تفکر شوونیستی و عقب مانده، ایران را نابود می کند!

از بین ملیتهای غیر فارس ایران ، تُرکها ، عربها ، ترکمنها ،کردها ، و بلوچها بیشترین تحرکات را جهت دسترسی به حقوق زبانی و فرهنگی از خود نشان داده و می دهند.
ترکان ایران برخلاف برخی ملیتهاهای غیر فارس که گاهی دست به عملیات خشونت آمیز می زنند ، مبارزه مدنی را برای دستیابی به حقوق فرهنگی خویش انتخاب کرده اند ، چرا که آنها معتقدند اکثریت نسبی جمعیت ایران را تشکیل می دهند و در صورت آگاهی یافتن همزبانان آنها نسبت به حقوق مدنی خویش ، بدون دغدغه خاطر و بدون توسل به راههای خشونت آمیز به حقوق انسانی خود خواهند رسید .
ترکان ایران بعد از خلافت اسلامی  اداره امپراتوریهای بزرگی چون غزنویان ، سلجوقیان ، خوارزمشاهیان ، آغ قویونلوها ، قارا قویونلوها ، صفویان، افشارها و قاجارها و به صورت خلاصه حاکمیت مستمر و هزار ساله بعد از اسلام بر ایران و بر بیشتر کشورهای همسایه کنونی را در حافظه تاریخی خود دارند که بقیه ملیتهای غیر فارس وحتی فارس زبانان ایران از چنین حافظه تاریخی برخوردار نیستند و بر همین اساس این حافظه  تاریخی اعتماد به نفس بیشتری به آنها می دهد . در اصل بعد از حاکمیت اسلام ، جز عنصر ترک و با نام امپراتور ، پادشاه و سلطان عنصر دیگری ، بخصوص از فارسیان بر ایران  حاکمیت نداشته است و ترکان نه تنها حاکمیت و استقلال ایران را در طول این هزار سال بر عهده داشتند بلکه بر سرزمین پهناوری چون هند ، پاکستان ، افغانستان و دیگر مناطق تا شرق اروپا هم حکمرانی می کردند .
علاوه بر حاکمیت هزار ساله و بدون گسست بعد از اسلام ترکان بر ایران و کشورهای همسایه کنونی ، ترکان خودرا وارث تمدن ۷۰۰۰ ساله سومریان ، ایلامیها ، اورارتوها، کوتیها ، لولوبی ها و مانناهای التصاقی زبانی می دانند که قبل از کوچ آریائیها به ایران ، تمدن های عظیمی را در این مناطق از خود بیادگار گذارده اند .
با روی کار آمدن رضاخان و دشمنی او با حکومت ترک قاجار که بوسیله کودتا آنرا ساقط کرده بود به دشمنی وی با همه ترکهای ایران منجر شد و پایه های ناسیونالیسم افراطی فارسی و یا به معنی واقعی ، نژادپرستی پارسی در ایران بنیان نهاده شد و تحریف تاریخ ، زبان ، فرهنگ ، هویت و تحقیر شخصیت ملت ترک که هزار سال با قدرت تمام حاکمیت کشور ایران را به عهده داشته و هیچگونه تبعیض زبانی و فرهنگی بر اقوام و ملیتهای تحت حاکمیت خود روا نداشته بود بر کشور حکمفرما گردید .
با تداوم  حاکمیت پهلوی دوم بر ایران ، تفکر نژادپرستی و باستانگرایی آنچنان بر کشورمسلط گردید که بسیاری از مردم ایران تصور می کردند در سالهای حاکمیت ساسانیان و زمانی که ایرانیان دین زرتشتی داشتند ، ایران مدینه فاضله بوده و بعد از قبول اسلام ، همه بدبختیها سراغ آنها آمده است ، و این در حالی بود که تقریبا هیچگونه آثار تمدن قابل توجهی جز چند گچبری  از دوره ساسانیان باقی نمانده بود و دین زرتشتی هم با تقسیم جامعه به طبقات مختلفِ موبدان، نظاميان ، دبيران ،کشاورزان ،۶ پيشه‌وران و اجازه فعالیت هر کس فقط در طبقه خود ، عملا  سد راه پیشرفت جامعه بوده و رواج ازدواج با محارم در این دین هم  عملا نشان می دهد این آئین به مراتب عقب مانده تر از بقیه ادیان بخصوص اسلام است.
ناسیونالیسم افراطی فارس ، هرگز حاضر به قبول حقوق زبانی – فرهنگی غیر فارس زبانان ایران نیست و کسانی را که در راه رسیدن به این حقوق اولیه و انسانی از راههای مدنی تلاش می کنند تجزیه طلب می نامد .
این افراط گرایان ، مرزی بین تجزیه طلب (یا استقلال طلب ) و خواستار حقوق مدنی ، یعنی حق تحصیل و تدریس در مدارس به زبانهای غیر فارسی در چارچوب ایران ، قائل نیستند ؛آنها هر خواسته فرهنگی را تجزیه طلبی می نامند و تا بحال هم نگفته اند ملیت های غیر فارس در زمینه تحصیل به زبان خود در مدارس ، از نظر آنها تا چه حد دارای حق هستند  و بیشتر از آن ، تجزیه طلبی محسوب می شود .
آنها نه تنها نمی‌خواهند کشورهای پیشرفته ای چون کانادا ، سوئیس و بلژیک را با دو و یا سه زبان رسمی ببینند حتی گوشه چشمی به کشور همزبان و همنژاد خود افغانستان همسایه هم نمی اندازند که در این کشور دو زبان  پشتو و دری زبان رسمی سرتاسری و زبان رسمی دولت بوده و بقیه زبانها مثل زبان ترکی ازبکی هم در مناطق خود حق تحصیل دارند .
آنها هرگز بر زبان نیاورده اند اگر ارمنیهای ۱۵۰ هزار نفری ایران در مقاطع ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه دولتی و آزاد حق تحصیل به زبان خود دارند ، ترکهای مسلمان 32میلیونی ایران  و دیگر ملیتهای غیر فارسی که خواستار تحصیل به زبان خود در مدارس و دانشگاهها هستند باید دارای چه حقوق زبانی و فرهنگی باشند و حدّ و مرز  این حقوق  چیست و از نظر آنها خط قرمز در کجای این محدوده قرار دارد ؟
حسن راشدی

By A A

Related Post