انفجار در شب پنجشنبه، پانزدهم ژوییه، حدود ساعت نه و نیم توسط دو نفر به نامهای عبدالباسط و محمد ریگی انجام گرفت. انها توانستند خود را بمحلی برسانند که پاسداران و دیگر نیرو های امنیتی، روز پاسدار را جشن میگرفتند. هدف، نیرو های امنیتی و پاسداران بودند. ممکن است تعدادی غیر پاسدار هم بوده باشند که در مقامات حکومتی دیگر بر بلوچ ها ظلم میکردند. این را باید در نظر داشت که یک غیر بلوچ عادی در بلوچستان وجود ندارد که جزو حاکمان و ماموران نظام نباشد. در واقع، نیرو های امنیتی مسوول سرکوب و کارمندان مسوول تحقیر و فقیر سازی بلوچ ها هستند. هر دو گروه بیک ا ندازه بر مردم ظلم میکنند با ماموریت های متفاوت.
جمهوری اسلامی، طبق معمول، انفجار ها را به امریکا و اروپا و القاعده منتصب کرد و امریکاییان هم فورا بلوچ ها را محکوم نمودند. این در حالی است که همین ها در دستگیری ریگی و تحویل دادن او به جمهوری اسلامی همکاری نزدیک داشتند. جندلله نمیتواند هم همکار غرب باشد، هم همکار القاعده.
جندا لله هم با اعلام یک بیانیه، مسوولیت انفجار هارا بعهده گرفت و ادعا کرد، ” این عملیات عظیم به همه مردم ایران مژده انقلاب و آزادی داد زیرا که رژیم با تبلیغات پوشالی و دروغین چنین وانمود می کرد که مقابله و مبارزه با این رژیم ناممکن است اما فرزندان دلیر سرزمین حماسه ساز بلوچستان با فدا کردن خود به همه مردم ایران ثابت کردند که می توان با این رژیم مبارزه نمود و می توان قلب پاسداران را هدف قرار داد و می توان سپاهیانی که در تهران و اصفهان و شیراز و ….جنایت می کنند را به سزای اعمالشان رساند.”
سیاست های فعلی نظام در بلوچستان، کردستان، خوزستان و آذربایجان بطور کلی شکست خورده و جوابگوی مردم در حال خیزشی نیستند که مصمم به گرفتن حقوق خود بهرقیمت هستند. کسانی که بمب به خود میبندند تا دشمن خود را از بین ببرند، باید بسیار از زندگی نا آمید شده باشند. زندگی برای همه شیرین است و وقتی به یک مصیبت دردناک تبدیل شد، ارزش خود را از دست میدهد.
جمهوری اسلامی بجای اینکه امکانات زندگی را برای مردم فراهم کند، با بلوچ ها مثل یک کشور اشغالی برخورد میکند. هر کس که ببلوچستان برود در همان نگاه اول میبیند که در آنجا یک نظام اپارتید برقرار است. بلوچ ها از جمعیت غیر بلوچ کاملا جدا هستند. بلوچ ها در محله های فقیر نشین زندگی میکنند که غالبا آب و برق و اسفالت ندارند و غیر بلوچ ها هم در محلات سر سبز، اباد و با بهترین امکانات، همچون انگلیسی ها در هند، بسر میبرند و از آنجا بر مردم محکوم بلوچ حکومت میکنند.
انها با بلوچ ها بطوری رفتار میکنند که گویی سیاه پوستان آفریقای جنوبی در هنگام حکومت سفید پوستان هستند.
در میان بلوچ ها و غیر بلوچ ها دوستی و جود ندارد. انها یکدیگر را زمانی میبینند که یک بلوچ بیک اداره برود. در آنجا هم برخورد حاکم و محکوم انجام میشود. بلوچ محکوم است که هر چه حاکم غیر بلوچ گفت انجام دهد. در غیر اینصورت، بعنوان ضد انقلاب، تجزیه طلب، قاچاقچی و تروریست دستگیر و شکنجه و احتمالا ا عدام میگردد.
چنین شرایطی تحمل ناپزیری برای هیچ انسان با شرفی قابل قبول نیست. عبدا لمالک ریگی در چنین شرایطی متولد و ساخته شد. اگر شرایط چنین نبود، عبدا لمالک ریگی و جندلله هم پدید نمیامدند. جمهوری اسلامی از آغاز کار خود، به سرکوبی بلوچ ها، کردها، ترکمن ها، عرب ها و ترک ها پرداخت و فکر میکرد که میتواند با سیاست شکنجه و ا عدام به غارت مردم ادامه دهد ولی حرکتهای زنان مبارز، دانشجویان حق طلب، روشنفکران با وجدان و ملیت های بیدار چنان وسیع علیه آن شروع شد، که رژیم چندین بار در استانه سقوط قرار گرفت. رژیم هم برای جلوگیری از سقوط خود، بسر کوب بیشتر ادامه داد و تعداد زیادی از مردم بیگناه را در شهر های بزرگ و خصوصا، تهران بقتل رساند.
جندلله در بیانیه خود ا علام کرد،” این عملیات پاسخی است به جنایات بی وقفه رژیم در بلوچستان که فکر می کرد با دستگیری و شهادت رهبر شهید امیر عبدالمالک مبارزه به پایان رسیده است اما دو جوان شهید با فدا کردن خود رویای دژخیمان و طاغوتیان را به خاک مالیدند و با شهید کردن خود ثابت کردند که این مبارزه و جهاد را نهایتی جز شکست و رسوائی متجاوزان و جنایتکاران نیست و نخواهد بود. “
اکنون جمهوری اسلامی دو راه دارد: قطع خشونت و قطع کشتار مردم و دادن حقوق مردم بمردم و یا ادامه سرکوب، تجاوز و غارت مردم. بنظر میرسد که جمهوری اسلامی راه دوم را خواهد رفت و بکشتار ادامه خواهد داد. مردم هم بصورت های مختلف واکنش نشان خواهند. بعضی تسلیم خواهند شد و دیگران را هم تشویق بتسلیم خواهند نمود. عده یی بمبارزه مدنی خواهند پرداخت و گروهی هم همان استراتژی رژیم را بکار خواهند برد.
در این میان یک چیز مسلم است: رژیم در دراز مدت خواهد باخت و مردم پیروز خواهند گردید؛ اما تا آن زمان، ایران رنجهای فراوان خواهد دید.
لندن
۱۶ ژوییه