وای به حال شما و وای به حال ما

By A A اکتبر17,2010

ناخودآگاه تصورم بر این بود که با توجه به شعار “جبهه مشارکت” ، “ایران برای همه ایرانیان” ، این نامه سرگشاده اگر به مردم ایران نوشته نمی شد – که تاکنون هم نوشته نشده و نخواهد شد – حداقل میتوانست به عنوان دبیرکل سازمان ملل متحد و یا حتی به عنوان یک مقام بین المللی نگاشته شود.

نمی دانم مردم ایران و یا اکثریت ایرانی ها هم همین گونه می اندیشند یا خیر ولی به جرئت باور من بر اینست که تظلم به شیخ حسن نصرالله در امروز ایران “از ترس عقرب جراره به مار غاشيه پناه مي برد” است.
آقای محمد رضا خاتمی،
البته تعجبی ندارد، چرا که برادر بزرگ شما، رئیس جمهور سابق نیز برای کاندیداتوری دوره دوم ریاست جمهوری شان صلاح را در این دیدند که کاندیداتوری ایشان در میان فلسطینیان و بوسیله آقای شیخ حسن نصرالله اعلام شود وبطور قطع باید در این میان مصلحتی باشد و صلاح مصلحت خویش خسروان دانند.
آقای محمد رضا خاتمی،
البته تعجبی ندارد که شما از مردم پنهان می کنید ولی مردم ایران به خوبی آگاه هستند که شما و تمامی مقامات و مسئولین جمهوری اسلامی در تمامیت، کلیت و موجودیت تان از اصلاح طلب تا اصول گرا و یا هر یک از دیگر عناوینی که برای خود گذاشته اید بدهی بسیار بزرگی به “حزب الله” داشته اید و دارید و نا گزیر و بدینوسیله هم می خواهید برای فردای نامعلوم خودتان نیز آینده نگری کنید.
آقای محمد رضا خاتمی،
نکته ای را که به عنوان یک انسان ایرانی و مخالف هر گونه خشونت و اعدام و شکنجه و تجاوز می خواهم به شما یادآوری کنم اینست که به رغم نفرت بیش از اندازه و احساس بی هویتی و حقارت از نظام جمهوری اسلامی و از دست اندرکارانش از سابق و لاحق در تمامی این دوره سیاه سی ساله گذشته، زمانیکه برای احقاق حقوق پایمال شده تمامی زندانیان و در جهت منع شکنجه و اعدام و اعمال هرگونه خشونت تلاش کرده و میکنم و تا بدانجا نیز پیش رفته ام که برای نجات جان گنجی ها، و سازگارها…، که از عوامل سرکوب و خشونت جمهوری اسلامی بوده اند نیز از پای ننشستم چرا که اگر من فکر می کنم که اعدام و شکنجه و تجاوز بَد است باید برای همه ابناء بشر بَد باشد و باید از میان برداشته شود و به مردم ایران نیز تعهد می سپارم که ایستادگی کنم که نه شما، نه برادر بزرگتان و نه حتا آقای خامنه ای هم به چوبه دار سپرده نشوند، به دادگاه فرستاده شوند تا بلکه روزی این رسم دنیای غیر متمدن به فراموشی سپرده شود و ما هم پذیرای قانون در دنیای متمدن باشیم.
ولی، آقای محمد رضا خاتمی من خوب می دانم که آقای شیخ حسن نصرالله شما، آقای شکوری راد و دیگر رهبران جمهوری اسلامی را به خوبی می شناسد – و البته چقدر خوب است که تنها شُمایان هستید که مورد لطف و حمایت ایشان قرار دارید – ولی تصور می کنید مشکلی به وجود می آمد که از آن همه قربانی سه دهه گذشته، از حدود یکصد و پنجاه نفر به قتل رسیده و اعدام شده در این یکسال و چند ماه گذشته، از این همه سرکوب و تجاوز صورت گرفته، از نسرین ستوده ها، از مجید توکلی ها، از آن همه ناشناسی که همچنان ناشناس و ناپدید مانده اند حداقل نیز به تعارف نام می بردید.
آقای محمد رضا خاتمی،
این نه بدان معناست که از آقای شکوری راد نام نبرید، بل بیشتر بدان مفهوم است که بقیه زندانیان و اعدام شده ها هم ایرانیند و به همین دلیل هم زندانیند و اعدامیند.
آقای محمد رضا خاتمی،
شما و دیگر مقامات جمهوری اسلامی چه اصول گرا و چه اصلاح طلب و…، خوب میدانید که به عمر شما زیاد باقی نمانده است و اصلی ترین دلیل آن هم ناله های جگرخراش و دل سوخته برادر بزرگتان است که مرتب هشدار می دهد که مواظب باشیم تمام نظام خواهد رفت، توقعی هم جزاین نیست، شما ها برنده سی سال گذشته و مردم ایران بازنده تمام و کمال آن و ویرانیش تنها هدیه شما برای ایران بوده است.
آقای محمد رضا خاتمی،
این هشدار را شما و دیگر هم پالگی هایتان به گوش بگیرید زمانی که شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” را می شنوید، آن زمان، زمانی است که اگر تمام ثروت ایران را هم به پای “حزب الله” و “حماس” و دیگر چماقداران منطقه که به فرمان شما در ایران، افغانستان، عراق و…، آشوب به پا می کنند بریزید، مزدوران و جیره خواران شما دیگر توان ایستادن در مقابل مردم را نخواهند داشت.
مردم ایران با هشیاری وآگاهی بسیار نه بدلیل ” تقلب ” در انتخابات بلکه به ” بهانه ” تقلب در انتخابات – چرا که جمهوری اسلامی در تقلب تولد یافته است – ترس و توهم شان از میان رفته است، ترس شان از میان رفته که متاسفانه شاهد کشته شدن بسیاری از مردم مان هستیم و توهم شان از میان رفته که آگاه گشته اند که مسئولین و مقامات جمهوری اسلامی هیچکدام با یکدیگر تفاوتی ندارند.
آینده بسیار نزدیک به مردم ایران تعلق دارد و برابری و آزادی میوه رسیده آنست، شما به خود آئید که مردم ایران ندای آزادیخواهی ورهائی خود را سر داده اند و تاریخ را به شهادت می توان گرفت که در این مرحله هیچ نیروئی جلودارش نخواهد بود.
و در آنصورت است که وای به حال شما و وای به حال حامیان شما.
در آسمان ونکوور کانادا – حسین لاجوردی

15 اکتبر 2010

By A A

Related Post