يكى از بدترین ديكتاتورهاى منطقه خاورميانه شد، در مدتی كمتراز يكماه بوقوع پیوست.
با بررسى اجمالى اين جنبش و مقایسه ی آن با جنبش مردمى ايران، می توان به چند نكته مهم اشاره نمود.
اولا- در جنبش مردمی تونس كه به جنبش ياسمين يا جنبش نان معروف شد، همه مؤسسات مدنى ازجمله سنديكاهاى كارگرى وكانون وكلاء، جنبش زنان و طيف هاى مختلف جامعه ی مدنى و سازمانهاى سياسى مخالف رژیم در آن شركت مستقيم داشتند و مردم را هدايت ميكردند. لازم به توضيح است كه شعارها که در ابتدای جنبش مردم سر می دادند، صرفا صنفى بوده، برعليه بيكارى وشرایط بد معیشتی بود که در اثر فساد ادارى واقتصادى كه بن على وخانوده وی و مشاورين ونزديكانش، بر اقتصاد کشور تحمیل تحمیل کرده بودند؛ و به غارت وچباول تمام ثروت مردم تونس منجر شده بود. لازم به ذکر است که در اعتراض های مردم هيچگونه شعار مذهبى يا دينى كه بتواند مستمسكى به كشورهاى غربى بدهد تا بر آن مُهر القاعده و تروريسم بزنند، شنیده نشد.
بخشی از مردم كشورهاى شمال افريقا نظير تونس ومغرب والجزائر بخاطر اینکه کشورهایشان مدت زيادى تحت استعمار فرانسه قرار داشتند روابط تنگاتنگ با اروپا ایجاد کرده بودند. همچنین پس از استقلال نظامهاى سوکولار در این کشورها تأسیس شدند. در اثر این دو عامل مردم این کشورها از بعضى آزاديهاى شخصی و احیاناً اجتماعى بهره مند شدند و از دیرباز سنديكاهاى كارگرى وجنبش زنان وكانونهاى اجتما عی خودرا دراين كشورها تشكيل دهند.
در حوادث اخير تونس ما شاهد نقش فعال اين سنديكاها وتجمعهاى مدنى در سير حيات سياسى کشور بودیم که در پيروزى جنبش نقش بسزائى ايفاء كرد.
ثانيا- انترنيت، رسانه هاى عمومى بالاخص کانال های تلویزیونی الجزيره والعربيه و….. نيز نقش چشمگيرى داشت. انترنيت دراين اواخر بلاى جان ديكتاتورها شده ودر رساندن پيامها واخبار ورويدادها مختلف جنبشهاى مردم سهم چشمگیرى داشته است.
اما درمقايسه با جنبش مردمى ايران (جنبش سبز)همانطوريكه ميدانيم اعتراض مردم به تقلب در انتخابات نزديك دوسال است ادامه دارد و تلاش آنان برای تحقق آزاديهاى شخصى واجتماعى که از سوى احمدى نژاد ودارودسته ولى فقيه به يغما رفته است، همچنان ادامه دارد.
توضيح اين امرضرورى است: با وجود اینکه تاسيس تشكلهاى مدنى واجتماعى درايران قدمتی چندين ده دارد، اما بلحاظ رويكار بودن نظامهاى مستبد وديكتاتورى پهلوى وجمهورى اسلامى كه باقبضه كردن انحصارى قدرت سياسى و با تكيه بر سركوب خشن وخونين، جنبشهاى اجتماعى وسنديكاهاى كارگرى رشد چندانى نكرده اند و تأثیر آنها را در رویدادهای انقلاب 22 بهمن که به سرنگونى نظام پهلوى و حتا در جنبش اخير، نامحسوس بود. اين تشكلهاى اجتماعى واپوزسيون وبصورت عام از هدايت جنبش مردم ايران بدور بوده ونقش قابل ملاحظه اى در تحولات اجتماعى وسياسى ايران نداشته اند.
نكته دوم: اينكه در جنبش اخير ايران بلحاظ تنوع قومى واجتماعى به اكثر نقاط مختلف ايران سرايت نكرده بلكه درتهران و در چند شهر بزرگ منحصر شده است كه متاسفانه بلحاظ عدم هماهنگى اپوزسيون ورهبران جنبش نتوانست اين انسجام لازم كه بتواند تمام اقشار مردم را به اتحاد و هماهنگى وهمدلى دعوت كند مشاهده نمى شود و حتى شعارهاى اين جنبش يكدست و پیرامون خواسته هاى مشخص در سطح ايران داده نشده است. از جانب ديگر مليت هاى غير فارس ايران بسبب عدم اعتراف رهبران جنبش واكثر اپوزسيون به حقوق حقه قومى وفرهنگى آنان اينطوركه بايد وشايد نقش مهمى در اين جنبش ايفاء نكرده اند وبا بى تفاوتى اين مليتها ورهبران آنها مواجه شده است.
اپوزيسون ايران با طيفهاى گوناگون خود نقش چندانى در رهبرى جنبش نداشته است. حتى ديده شده که مردم با رهبران جنبش سبزدرسردادن شعارها و اتخاذ تاكتيكها در تناقض بوده وهماهنگى لازم ديده نمى شود .
نكته سوم: كه بايستى به آن اشاره نمود اين است كه علت عدم پيروزى جنبش ايران تاكنون اين است: ساختار رژيم ولايت فقيه كه عميقاً استبدادى وضد مردى است، به مثابه مانع اساسى تحقق حاكميت مردم بر سرنوشتشان است. ولایت فقیه، با اتكاء به نهادهای قانونى که زير نظر وكنترل وی، نظير شوراى ارتجاعى نگهبان، قوه قضائيه ونيروهاى انتظامى، اين حق طبيعى ومشروع مردم درانتخاب نمايندگان ورياست جمهورى را به تعطيل كشانده وتن به خواسته هاى مردم نداده است .
اما بر عكس درتونس ديكتاتور اين كشورعقب نشينى كرده و به خواسته هاى مردم تن داده و به آراء مردم احترام گذاشته درعرض مدت كوتاهى اقدام به تغييركابينه وقول تحسين وضع معيشيتى مردم و تحقيق ومحاكمه سركوبگران مردم تونس را داده است.
در تونس شاهد هستيم كه جنبش مردم آن کشور فراگير بوده زیرا به همه ی شهرها وروستاهاى سرایت کرده است. مردم با هماهنگى با رهبران احزاب و سنديكاها وكانونهاى سياسى، باشعارهاى مشخص، تغيير نظام، برقرارى دمكراسى وعدالت اجتماعى و تغيير در معيشت مردم، تا پيروزى از پاى ننشستند. ودرپايان توانستند با اتحاد وهمدلى به پپروزى برسند.
ديكتاتور اين كشورمجبور به عقب نشينى شد و درعرض مدت كوتاهى اقدام به تغييركابينه وقول تحقيق ومحاكمه سركوبگران مردم تونس داده وليكن مردم ونيروهاى سياسى واجتماعى مردم از خواسته هاى بحق خويش قدمى به عقب نرفته ودیكتاتور اين كشور را وادار به فرار وترك كشور کرد .
لازم به ذكراست انقلاب تونس بلحاظ اينكه دوراز از انتظار مر
دم آن کشور بود وبسرعت به پپروزى منجر شد، اين فرصت را به نيروهاى سياسى نداده كه به يك برنامه مشخصى براى انتقال قدرت وتشكيل حكومت وحدت ملى بتوافق برسند وباقيمانده هاى نظام از جمله وزير اول بن على غنوشى هنوز درقدرت است وليكن باعقب نشينى واعتراف به خواسته مردم تونس وقول به دعوت ومشاركت تمام احزاب سياسى ظروف 40 روز با اجراى انتخابات آزاد داده است.
اميدواريم پپروزى مردم تونس نقطه عطفى براى تغيير تمامى ديكتاتورهاى منطقه، بالاخص نظام ديكتاتورى ولى فقيه باشد.
فیصل منصور