دمکراسی ابزاری در برابر حقوق ملی

By A A ژانویه7,2011

آقای عصاره در این مقاله می نویسد: در اندیشه آقای عبدیان بنا به این مصاحبه، تامین حقوق اقوام یا ملیت ها هدفی است که همه چیز را تامین و با آن رفتن به بهشت برین سوئیس حاصل می آید. او با سخن پردازی و اطلاعات و تفاسیر مخصوص به خودش، درب باغ سر سبز پر از خوشبختی را برای مردم، با حل «مسائل تعدد قومی» نشان می دهد…. . این نوع برخورد استعلائی و از بالا و به استهزاء کشاندن دید دیگران نشانگر عدم پذبرش دگراندیشی و تعددگرائی است. نویسنده می خواهد که فعال و مدافع حقوق ملی چون آقای عبدیان هم فکر و هم نظر او باشد و نه به عنوان نظری مستقل و یا در حزب و یا سازمانی ملی- عربی و غیرفارس فعالیت کند بلکه مانند او بیاندیشد و یا بقولی سراسری عمل کند. او در جای دیگر می نویسد: بنا به این تعریف، «حاکمیت ملی» در مناطق مورد نظر آقای عبدیان، بمعنای استقلال است. و اگر این، جز استقلال از ملت ایران که گویا منطقه اعراب را تصرف کرده است، معنای دیگری می تواند داشته باشد؟… آشکارا اعلام کنند خواستار استقلال و تجزیه خوزستان یا بخشی از آن از ایران هستند… .
آقای عصاره در یک مغلطه ی واژه ای فرورفته و در سیکل فقط یک ملت یک دولت، قرار گرفته است، خارجین از این حلقه را مورد تکفیر و به اتهام تجزیه و استقلال مورد حمله قرار می دهد. نویسنده حتما ویژگی های متمایز بین ملیت ها را می داند، جهت یادآوری آنها را تکرار می کنم “زبان مشترک، تاریخ و زمین مشترک، فرهنگ و حس وابستگی ملی مشترک”. این ملیتهای متمایز مانند فارس، ترک، آذربایجانی، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر و بختیاری وغیره، ایران چند ملیتی را تشکیل می دهند و این ملیتها در یک سیستم فدرال و دمکرات دولتهای ملی و محلی خویش را تشکیل خواهند داد همانطور که در کشور سوئیس هر کدام از چهار ملیت آلمانی و فرانسوی و ایتالیائی و رومانی در مناطق جغرافیائی خود (کانتون خود) حاکمیت ملی دارند، در کشور بلژیک و اخیرا در کشور همسایه عراق این نوع سیستم فدرال برقرار شده است وکردستان را دارای حکومت ملی- محلی کرده است. آقای عصاره بدون مطالعه تاریخ یک صد ساله اخیر کشورمان و از تراوش مغزی و من در اوردی به این نتیجه رسیده است و سئوال می کند که گویا ملت ایران منطقه عرب های ایران را تصرف کرده اند. ملت ایران هرگز منقطه هموطنان عرب را تصرف نکرده بلکه رضاخان با یورش نظامی و قهرآمیز خود حکومت ملی- محلی عربستان ایران (خوزستان) را در تاریخ 24 اکتبر 1924 ساقط کرده، یک حکومت نظامی- امنیتی به ریاست سپهبد زاهدی جانشین آن ساخته و جهت برقراری ایده ملت سازی، نام استان و شهرها و مناطق آنرا را تغییر داده، تدریس به زبان عربی را ممنوع ساخته و حتی نوع لباس پوشیدن به این مردمان تحمیل کرده بود، قبایلی چند را به مرکز و شمال ایران به مهاجرت وادار ساخت. با قهر و خشونت عریان سیاست شبیه سازی و آسیمیلیزاسیون جهت محو هویت ملی عرب ها در حاکمیت سیاه رضاخانی صورت گرفت. آقای عبدیان هرگز در گفتمان خویش از استقلال و تجزیه طلبی یاد نکرده و از این ایده دفاع ننموده است، بلکه احساس خوشحالی و شعف خود را از تکرار تجارب نخبگان و ملیت های کشور فدارتیو سوئیس را نمایان می کرد، تا جائی که صحبت های ایشان مورد تحسین و تمجید پرسش کننده قرار می گرفت.
نویسنده این مقاله ادامه می دهد : البته او (آقای عبدیان) در سراسر مصاحبه طولانی اش اشاره ای روشن به شرایط مشخص کشور ما نمی کند… . این گفته اقای عصاره درست است و گفته های او را در قسمت بالا در مورد ایران و تجزیه رد می کند و تباین در گفته های ایشان اشکارتر می شود. این سئوال ها مطرح است، چرا باید آقای عصاره گفته های آقای عبدیان را تحریف کند؟ آیا مورد حمله قرار دادن آقای عبدیان نشانگر تمایت خواهی آقای عصاره و هم فکرانش نیست؟ ناراحتی آقای عصاره از ورود آقای عبدیان و همفکران حاشیه نشین به کنفرانس سوئیس و موسسات غیردولتی بین الملی دیگر و عدم دعوت از تمرکزگرایان و یا مدافعان تمرکزگرایی به عنوان نماینگان! همه ملیتهای ایران باعث شده دست به قلم شود؟ یاد آوری می شود که این گفتمان فقط به کنفرانس سوئیس و نتایج آن مربوط است.
ایشان در ادامه می نویسد: مشاهدات حتی خیلی ابتدائی نشان می دهند که در میان عشایر عرب، شیوخ اتوریته ای باصطلاح معنوی را تشکیل می دهند. علاوه بر این، شیوخ، صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی نیز می باشند… مثلا در ماهشهر، بمثابه پیمانکاران، جوانان عرب را بعنوان نیروی کار اعزام داشته و… . نویسنده در این سطور ایده باطنی و عرب ستیزی خویش را علنا ظاهر می سازد و ملیت عرب را به زیر سئوال می برد، آنرا به عشایر و روابط عشیره ای بدوی تنزل می دهد، این ایده قدیم- جدید و رسوبات مانده از دوران سیاه پهلوی است، که گفته ی بالای ایشان مغایر اعتقادات او و برنامه سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران است، در “قطعنامه سیاسی کنگره نهم سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران4” قسمت خواست ما می خوانیم: ملیت ها و اقوام متعددی در کشور ما حضور دارند، اما هم در رژیم گذشته و هم در دوران جمهوری اسلامی زبان ها و فرهنگ ها و هویت های متفاوت از هویت رسمی، همواره مورد تبعیض بوده اند… سپردن اداره امور مناطق مختلف ایران، به منتخبان محلی، از جمله در شکل فدراتیو… . این نوع تعریف از ملیتها و فدراتیو! مشروط است و شامل حال عشایر عرب هموطنشان به احتمال زیاد نخواهد بود! نویسند مقاله در جای دیگر از دست پرسش کننده رنجور شده و می نویسد: ولی پرسش کننده متاسفانه به عوض سئوال ها
ی کلی، از او نمی پرسد اگر سوئیسی ها با «شیوخ» سر و کار نداشته اند، چرا او بر این مشکل چشم می بندد؟… . همانطور که در بالا اشاره شد مصاحبه فقط مربوط به کنفرانس سوئیس و نتایج آن بوده و از اوضاع ایران تقریبا سخنی بر زبان نیامده است، اما نویسنده اصرار دارد و می خواهد که پرسش کننده مثل او فکر کند و سئوال باب مزاجش را مطرح کند. ایشان به عمد و جهت کم رنگ کردن مبارزه و مطالبات ملت عرب در ایران، اصرار بر عشیره ایی و شیوخ وعشایر خواندن آن مردمان به جای واژه ملیت و یا حتی قوم با باراجتماعی-سیاسیی رایج را دارد! جهت آگاهی خوانندگان محترم تجربه کوتاه دوره اصلاحات (1997-2005) را نقل می کنم: در آن مرحله که جوی نیم بند از دمکراسی و آزادی حاکم بود فرزندان ملت عرب عربستان ایران (خوزستان) در انتخابات شوراها چنان فعال بوده که تقریبا تمام کرسی های این شوراها رابدست آوردند، در کلان شهر اهواز تمام 9 نماینده شورا عرب، سه تن از آنها زن انتخاب شدند. بیش از 32 موسسه مدنی، اجتماعی و فرهنگی تاسیس شدند ، چندین موسسه توسط زنان اداره می شد. در آن جنبش نوین اجتماعی و پویا زنان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و در تمام عرصه ها مخصوصا در حزب وفاق* و فعالان جامعه مدنی گام به گام مردان بودند. کار فرهنگی و سیاسی مشترک گروه های فرهنگی- سیاسی با دبیرستانها و دانشجویان و دانشگاهیان ترقی و تعالی این حرکت مدنی را دو چندان ساخت. طبق آمار فروردین ماه سال جاری 1389عربستان ایران (خوزستان) چهارمین رتبه را از نظر تعداد دانشجویان بدست آورده است، در این باره معاون آموزشی وزارت علوم می گوید: دانشگاه‌های تهران با 633 هزار دانشجو، اصفهان با 242 هزار دانشجو، خراسان با 211 هزار دانشجو و خوزستان با 205 هزار دانشجو رتبه‌های اول تا چهارم را از نظر تعداد دانشجو در کشور دارا هستند 5.
محرومیت ها و حلب آبادی ها، فقر و تباهی و بیکاری مردمان عرب در ثروتمند ترین استانهای کشور نتیجه استثمار طبقاتی و ملی نظام سرمایه داری حاکم و متمرکز است نه در روابط اجتماعی موجود نهفته شده است. آمار حکومتی زیر تعداد بیکاری در این استان را این چنان نشان می دهد: نرخ بیکاری جوانان بین 15 تا 29 سال استان به ترتیب برای مردان و زنان 4/23 و 7/53 درصد است 6، آمار دیگری بیکاری مردان را 7/28 درصد نشان می دهد. اما آمار واقعی بیکاران بیشتر از آمارهای رسمی است. اگر مستبدان و نژادپرستان و همفکران دیروزی و امروزی آنان نتایج مترقی و دمکراتیک انقلاب مشروط ایران (1906-1911) را به بی راهه نمی کشیدند و نظام ایالتی و ولایتی هنوز در ایران حاکم بود، شاید وضع همگان به مراتب بهتر از اوضاع امروزی می بود. نویسنده نتایج انقلاب مشروطه و قانون اساسی مترقی آن و نظام ایالتی و ولایتی را فراموش کرده است. اگر این نتایج تا به امروز و به شکل طبیعی پیش می رفتند، مبالغه نیست اگر بگویم وضع و دید نخبگان امروز ایرانی و ملیتها در ایران اگر همسطح ملیتها در سوئیس و بلژیک نبوده، صدبار بهتر از اوضاع فعلی می شد، و امروز ملیت ها در ایران به روابط عشایری! و خان خانی! آقای نادرعصاره تنزل نمی کردند. در ضمن پیمانکاری شیوخ که آقای عصاره از آنها یاد می کند، این شیوه به شکل بسیار محدود در دهه هفتاد قرن گذشته رایج بود، مانند پیمانکاری فیصلی و آل علی در بندر محمره (خرمشهر) و پیمانکاری دریس (امقامس) در شهرعبادان (آبادان) و دو پیمانکاری کعبی و آل ناصر آن هم جهت حراست لوله آب دارخوین به بندر خورموسی (بندر شاهپور)- (بندر خمینی)* و لوله های نفت از چاه های نفت تا پالایشگاه عبادان (آبادان) بود. بعد از انقلاب این نوع امکانات بشدت کم شده و امتیازات معمولا به غیرعرب مخصوصا فرماندهان سپاه و بسیج داده شده است. بهتر بود که اقای عصاره جهت اثبات گفته های خود نامی را یاداور می شد. ایشان در جای دیگر می نویسد: بالاخره، فرض کنید «مسائل تعدد قومی» در آذربایجان، ان گونه که مصاحبه کننده خود برای عرب و بلوچ و ترک و… می خواهد، حل شوند…. آقای عبدیان می گوید سوئیس! آیا او راست می گوید؟ در آذربایجان شمالی تبعیض قومی وجود ندارد، آن گونه که آقای عبدیان در مصاحبه ادعا می کند برای آذری های ایران می خواهد. آن جا آذربایجانی ها، حاکم و دولت ملی خود را تشکیل داده و مستقل اند. در آن جا فقر، فساد، اقتصاد مافیائی، عقب افتادگی فکری و فرهنگ… راه ترقی و تعالی و تبدیل آذربایجان به سوئیس را باز نکرده… راه ترقی و تعالی را باز می کند و عشایر عرب ایرانی را به سطح سوئیسی ها می رساند… .
نویسنده مقاله به عمد حرفهای اقای عبدیان را تحریف کرده او را به تجزیه طلبی متهم ساخته است. آقای عبدیان با صدای رسا از سیستم فدرال نادرست و ناموفق مانند شوروی و یوگسلاوی سابق یاد کرده و از سیستم فدرال موفق و درست در سوئیس و بلژیک و کشورهای دیگر مثال آورده است. چرا اقای عصاره کشور آذربایجان را مثال می زند؟، چرا کردستان عراق را مثل نمی زند و کشور همسایه عراق را با سوئیس مقایسه نمی کند؟ امروز درسیستم تقریبا موفق فدرال در عراق، کردستان به حکومت ملی- محلی خویش دست یافته و در این چند سال اخیر از مناطق پیشرفته و با ثبات عراق تبدیل شده است، در یک مشارکت فعال یک فرد کرد به ریاست این کشور رسیده است. ذکر مثال مع الفارغ کشور آذربایجان و مقایسه عشایر عرب با سویسی ها، سهوا نبوده بلکه ایده باطنی نویسنده را به نمایش می گذارد و دم خروس از لابلای کلمات آقای عصاره نمایان می شود و اینجاست که عرب ستیزی و ترک ستیزی او بر ملا می گردد، مثل معروف را به یاد م
ی آورد که: ازکوزه همان برون تراود که دراوست. ایشان مقاله اش را این گونه به پایان می رساند: در این جا، این پرسش به پیش می آید که چرا سایتی که خود را منتسب به یک سازمان سیاسی چپ نشان می دهد، بدون توضیحی به رواج و تبلیغ مواضعی می پردازد که با مواضع آن سازمان تناقض عمیق دارند؟ نویسنده مقاله مزبور نه فقط از آقای عبدیان و خبرنگار رادیو می خواهد که همفکر وهم مسلک اوباشند، بلکه به نام دمکراسی لائیک، آزادی و چپ، سانسور و حذف دگراندیشان و خودی و غیرخودی را تبلیغ می کند، و از اداره کنندگان محترم سایت می خواهد که صدای غیرخودی را خفه کرده، برای پلورالیسم و تضارب فکری و آزادی بیان تبلیغ نکنند. وای به روزی که بقدرت رسد!
در پایان به باور من، این نوع برخوردهای تمامیت خواه وبینش سلطه گرایانه و از بالا به نام آزادی و دمکراسی ابزاری، فعالان همه اقشار و طبقات را به هم نزدیک نمی کند و بالطبع نتایج زیان باری را به جنبش حق طلبانه ایرانیان جهت کسب آزادی و دمکراسی در یک سیستم غیرمتمرکز را تحمیل کرد ه و باعث تقویت شوینیست ها و نیروهای غیر دمکرات و مدافعان حکومتهای متمرکز واستبداد از یک طرف شده و از طرف دیگر گروه های استقلال طلب را تقویت می کند که هردو نتایج زیان باری را به همراه خواهند داشت و دود آن به چشم همه خواهد رفت. در ضمن، تعدد ملیتها در ایران فی نفسه هرگز باعث تشنج نشده و اتفاقا این رنگارنگی فرهنگها و تضارب فکری ملیتها می تواند زمینه ای برای اعتلا و شکوفائی فرهنگی در ایران باشد، چرا که این اعتلا طبیعی خواهد بود اگر زمینه این تضارب فکری غیر از آنچه آقای عصاره می طلبد، باشد. اقای عصاره ظاهرا فراموش کرده است که انتگراسیون، همزیستی و همگرائی تنها بر اراده داوطلبانه و دوجانبه تحقق خواهد یافت.

این مقاله را به استاد گرامی دکتر کریم عبدیان تقدیم می کنم

الف- میثاق
07.01.2011

1- www.akhbar-rooz.com
-2 www.etehadefedaian.org
www.etehadefedaian.org
www.etehadefedaian.org گفتگو رادیو پیام آزادی با دکتر کریم عبدیان
5-    www.tabnak.ir
rezwanweekly.com -6
*- حزب وفاق تنها حزب سرارسری استان در آن دوره بود، که اجازه رسمی دریافت نکرد ولی در همه شهرها فعالیت می کرد.
*- تغییر نامها در این استان هم در دوران سلطنت و هم در جمهوری اسلامی رایج است.

By A A

Related Post