  افتاده، شکنجه و زیر شکنجه میمیرند.  و حکومت  هیچگونه جوابگو نیست.

خانمها و آقایان در هفته گذشته در دروز 4شنبه  تعدادی  از جوانان عرب در اقلیم  وشهر اهواز برای اعتراض به فقر و خفقان و بیکاری و بر علیه توهین به مردم عرب بوسیله حکومت و برای اعتراض به طرح نژادپرستانه ضد عربی و اخراج اجباری کشاورزان عرب از سرزمینهای خود  و اخراج کارکنان عرب بدلیل تکلم به  زبان مادری و پوشیدن  لباس عربی – دست به تظاهرات مسالمت آمیز – به مناسبت  ششمین سالگرد  15 آوریل – روز انتفاضه و شورش مردم عرب بر علیه ظلم و بنا به روال سالیانه  پرداختند و رژیم با تیراندازی مستقیم به تظاهر کنندگان عرب اهوازی در حدود 9 نفر – و در تظاهرات بازهم مسالمت آمیز روز بعد یعنی روز جمعه 15 آوریل – 5 نفر را که اکثریت زنان بودند-  بوسیله  سپاه و بسیج و پلیس کشت –  رسانه های طهران در ایران  سکوت مطلق اختیار کردند و در اینجا هم در این شهر هم –
که مرکز صدای آمریکا  است، نه در  روزنامه های واشنگتن پست چیزی گفتند و یا نوشتند – اگر کسی در این مورد در مطبوعات اصلی  چند روز اخیر چیزی خواند  دستش را با لا بگیرد- هیچکس!

بنابراین چیزی که مردم در غرب نمیدانند و شاید هم کسانی درایران ندانند آنست که صدها و بلکه هزار ها زندانی سیاسی اکنون در ایران وجود دارند که سالیان درازی نیز هست که در زندانند و تنها جرم آنها خواست خود مختاری و اتونومی فرهنگی و زبانی و خواستار تدریس به زبان مادری و استفاده از لباس ملی خود و فرهنگ خود و تدریس فرهنگ خود و تاریخ خود در سرزمینهای  تاریخی خود میباشند- اسامی حد اقل صد ها نفر از این افراد بازداشتی موجود است و ما آنرا در اختیار سازمان یونسکو و دیگر نهادهای بین المللی قرار داده ایم-  و احیاناً این رقم ممکن است بیش از آن باشد-

بنابراین تعلق داشتن به یک اقلیت ملی و اتنیکی و یا مذهبی، در زندان برای یک زندانی سیاسی هم  در زندان  تبعیض آمیز است.  بیائید با تظاهرات از اعدام شکوه معارفی در زندان سقز که قرار است  کمتر از دوهفته دیگر در سقز در روز اول ماه مه اعدام شود جلوگیری کنیم. من بعنوان یک زندانی سیاسی پیشین در زمان شاه  حال و هوای شرکوه را خوب میفهمم  – و کاملا درک میکنم  و میفهمم که در سلول انفرادی  بودن برای روزها و ماه ها در حالیکه نمیدانی روز است یا شب و شمارش روز و هفته و ماه  ازدستت خارج میشود، و اگر ترا احیاناً به خارج سلول میبرند یا برای شکنجه است و یا یرای  اعدام   .بگزارید بعنوان اختمام یک واقعه حقیقی را بگویم-  من وقتی در اواسط سالهای  1970 میلادی در زندان اوین بودم و بعد از حدود یکسال زندان انفرادی، گفتند  که ملا قاتی داری و دیدم که ملاقات کننده پدر پیر و معلولم همراه با برادرم است،  از شهر آبادان بندری در جنوب غرب ایران با بیش از هزار کیلومتر پدر پیرم را  دیدم و شنیدم که از او خواستند قبل از ورود به محل ملاقات که در حقیقت چادر بزرگی بود چفیه عربی خود را از سر بر دارد و بعد که من و پدرم  روبوسی کردیم، و  طبق معمول  شروع به صحبت-به عربی  کردیم  – ماموران ساواک از او خواستند که به فارسی صحبت کند که  من گفتم او فارسی نمیداند و علیرغم اصرار پدرم وحتی گریه و زاری او از ادامه ملاقات ممنوعمان کردند. – بلی دوستان و خانمها و آقایان، انزمان در زمان رژیم دیکتاتوری و خفقان شاهد چنین سیاستی بودیم  و امروز نیز تحت رژیم خفقان زده و دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران هم چنین است.

متشکرم

By A A

Related Post