اما متأسفانه رژیم هاى ارتجاعى واشغالگرایران که بیش ازهشت دهه با زيرپا گذاشتن تمام قوانين بين المللى ساده ترين حقوق انسانى وطبيعى ملل غير فارس را مصادره نموده,وتمامى خواسته هاى به حق وانسانى آنان رابه شوه هاى وحشيانه اى سركوب نمودند.اين رژیم ها که ازسياستهاى فاشستى درطول بيش ازهشت دهه سعى در محو هويت ملى تمام ملل غير فارس داشتندهمه روزه مرتكب جنايات جديدى مى شوند كه دراثرآن تعدادى ازانسانهاى هويت خواه راكه براى حقوق انسانى وملى خود مبارزه مى كنند زيرچکمه هاى شوونيسم كورسركوب مى شوند. شروع تبعيض هاى حكومت مركزى ازبيش از80سال قبل نسبت به ملت هاى غير فارس زبان,نظيرترك ها,كردها,عرب ها,بلوچها,
تركمن ها ,لرهاوگیلکها منحصربه مسائل فرهنگى ومحدود كردن زبان آنها نبود,بلكه تبعيضات سياسى واقتصادى را نيزبه ملت هاى غير فارس رواداشتند.انتصاب استانداران,فرماندارن ورؤساى دولتى غير بومى كه درد مردم آن مناطق را درک نمى كنندازسياستهاى سيستم شوونيستى درايران بوده وهست.تبعيض ها وتحريف ها وتحقيرهاهرچندخلاصه نوشتيم,اما هدف از اين اقدامات چیست؟البته همانطوريكه گفته شدهدف نهايى,استعمارملت هاى غير فارس است وابزارشوونيسم نيزدرراه رسيدن به اين هدف آسیمیلاسیون یا حل کردن ملت هاى غير فارس در داخل ملت فارس است.دراين راه نيززبان مادرى ما را هدف گرفتند.انها مى دانستنداگرزبان مادرى ما رانابودكنندادبيات وتاريخ وهويت مارانيزمى توانند انكار كنند.اموزش وپرورش وانتشار کتاب ومجله به زبان مادريمان را محروم
كرده اند ودر نتيجه زبان ما محدود به مكالمات روز مره بسيار سطحى شد.وقتى زبان نيزپشتوانه نوشتاری ورسمى نداشته باشدودايره استفاده ازآن از مكالمات سطحى روزمره پیشرفت نکند كلمه ها وواژها فراموش شده ودرنتيجه زبان فقيرخواهد شد.
حال اگر بخواهیم این هشت دهه گذشته رابه دومرحله تقسيم بكنيم يعني دوران پهلوی) پدر وپسر) ودوران انقلاب اسلامی ابتدا دوران 57ساله پهلوی یعنی سرآغازشوونيسم فارس درايران شوونيسم يعنى اعتقادبه برترى نژادى و يا حقوقى ملتى بر ملت دیگر. با كنار رفتن قاجاريه يا اخرين حكومت ترک در ايران,رژیم نژادپرست پهلوی با نقاب وحدت ملى ولى در اصل براى خدمت به اربابان خارجى خود تمركزگرایی افراطى ويكسان سازى اجبارى هويتى فرهنگی كشور كثير الملل ايران را در دستوركار خود قرارداد.طبق سيستم جديد شوونيستى.ايران يعنى تنها سرزمين ملت فارس ودیگرملت ها ى عرب,ترک,کرد,بلوچ,تركمن,گیلک ولر…بايد از صحنه فرهنگی سياسى ايران محوشوند دليل همان استعمارگران خارجى بخصوص انگلیس براى اين سياست نيزايجاد قدرتى يكپارچه به عنوان سدى در مقابل رقيب استعمارى روسيه كه به تازگی سياستهاى ضد سرما يه دارى را نيزپیشه کرده بود وسا ده كردن بازيهاى سياسى واستعمارى خود درمنطقه با جايگزين نمودن يک مهره بجاى چندین کانون قدرت ملى بود.و از انجا شروع به محوهويت
اقوام غيرفارس نمودند واز جمله اقداماتى ازنظيرتاريخ ملت هاى مختلف راتحريف وبه عنوان مثال اقوام عرب وترک رانيزاقوام مهاجم غير ايرانى وعامل عقب ماندگى ايران معرفى مى كردند.مبداء تاريخ را به زمان هخاهمنشيان تغييردادن وتمدن هاى قبل وبعد ازان را تحريف وكمرنگ ترکردند.انديشه برترى قوم فارس را با برچسب هاى مختلف تجزيه طلبى وكومنيست بودن وجاسوس بيگانه بودن وغيره …زبانهاى غير فارسى را لهجه وگویش نامیدن وبه
اختلاف داخلى بين اقوام دامن زدن ومواردى كثيرازاين قبيل .
حال ميگوييم كه دوران حكومت پهلوی )پدروپسر) اساساً برمبنای حكم سلطنتى اريامهراست يعنى ملت واحد زبان واحد وفرهنگ واحد. امانظام جمهورى اسلامى ايران كه در ابتدا پیروزى انقلاب به تمامى قوميت ها واقليت هاى دينى وعده داده بودند كه تمامى حقوق آنها راخواهند داد ولى همه مشاهده كرديم كه بعد ازاينكه اين انقلاب اسلامى كه بانصرت ويارى همين قوميت ها واقليت ها پیروزشده بود اما متأسفانه به هيچ يک ازاين وعده هاى داد شده جامه عمل نپوشاندند.ودرابتداى پیروزى انقلاب اسلامى ايران مشاهده كرديم كه نمايندگانی ازتمامى ملل واقليت ها دينى ومذهبی نزد آقاى خمينى رفتند تاهم پیروزى انقلاب مردمى را به ايشان تبريک گویند وهم اینکه خواستهاى به حق مردمان خودشان رامطرح كنند وبه عنوان مثال نمايندگانى از ملت عرب الأهواز(عربستان )كه حدود سى نفرمتشكل ازاساتيد,أدبا و بزرگان به رياست آيت الله شيخ محمدطاهر شبيرخاقانى رهبرروحى ملت عرب الأهوازنزدآقای خمينى رفتند وبا او درباره خواستهاى به حق مردم خود صحبت كردند.ولى ايشان به اختصارجواب دادند كه درپرتوحکومت اسلامى همه قوميتها واقليتها به حق خود خواهند رسيد.اما طولى نكشيد كه سيد احمد مدنى استانداروقت الأهوازوفرمانده نيروى دريايى وقصاب نام اور خرمشهر) محمرة( دست به هولناكترين و بزرگترین جنایت بشرى درسال 1979كه معروف است به چهارشنبه سياه اين جنرال وحشيى بادستورگرفتن ازمقامات تهران درتاريخ29مه1979 درشهر محمره وعبادان باگولوله بستن شهروندان عرب حدود سينصد نفر رابه شهادت رساندن وهمچنین پانصد نفردیگررا دستگیروروانه زندانهاى مخوف وقرون وسطايى كردن وبعد از مدتى بسيار كم با اقامه كردن دادگاهاى صورى ودرواقع دادگاهای نظامى خیلى ها رابه طريق گلوله باران اعدام نمودند.اين دركدام دين وشريعت ودركدام كتب وقانون آمده است كه ثروتهاى ملل راغارت وتاريخ ,فرهنگ, اقتصاد وهو
يت او را نابود وبه آنها اقليت ياعشايرتلقى كرد.وبه زبان آنها لهجه يا گویش بگویند حال به اين نتيجه مى رسيم كه نظامهاى مستبد پهلوی وجمهورى اسلامى ايران از لحاظ تعامل با قوميت ها غيرفارس نكات مشترک فراوان و به شدت مى توان گفت كه نظام جمهوراسلامى ايران بنا به كارنامه عملكرد خود با قوميتهاى غير فارس دراين سه دهه گذشته خیلى بیشتر طرفدارایجاد ملت واحد ايرانى به نام اسلام بوده وهست.وهیچ وقت ازياد نمى رود كه درسال 1985ميلادى مقاله ايى ازآقاى على اكبرهاشمى رفسنجانى در روزنامه اطلاعات جمهورى اسلامى ايران چاپ گردید وجود ملت عرب آن منطقه را انكاروآنهارا كولى ومهاجرناميد
كه مردم عرب الأهوازدست به راهپیمایی مسالمت آميزدرچهارچوب اعتراض به مقاله رفسنجانى ومحكوم كردن آن اقدام به راهپیمایی وسيعى دراقليم نمودند.ولى متأسفانه دهها نفر كشته وزخمى و صدها نفررادستگیروروانه زندان كردند. اين نوع سياستهاى تحقير آميزودربعضى مواقع انكارهويت ملت اصيل عرب الأهواز درتمامى اين سه ده حكومت جمهورى اسلامى ايران بوده وهست.وازياد نمى توان برد كه درسال2005نامه ايى كه آقاى ابطحى مدير دفتررياست جمهورى اسبق ايران(سيدمحمد خاتمى) براى مقامات سياسى وامنيتى اقليم فرستاده بوده اند كه مضمون نامه بسيار خطيرو خبيس ميباشد و درآن نامه ازمقامات سياسى وامنيتى اقليم خواسته شده بود كه بايد بافت جمعيت عرب درالأهواز طى برنامه ده ساله تغييربشود يعنى بادادن امكانات شغلى وغيره به مردم غيربومى آنها راجذب آمدن به اقلیم وزندگی کردن به شكل دائمى درآنجا وبلعكس بادادن امكانات شغلى به مردم عرب الأهوازآنها را تشويق مهاجرت به استانهاى همجوارمثل اصفهان,شيرازوغيره بكنند. وجمعيت ملت عرب اقليم رابه يک سوم جمعیت مهاجرین برسانند.كه اين موضوع اعتراضات وسيع مردم منطقه رادربرداشت ودرتاريخ 15اپریل2005 شاهدراهپیمايى وسيعى درسراسرمناطق اقليم بوديم.كه متأسفانه بنا به صدور گزارش سازمان حقوق بشرالأهواز(AHRO)تعداد يكصد وسى نفربه شهادت رسيدند.ودستگیری پنج هزار نفركه شامل فعالان فرهنگی,معلمين, روزنامه نگاران وحدود يكصد و پنجاه نفرمفقود گردیدند.وهمين اواخرشاعرى به نام مصطفى بادكوبه پرده را ازصورت حقيقى اين نظام شونيسم برداشت وازتريبون رسمى حكومتى كه درشهرهمدان بودشروع به هجوم واستفاده ازكلمات نالايق به ملت عرب الأهواز وآنها را به خوزيها خطاب نمود وگفتندکه اینهازبانشان فقط عربى است وآنها عرب نيستند.واما دراين روزها يعنى سالگرد15 اپریل2005 شاهد اعتراضات شديد ملت ستمد يده عرب الأهواز (عربستان) كه درچهارچوب خواستها ی به حق خود دست به راهپیمایی مسالمت آمیززدند تا بلكى بتوانند به حقوق خود برسند ولى متأسفانه نظام مستبد دينى بازهم دست به جنايت ضد بشرى زد وشروع به شليک به مردم بی گناه عرب الأهواز كرد وتعداد15 نفر را به شهادت وده ها نفررا زخمى كردند وحدود 200 نفر را دستگیر و به جاهای نامعلومی منتقل کردند واین آماردرحال افزايش مى باشد. وحال اینجا سوالى پیش می آید چرا سازمانها وديدبان حقوق بشرفارس ازاين مردم بى گناه حمایت ویا اعلام موضع نمی کنند؟!… ایااینها ایرانی نیستند واگرهستندچرا هیچ گونه واکنشی نمی بینیم؟
الكاتب :توفيق نواصر