ش نمودند. از جمله مصاحبه این شبکه با زن جوان عرب و مدافع حقوق بشر از اهواز بود. یکی از هموطنان در باره این رویداد موضع گیری و ارزیابی شتابزده ای نمود. این نوع برخورد نه فقط کمکی به حل مشکلات و معضلات موجود نمی کند بلکه آنرا دوچندان می کند. این نوشته شکوه ای از از این نوع ارزیابی و موضع گیری شتابزده است.
انسان در تغییر و تحولات تاریخ نقش کلیدی داشته و برای غلبه بر موانع طبیعی ابزار و ماشین آلات را اختراع کرد، و همچنین جهت حمایت و پاسداری از حریم خصوصی افراد و اداره امور جامعه قوانین را ابداع کرد. در نهایت جهت تعیین حق سرنوشت و محدود ساختن قدرت مطلقه حاکمان و امیران منشوری به شکل مکتوب تهیه شده و به نام اعلامیه حقوق بشر معروف شد. ، این اعلامیه دردگرگونیهای تاریخ بروز کرده و تاثیر مهمی بجای گذاشت، که بعد از پایان جنگ جهانی دوم به منشور جهانی حقوق بشر نامیده شد. این منشور بعد از تصویب در مجمع سازمان ملل متحد حالت و شکلی جهانی پیدا کرده و جزئی از قوانین بین الملل در آمد.
بنابر تعریف و محتوای این منشور، به اجرا در آوردن آن مربوط به یک کشور خاص و یا در یک کشوری قابل اجرا و در دیگری نمی باشد، نیست. فعالان جان برکف و مدافعین حقوق بشر از هر جنسی ، ملتی ، مذهبی و ازهرکشوری که باشند بنا به سوگندی که یاد کرده اند، در فعالیت داوطلبانه خود در حساس ترین و خطرناکترین بخش از جامعه، انسان را تحت الشعاع قرار داده و کرامت انسانی را مورد توجه قرار می دهند. صرف نظر از این که این انسان در یک دادگاه مجرم شناخته شده باشد، آنان از حقوق او در داشتن وکیل و حقوق او در دادگاه و زندان دفاع می کنند.
در نیمه دوم اپریل 2011هموطنان عرب ما در اهواز و شهرهای دیگر استان جهت احیای سالگرد خیزش آنان در اپریل 2005 اقدام به تظاهرات کردند. این تظاهرات و اعتراضهای مسالمت آمیز با حمله نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها ، 12 کشته و 20 مجروح و ده ها نفر بازداشتی بجای گذاشت2.
به راستی هموطنان عرب ما چه می خواهند و چرا هرازگاهی دست به تظاهرات و اعتراض می زنند و با سرکوب مواجه می شوند؟
این مردمان قوم یا ملیت عرب در ایران به عنوان گروهی از انسانها ، جمعی همگون هستند. آنان یک زبان، یک تاریخ ، یک فرهنگ و ادبیات و روابط اجتماعی و احساس ملی مشترک دارند. این مردم جزئی از جامعه ایران و مجموعه ای از مجموعه های تشکیل دهنده کشور محسوب می شوند.
مردم عرب دارای دو نوع حقوق هستند:
نخست: حقوق شهروندی فردی، یعنی یک هموطن عرب هم مانند دیگر هموطنان در سرتاسر ایران دارای حقوق شهروندی است، از آزادی بیان گرفته تا تشکیل احزاب، حق کار ،امنیت، زندگی مرفه ، انتخاب و …. .
دوم: حقوق جمعی و گروهی که نوعی حقوق ویژه و شامل همه هموطنان در ایران نمی شوند. اینها حقوق فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هستند.
بنا به اعتقاد ما اگر هموطنان عرب به حقوق خویش برسند، مجال مشارکت جمعی در تصمیم گیریها و سیاسیت گذاریهای کلان کشور امکان پذیر خواهد شد، این مشارکت در وهله اول تأثیر بسزائی بر معیشت و امنیت درون مجموعه و این گروه بوجود آورده و در وهله دوم برهمه مجموعه های تشکیل دهنده کشور تأثیر متقابل و مثبت خواهد داشت.
در ضمن استفاده مشروع ازاین حقوق به این گروه جهت حفظ هویت، تداوم وابستگی ملی و اتنیکی کمک می کند. همچنین شرایط جدید در بنای بنیادها و مؤسسات فرهنگی و سیاسی محلی جهت پیشرفت همه جانبه اعضاء گروه، خدمت خواهد کرد. در این حالت گروه به حقوق خود که همانا حقوق ملی و اتنیکی است رسیده است. این حقوق باید در قانون اساسی تثبیت و مورد تاکید قرار گیرند. اینجاست که همه شهروندان در یک سیستم مبنی بر عدالت و برابری، مشروعیت و اقتدار حکومت را رقم می زنند. در این پروسه دولت به مواد منشورحقوق بشر تن داده و در این شرایط است که دمکراسی وسیع در جامعه ای تکثرگرا و پلورال تامین و تضمین خواهد شد. با تضمین رفاه، آزادی ، دمکراسی ، امنیت و عدالت فردی و جمعی یا گروهی،، امنیت، پیشرفت ، انسجام ، هم گرایی و حفظ تمامیت ارضی در کل کشور تضمین و پایدار خواهد شد.
علاوه برانچه ذکر شد هموطنان عرب ما بر روی دریائی از نفت زندگی می کنند، این استان دارای بزرگترین بنادر و رودخانه های کشور است، زمین های حاصلخیز و چندین کارخانه مادر در این استان قرار دارند. این هموطنان نه فقط نصیبی از این همه ثروت در هشت ده اخیرنداشته ، بلکه این ثروت آنان را به فقر، تهی دستی کشانده و به سلب زمینها و بیکاری آنان منجر شده است3 . دولتها برای استثمار این ثروت در دهه های گذشته و حال دست به تغییر بافت جمعیتی ساکنان عرب زده اند تا آنها را به اقلیتی غیر مؤثر در آورند، نام استان وشهرستانها، قصبات و حتی نام وپوشش انسانها را تغییر دادند. در این باره در کتاب خوزستان از بنیاد خوزستان به نقل از مجله آرش چاپ پاریس آمده است: “رئوس کلی سیاست را محمود افشار یزدی در مجله آینده به شرح زیر ترسیم کرده است، ترویج کامل زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران در سرتاسر کشور مخصوصا در آذربایجان، کردستان، بلوچستان، خوزستان، بلوچستان و نواحی ترکمن نشین، کشیدن راه های آهن و ایجاد ارتباط میات نواحی مختلف مملکت، کوچ دادن برخی ایلات آذربایجان و خوزستان به نواحی داخلی ایران و آوردن ایلات فارسی زبان در این ایالات و شهر نشین کردن آنها ، تغییر در تقسیمات کشوری و از بین بردن اسا
می آذربایجان، عربستان و غیره، تغییر اسامی ترکی و عربی نواحی و دهات، کوه ها و رودهای ایران، ممنوع کردن استفاده از زبانهای محلی در محاکمف مدارس، ادارات دولتی و ارتش و غیره3”
این ثروت علاوه براین باعث شده که این استان به یک منطقه نظامی و امنیتی تبدیل شود. مسؤلین دولتی وبخشی از اپوزیسیون به هر تشکل و هر اعتراض و تظاهرات مسالمت آمیز و حق طلبانه این هموطنان با شک و تردید ، امنیتی و استعلائی می نگرند، گویا این هموطنان اسیران جنگی که هیچ حق و حقوقی نداشته و به عنوان هموطن به حساب در نمی آیند.
اینجاست که از نویسنده مقاله مذکورسوال می شود که تا چه حد آگاهی و اشنائی با زندگی ، فرهنگ ، روابط اجتماعی و تاریخ این هموطنان دارد؟ آیا او از آمار بیکاری، بی سوادی، اعتیاد، عدم امکانات رفاهی، مناطق مسکونی و حلبی آبادهای اطراف کلان شهر اهواز و شهرهای دیگر ، مناطقی که معروف به کمربند فقر، آگاهی دارد؟ آیا او می داند که صدها هزار هکتار زمینهای مردم بومی این استان که همانا هموطنان عرب ما هستند به نامهای مختلف از پروژه های 12گانه پروژه های غیر اقتصادی نیشکر تا شهرکهای مدرن برای سکونت غیر عرب، مانند شیرین شهر، یزد نو، رامین یک و دو، مناطق آزاد چون منطقه آزاد اروند ، منطقه امنیتی و خالی از سکونت مرزی به عرض 50 کیلومتر و ده ها هزار هکنار زمین برای ایثارگرانو غیره4 ؟
نویسنده محترم تاریخ و مبارزات این هموطنان را بروشنی نمی داند. هموطنان عرب در دوره های مختلف تاریخ در حفاظت از مرز این کشور با عثمانیها و انگلیسها جنگیدند . در زمان صفوویان این استان توسط سلسله مشعشعیان به شکل شبه مستقل حکومت می شد. در دوران اقتدار صفویه و در زمان حکومت شاه عباس، والی عربستان ایران از چهار والی مقرب به دربار بود. حکومت های محلی به رهبری مشعشعیان ، کعبیان و آل کاسب (بنا به گفته احمد کسروی در کتاب تاریخ پانصدساله خوزستان ) پنج قرن به درازا کشید. شیخ جابر پدر شیخ خزعل حمله انگلیسها به شهر محمره و مرز ایران را در یک مبارزه شجاعانه به عقب راند و آنها را به داخل عراق فعلی رسانده، از حمایت مرز جنوبی و کل استان ادامه داد. بعد از پیروزی و حفاظت از مرزها ی این کشور و شهر بندری محمره(خرمشهرامروزی) ناصر الدین شاه فرمان همایونی صادر کرد و در آن به عنوان پاداش، حکومت محمره را به شیخ جابر و فرزندان بعد از او سپرد و لقب نصرت الملک را به او اعطا کرد. آخرین حاکم محلی این استان شیخ خزعل بود. او در ممالک محروسه قاجاریان حاکم کل عربستان ایران و القاب سردار اقدس و امیر تومان وچندین نشان همایونی دریافت کرده با یکی از دختران قاجار ازدواج کرد. در ده های گذشته بویژه در جگ ایران و عراق هموطنان عرب ما 12 هزار شهید جهت پایداری و سرافرازی این کشور تقدیم کردند.
نویسنده مقاله مزبور جهت نجات ایران و ایرانی اینگونه پیشنهاد می کند: “اگر کسی و یا گروهی خود را صراحتا ایرانی نمی داند، آزاد است که این کشور را ترک کند و به جایی برود که آن را وطن خود می داند”. بنظر راغم این سطور راه حل نویسنده همان راحل محمدرضا شاه پهلوی است ، شاه گفت: ” هرکس مخالف حزب رستاخیز است به خرج دولت گذرنامه میگیرد و کشور را ترک کند”! بنابر تفکر و دید نویسنده ، “هموطنان عرب ما هم اگر مخالف وضعیت نابسامان خویش هستند کشور را ترک کنند”!
د. موسی مزیدی